روایت کمال تبریزی از تفاوت احمدینژاد و روحانی
اما در این فیلم به اعتقاد منتقدان کمدی سیاه، مخاطب تنها به شوخی با چهرهها و اتفاقات روز سیاسی نمیخندد و خنده تلخی هم بر نقش خود در شکل گرفتن این فضا دارد. «مارموز» اگرچه در مدت دو هفتهای اکرانش با انتقاد تند رسانههای اصولگرا مواجه شده اما کمال تبریزی اصرار دارد که عهد اخوت دائمی با هیچ جناحی نبسته و هدف او نقد نوع تفکر و فضایی است که جامعه ایرانی تجربه کرده و خود نیز در ایجاد آن دخیل بوده است. او میگوید چون اهل تحزب نیست میتواند به هر نوع نگاه و تفکری که آن را درست نمیداند نقد داشته باشد. همراه با احمد طالبینژاد منتقد قدیمی سینما به گفتوگو با کمال تبریزی نشستهایم و علاوه بر سینما درباره مسائل سیاسی و البته سرنوشت سریال جنجالبرانگیزش «سرزمین کهن» صحبت کردهایم.
بخشی از گفتگوی مفصل روزنامه ایران با کمال تبریزی را مرور میکنیم.
بحث طولانی شد بهتر است برویم سراغ «مارموز». نوع کمدی که برای این فیلم انتخاب کردهای، کمدی سیاه است که عامه پسند نیست. چند فیلمی هم که با این نگاه ساخته شد از جمله «دلم میخواد» بهمن فرمانآرا و حتی «ساعت ۵ عصر» مهران مدیری آنطور که انتظار میرفت فروش نکرد. این انتخاب آگاهانه بود یا اینکه اتفاقی پیش آمد؟
زمانی که آیدین (سیارسریع) طرحش را مطرح کرد به خودش و حتی تهیهکننده و سرمایهگذار هم گفتم که مخاطب فقط به کاراکترهای فیلم نمیخندد بلکه به خودش هم میخندند و این ممکن است برایش آزاردهنده هم باشد. چون فیلم در عین اینکه بحث اجتماعی دارد، بحث سیاسی و انتخابات را مطرح میکند که چطور با رأیشان یک نفر را برای مدیریت اجرایی یا قانونگذاری انتخاب میکنند، احتمالاً یاد دوره ۸ سالهای خواهند افتاد که اشتباه کردند یا فریب خوردند و به غلط کسی را انتخاب کردند که چنین عواقبی داشت؛ البته شبیه همین حس را امروز خود من هم دارم.
معلوم نیست که اگر به طرف مقابل رأی میدادیم امروز وضعمان بهتر از این میشد.
بله معلومم نبود. برای مردم که محاسبات چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب فرقی نمیکند آنها میخواهند یکی مشکلاتشان را حل کند مال هر طیف که باشد.
متأسفانه یکی از تحلیلگران پیشبینی تلخی داشت مبنی بر اینکه اگر احمدینژاد تأیید صلاحیت شود بیشترین رأی را کسب میکند برای اینکه مردم عادی برایشان وابستگی جناحی مهم نیست مهم این است که چه کسی به آنها یارانه میدهد در حالی که پول یارانه امروز شوخی است و با آن چیزی نمیشود خرید.
یکی از دلایل عدم فروش بالا برای «مارموز» همین است، برای اینکه لحن تند و تیزی علیه احمدینژاد و جریان احمدینژاد دارد. انعکاسها نسبت به فیلم در فضای مجازی هم دو دسته است یک عده معتقدند خیلی عالی است و بعضی هم میگویند مزخرف است؛ یعنی بر اساس تمایلات اجتماعیشان نسبت به آدمی خاص قضاوت میکنند و نه درباره خود فیلم.
به نوعی میشود گفت تو در این فیلم یک آدم مردمی را دست انداختهای؟
دقیقاً چون به اعتقاد من کسی مثل احمدینژاد مشکل این جامعه را حل نمیکند شاید فردی با ترکیب بیان و کلام روحانی و عمل احمدینژاد بتواند مشکلات را حل کند.
من مخالفم. من هم مثل مردم از وضعیت موجود دلخورم اما یک نکته وجود دارد تصور اینکه آدمی مثل احمدینژاد بشود رئیس جمهوری مردمی که هویت تاریخی و هویت فرهنگی درجه یک در جهان دارند خیلی توهینآمیز است. همان حرف شاملوست که ما ملت حافظه تاریخی نداریم یعنی دوره احمدینژاد را فراموش کردیم و یادمان رفته که آنچه امروز میکشیم بخشیاش ناشی از گرفتاریهای آن دوران است. حالا تو که طرفدار احمدینژاد هستی را نمیدانم.
نه من که طرفدار احمدینژاد نیستم، کاملاً مشخص است، همه میدانند خودش هم میداند ولی نکته اینجاست که شما وقتی میتوانی این حرف را بزنی که تحزب و تعصب جناحی نداشته باشی؛ تعصب جناحی که داشته باشی باید دائم محاسبه کنی و مراقب باشی حرفی نزنی که جناحی که به آن وابستهای ناراحت شود. از حق نگذریم تنها دورهای که فیلمسازان ما ماهی یک بار میتوانستند در جلسه شورای عالی سینما رئیس جمهوری را ملاقات کنند دوره گذشته بود حالا کاری به ترکیب این شورا و خودی و غیرخودی بودن آنها ندارم.
خب مسأله همین جاست که این گروه همه سینما نبودند، حزب سینمایی وابسته به دولت بود.
به هر حال در آن مجموعه میتوانستی یکی را پیدا کنی و به او بگویی که به گوش ریاست جمهوری برساند که مشکل امروز سینما کدام است. الان آقای روحانی را خود وزیران هم نمیبینند چه برسد به سینماییها.
این دیدارها آن زمان چه نتایجی داشت.
بودجهای که به سینما اختصاص داده شد حاصل همین دیدارها بود که البته شبیه همان اتفاقی بود که در مسکن مهر رخ داد. بودجه مسکن مهر را دادند اما آشغال تحویل مردم دادند اگر برای سازنده آن هم انتخاب درستی داشتند میتوانست نتایج خوبی داشته باشد.
با تو مخالفم به این دلیل که مردم ایران را شایسته نگرش و اقدامات پوپولیستی نمیدانم شبیه همان اتفاقی که ملت امریکا امروز تجربه میکنند. هر اتفاق پوپولیستی خطرناک است چون در آن عوامفریبی هست و بینتیجه میماند. نگاهی درست است که با تغییر دولت هم ادامه پیدا کند. بعد از انقلاب فقط یک دولت این خصلت را داشت که آن هم دولت آقای خاتمی بود. در این دوره در همه حس مثبتی نسبت به فضای فرهنگی و هنری و حتی اقتصادی وجود داشت. اما هر آنچه امروز گرفتارش هستیم از دولت احمدینژاد شروع شده بهدلیل همان گرایشهای پوپولیستی تا صدای مردم را بخواباند. با وجودی که آدم خیلی سیاسی نیستم اما حرفهایمان خیلی سیاسی شد، به «مارموز» بپردازیم. ایده فیلم و اینکه آدمی آرزومند تلاش میکند اما همیشه موقعی میرسد که همه دارند برمیگردند یعنی بهخاطر نادانی عکس جریان حرکت میکند که ایده جذابی است. به نظرم این نگاه به نوعی وودی آلنی است بخصوص در کمدیهای اولیهاش. آدمی که همیشه از قافله عقب است و فرصت و موقعیتها را درست درک نمیکند تا میخواهد درک کند ماجرا تغییر کرده است. این نگاه از کجا میآید.
در همان ایده هسته اصلی بود. این آدمهایی که چنین ویژگیای دارند یعنی کهنه فکر میکنند مشکلی است که امروز گریبان جامعه ما را گرفته است. بزرگترین مشکل امروز خودمان همین فرسوده شدن است. با وجود موج اتفاقات و اطلاعات و شرایط جدیدی که دائم با آن روبهرو میشویم عکسالعملی وجود ندارد. به جای اینکه سعی کنند پاسخ سؤالهای جدید را به وجود بیاورند دائم به گذشته ارجاع میدهند. در گذشته علمایی بودند که مردم به آنها مراجعه میکردند و در برابر سؤالات مردم علما کنش داشتند. کتاب توضیح المسائل هم به همین خاطر به وجود آمد تا پرسش مردم را پاسخگو باشد اما ما توضیح المسائل قرن بیست و یکم را نداریم. راه حلهای قدیمی کلید قفل مسائل امروز نیست. از نسل جوان امروز شاهد رفتارهایی هستیم که به هیچ عنوان پاسخی برای آنها نداریم. به همین خاطر است که جامعه به نوعی دچار سرگشتگی شده و از حوزه عقلانی و تعادل خارج شده است. به آیدین(سیار سریع؛نویسنده) گفتم ما داریم چنین جریان، تعقل و تفکری را نقد میکنیم بنابراین باید در همه جا از طراحی صحنه تا گریم و موسیقی و... نشانههای آن باشد. به گروه بمرانی (آهنگساز فیلم) هم گفتم که ما با پدیدهای روبهرو هستیم که انگار در یک دوره منجمد شده و به دوران امروز پرتاب شده است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر