مخالفت با افایتیاف، تفاوت فرهنگی است!
بنا به دلائل فرهنگی نه یک ایرانی را نه تهدید کنید و نه بخواهید از درآمدش سردربیاورید! اصولا کسی نتوانسته از کار و بار این جماعت آریایی چیزی عایدش شود. از کارمند گرفته تا فروشنده پشهبند از بازیگر محله گل و بلبل گرفته تا بازیکن باشگاه ترقوزآباد عمرا چنتهشان را رو کنند. حساسیت برای پوشاندن فیش حقوقی دستکمی از تعصب برای چادر چاقچور کردن ناموسمان ندارد. (حتی در بیشتر مواقع خود ناموس هم نمیداند در فیش حقوقی آقا بالاسرش چه خبر است!) نکته جالب ماجرا اینجاست که ایرانی جماعت در مورد داروندارشان هم «رونالدینویی» عمل میکنند یعنی کلی سعی میکنند که رد گم کنند. به عبارتی هر چقدر اوضاعشان توپتر میشود بیشتر نک و ناله میکنند! مثلا سلبریتیها، جراحان زیبایی، سیاستمداران آن قدر از مشکلات اجاره نشینیشان شکایت میکنند که آدم میخواهد روزی را برای گلریزان به آنها اختصاص دهد که البته بعد هم میفهمد دقیقا در همان روز این حضرات برای اقامت در هتل یخی به سوئد مسافرت کردهاند! کارخانهداران و شرکتهای بزرگ تجاری هم معمولا دو دفتر مالی دارند یکی برای نشان دادن به دارایی یکی هم برای میزان واقعی دارایی!
البته اوضاع این قدرها هم که بنده شلوغش کردهام گم و گور نیست مثلا بعضا سیاستمداران عزیزمان مخصوصا در زمان انتخابات و نامزدیشان کلی شفافیت به خرج میدهند و لیستی از اموالشان را انتشار میدهند. هر چند بیشتر مردم به این لیست میخندند اما به هر حال تزریق شادی به هر بهانهای هم که باشد ثواب دارد!
اما چیزی که با هیچ داستانی جفت و جور نمیشود این است که خارجیهای تماما شفاف هم که به این کشور فرهنگخیز سفر میکنند، ممکن است بعد از ۱۰ سال نتوانند فارسی حرف بزنند اما الابلا این مسئله را سریعا میآموزند که رقم قراردادشان را زیر شکنجه هم لو ندهند و جالبتر اینکه همان مربیان وقتی با نشریات خارجی مصاحبه میکنند تا ریال آخر قراردادشان را اعلام میکنند!
خلاصه هم خودمان پیچیدهایم و هم شرائطی که برای غیرخودیها جور میکنیم پیچیده است. حالا شما در چنین جایی میخواهید قانون شفافیت مالی را علم کنید؟ عزیزان من، ما با چشم آبیها فقط در «استخر» تفاوت فرهنگی نداریم در «خزانه» هم با آنها فرهنگمان به شدت متفاوت است! -البته منظور از خزانه، خزانه مالی است- خارجکیها مسائلشان جوری ردیف شده که همه چیزشان روی دایره است و عالم و آدم میدانند اوضاعشان چگونه است. شما هر وقت توانستید درآمد سوپری سرکوچهتان را برای اداره مالیات دربیاورید بنده هم پیراهنم را مانند فوتبالیستها از خوشحالی درمیاورم و کارت زردش را هم به جان میخرم.
در دیار فرنگ زن و مرد که جدا میشوند همه چیزشان را (که کاملا مشخص است) نصف میکنند و فیفتی- فیفتی می روند رد کار خودشان اما شما کدام زن و شوهر ایرانی را میشناسید که دستشان را برای همدیگر رو کرده باشند که بعد، آن چیز خیالی را هم نصف کرده باشند؟
آنوقت انتظار دارید برای مجامع جهانی گزارش مالی بدهیم؟ اصولا ما با دور زدن حال میکنیم و یکی از آپشنهای لاکچری ما برای تشخیص آدمهای زبر و زرنگ این است که یک لا قبا بپوشند و کف دستشان را نشان بدهند و بگویند: «اگر مو دیدی بکن» اما در عین حال بقدری چپشان پر باشد که صدتای من و شما را بخرند و بفروشند!
شما فکر میکنید چرا به حسابهای شخصی علی دایی و زیباکلام گیر میدهند؟ چون وقتی هیچ چیز شفاف نیست و حساب و کتاب درستی ندارد آنوقت باید رفت سراغ گمانهزنی! پس در همین راستا؛ فرضیه این میشود: «حتما آنها مال مردم را بالا کشیدهاند چراکه اگر ما خودمان جای آنها بودیم بالا میکشیدیم! پس باید محاکمه شوند!!» خب انصافا در این اوضاع بلبشوی نبود کنترلهای مالی چه دلیلی موجهتر از این میتواند وجود داشته باشد برای گرفتن مچ فاسدان اقتصادی!؟
صحبت از مفسدان اقتصادی شد هیچ فکر کردهاید در این اوضاع دلاری اگر همه چیز شفاف شود خرج آقازادههایی که به کشورهای مرگ برآمریکا و مرگ بر انگلیس فرستاده شدهاند را چه کسی باید بدهد؟ بابا ننه شان؟ انصاف هم خوب چیزی است. اصلا چه کسی از آنجاها فحشمان بدهد؟ غریب مگر شاخ و دم دارد؟
عزیزان گلم؛ ما تازه به مرحله ای رسیدهایم که میتوانیم با استفاده از عدم شفافیت مالی سفارت خانهها و مراکز فرهنگی ها را بدون درد و خونریزی تعطیل کنیم! خودتان قضاوت کنید تسخیر سفارت عربستان راحتتر بود یا پایین کشیدن کرکره سفارت مراکش و مراکز فرهنگی تاجیکستان؟ فقط خرجش کمی زیرسبیلی بود که در نبود FATF سلفاندیم!
قبول بفرمایید وقتی لفت و لیس کم باشد حق به حق دار میرسد و معمولا کسانی که حق با آنهاست جنبه بخوربخور از سفره های پهن شده را ندارند و فرصت ها را یکی یکی به شکل احمقانه ای هدر میدهند!
حال با این اوصاف قبول بفرمایید که باید از مغز آنهایی که به CFT رای ندادند MRI گرفت و برای استفاده از آیندگان در صفحات تاریخ ثبت کرد ... درست عین مغز انیشتین!
هر ایرانی یک درخت و کرم از خود درخت!
جالب ماجرا اینجاست که در عین حال ایرانی ها خیلی دوست دارند بفهمند دیگران اوضاع مالی شان چطور است. اصولا خیلی ما یک کرم درون داریم و آن کرم، زمانی وول میخورد که دربیرونمان دری به تخته بخورد. یعنی بفهمیم تنور داغ است بعبارتی «آب نیست وگرنه شناگران قابلی هستیم!»
گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر(فریدن مشیری)
اما معمولا ما همین نکته ساده را هم نمیدانیم یعنی نمیدانیم خودمان چه تحفههایی هستیم!
صبح تا شب زاغ دیگران را چوب می زنیم و پنبه شان را می زنیم و غلط های زیادی شان را به رخشان می کشیم خودمان را مادر ترزا می دانیم البته این هنر است که گودزلا باشیم و خودمان را نازیلا بدانیم!
روی هم نرفته؛ انسان موجود عجیبی است نگاه به دک و پز و ژستهای بشردوستانهاش نکنید؛ پایش که بیفتد بدون تعارف جیب هم نوعش را میزند که هیچ تنبانش را هم پایین میکشد. بر همین اساس بستگان درجه ۱ و همخون بودن یعنی کشک؛ سر یک ارثیه پیزوری برادر و خواهر نسق همدیگر را میکشند و مسافران سر یک صندلی مترو دست و پای همدیگر را میشکنند! بگذریم از اینکه پدر و پسر سر گذاشتن تاج سلطنت چه کارهایی که نکردند و یا بهتر بگوییم: کردند!
خلاصه حامی محیط زیست و حیوانات بودنمان پیشکش؛ اگر در سال کمی کمتر از ۵۰۰ هزار نفر از همنوعان را بکشیم، شاهکار کردهایم! حشرات را کنار بگذاریم؛ طبق آمارهای جهانی، انسانها ۵ برابر مجموع کل حیواناتی که انسانها را کشتهاند خودشان، همدیگر را کشتهاند! کلی فیلم از خشونت کوسهها و درنده خویی آنها نسبت به انسانها ساختهایم در حالی که سالیانه فقط ۱۰ انسان توسط کوسه ها خورده شده اما انسانها هر سال ۱۰۰میلیون کوسه را میخورند! ترو خدا می بینید چقدر موجودات مرموزی هستیم؟ همیشه در حال جانماز آب کشیدنیم اما زیرمان آب می رود و زیرآبی می رویم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر