محسن جلال‌پور، رییس سابق اتاق بازرگانی ایران در تازه‌ترین یادداشت تلگرامی خود نوشت: «این‌روزها با هرکس که مواجه می‌شوم، بلافاصله می‌پرسد آینده چه می‌شود؟ به کدام سو می‌رویم؟ وضع دلار چه می‌شود؟ اقتصاد به کدام سو می‌رود؟ آنها که دستی در اقتصاد دارند، هر روز در کوچه و خیابان با پرسش‌های زیادی از این دست مواجه می‌شوند، اما واقعیت این است که هیچ کس پاسخ این سوال‌ها را نمی‌داند. حتی سیاستمداران کهنه‌کار و مدیران با سابقه دولتی هم پاسخ درستی برای این پرسش‌ها ندارند.

در مقطعی قرار داریم که فضای کشور مملو از «نا‌اطمینانی» است. نااطمینانی یعنی این‌که من به‌عنوان عضوی از این جامعه به هر دلیلی نتوانم آینده را پیش‌بینی کنم.

در جوامع انواع مختلفی از نااطمینانی می‌تواند وجود داشته باشد که بسته به کیفیت حکمرانی تعدادشان متفاوت است. در جوامعی که گرفتار مشکلات حاد سیاسی هستند، نااطمینانی سیاسی آزاردهنده است. مثلا اگر شما در عراق زندگی کنید، از نا‌اطمینانی سیاسی رنج خواهید برد، چون امکان پیش‌بینی معادلات قدرت را ندارید. یا در جوامعی که در معرض جنگ و تروریسم قرار دارند، چشم‌انداز آینده مخدوش است و مردم حتی نسبت به جان و مال خود اطمینان ندارند. مثلا اگر شما در افغانستان یا سوریه زندگی کنید، همواره با این احتمال که ممکن است در یک بمب‌گذاری آسیب ببینید یا با حمله تروریستی مواجه شوید، بسیار زیاد خواهد بود.

 

گونه‌های مختلف نااطمینانی در اقتصاد نیز وجود دارد. مثلا نااطمینانی نسبت به سیاستگذاری اقتصادی باعث کاهش فعالیت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری می‌شود. وقتی اقتصاد به شرایط نااطمینانی می‌رسد، عمق دید فعال اقتصادی کاهش پیدا می‌کند و تصمیم‌گیری در بنگاه‌های اقتصادی دشوار می‌شود. در چنین شرایطی حتی تصمیم‌گیری برای اقتصاد خانواده هم دشوار است. دقیقا مثل تردد در جاده مه‌آلود که راننده نمی‌تواند چند متر جلوتر را ببیند. اقتصاددانان در تشریح نا‌اطمینانی در محیط اقتصاد‌کلان از ترکیب عدم قطعیت استفاده می‌کنند.

برای نمونه، نااطمینانی مرتبط با تورم، نرخ ارز، نرخ سود بانکی و دیگر متغیرهای این حوزه می‌تواند آثار زیانباری به‌دنبال داشته باشد و به عاملی مهم برای تعمیق رکود یا تشدید بحران‌های اقتصادی تبدیل شود. در حال حاضر آنچه در جامعه، سیاست و اقتصاد ما می‌گذرد، ناشی از نا‌اطمینانی و نگرانی مردم نسبت به آینده است.

نااطمینانی یک مفهوم فراگیر است که از بی‌اعتمادی و کاهش امید در جامعه به وجود می‌آید و منجر به «عدم قطعیت» در اقتصاد می‌شود و می‌تواند چرخه‌ای عمل کند. به این شکل که بی‌اعتمادی و یأس منجر به نا‌اطمینانی در جامعه می‌شود و در نتیجه آحاد اقتصادی و مردم تصمیم‌هایی می‌گیرند که بی‌اعتمادی و یأس را تشدید می‌کند.

سوال‌های زیادی در ذهن مردم وجود دارد که پاسخ درستی برای هیچ کدام پیدا نمی‌کنند. طیف وسیعی از اطلاعات درست و نادرست بر ذهنیت ایرانیان نسبت به آینده اثر گذاشته و شرایط نگران‌کننده‌ای را برای افکارعمومی رقم زده است.

جامعه ایران این روزها بیشتر از همیشه از فقدان گروه‌های مرجع رنج می‌برد. از آن‌جا که در سال‌های گذشته رسانه‌های قابل اعتماد کشور، جامعه مدنی و تشکل‌های مردمی و گروه‌های مرجع با ناملایمتی و محدودیت شدید حکومتی مواجه شده‌اند، این روزها برای منسجم کردن افکار عمومی و تقویت اتحاد ملی کار زیادی از دستشان بر نمی‌آید. نتیجه اینکه اعتماد در جامعه رنگ باخته و مردم چشم‌انداز روشنی پیش روی خود نمی‌بینند. به همین دلیل است که طیف وسیعی از اقتصاددانان معتقدند هیچ اقدامی در کشور به اندازه بازسازی امید و بازگرداندن اعتماد به جامعه اهمیت ندارد. رنگ باختن امید و از بین رفتن اعتماد، عواقب زیانباری برای کشور دارد. متاسفانه سیاستمداران ما از این مقوله غافل هستند.

چگونه می‌شود سیاستمداران را متوجه این خطر بزرگ کرد؟ این دغدغه‌ای است که باید در دستور کار همه گروه‌های مرجع جامعه قرار گیرد و تبدیل به مطالبه عمومی شود. واکنش مناسب سیاستمداران به این دغدغه می‌تواند ایران عزیز را از گزند خطرات آینده دور کند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.