مسئولین چگونه خدمت دلسوزانه میکنند؟
بعد از تور گردشگری در معدن « مسئولیت» ساده ترین کار دنیاست. چون برای هر کاری حداقل جنم و بلدیت میخواهد اما مسئولیت فقط مقداری «ژن خوب»، کمی«رو» و«زبانی خوش» میخواهد؛ نگاه به ظاهر و اهن و تلپش نکنید، مثل دروغ گفتن آسان و مثل مخ زنی و وعده دادن، بی حساب و کتاب است. باز میگویید: نچ؟ پس بنده شرح وظائف مسئولین را به شرح ذیل تشریح میکنم، بعد خودتان قضاوت کنید آنها چند مرده حلاجند:
مسئولین عمدهترین وظائفشان این است که برای حل مشکلات کشور از مردم مایه بگذارند. یا آنها را برای مشارکت، بسیج و هماهنگ می کنند و یا آنها را در مورد خاصی توجیه و متقاعد میکنند به این مثال ها توجه کنید:
۱- مدیریت بحران در حوادث غیرمترقبه(زلزله، سیل، سقوط هواپیما ، برف ، آتش سوزی ، تصادفات و...)؛ در این نوع از مدیریت، مسئول مربوطه شبانه کمیته بحران برگزار می کند و حاصلش این می شود که چند شماره حساب رند برای دریافت کمک های مردمی اعلام کند، سپس از مردم می خواهد به محل حادثه نروند و شایعات را بشدت تکذیب می کند. همچنین او به مردم توضیح می دهد: عملیات امداد برای نجات سانحه دیدگان بسیار مشکل بوده اما در عین حال به زنده بودن آنها به ویژه در موتورخانه ابراز امیدواری می کند. در ادامه؛ منتظر علی دایی و سلبریتیهای دیگر میشود تا ببیند آنها چه میکنند. البته گاه برای رفع بلا هم، مردم را دعوت به دعا کرده و اگر هم کم بیاورد مسئولیت مصیبتها را متوجه چند بیحجاب میکند. کشته شدگان در تصادفات جاده ای را می داند اما باز به خودروهای بی کبفیت مجوز اعطا می کند.
2- مدیریت برای کاهش فقر؛ در این نوع از مدیریت مسئول مربوطه در ابتدا، نامی مناسب برای یک جشن پیدا میکند(«جشن عاطفهها»؛ «جشن شکوفهها» ؛ «یاری سبز») تا به ضرب و زور این جشنها، شادیها را قسمت کند! در ضمن با همت عالی و گلریزان و جشنواره و... پول مردم را توی شیشه می کند(صندوق شیشه ای) و البته به کلیه کمک کنندگان هم، رسیدهای معتبر ارائه می کند. من حیث المجوع برای ریشه کنی فقر، عزم خود را که نه، عزم مردم را جزم میکند!
۳- مدیریت در ساخت زیرساخت ها(مدرسه ؛ مسجد ؛ بیمارستان ، ورزشگاه هاو...) در این نوع از مدیریت: مسئول مربوطه بین خیرین مسابقه از ثواب تا صواب برگزار میکند. اول خودش کلنگی زیبا به زمین فرو میکند و بعد خیرین را راهی ساخت و ساز می کند. در پایان هم روبانی بریده و طی یک سخنرانی پر هیجان به خیرین برتر جایزه نفیس اهدا میکند. از اتوبانها؛ خانهها ، ماشینها و... عوارض نوسازی جمع می کند و آنها را صرف هر چیزی کند صرف نوسازی نمی کند.
۴- مدیریت در کاهش آلودگی هوا و ریزگردها؛ در این نوع از مدیریت، مسئول مربوطه به زنان باردار و بیماران قلبی برای بیرون نیامدن از منزل گوشزد میکند و در اقدامی دیگر به رانندگان برای بیرون نیاوردن خودرو توصیه اکید میکند ؛ همچنین در یک اقدام ضربتی، مدارس را تعطیل و طرح ترافیک زوج و فرد را تا درب منازل شارژ میکند. در نهایت هم آمار دقیق ریزگردها و آلودگی هوا را گزارش و وضعیت آلودگی نسبت به حد مجاز را دقیقا اعلام می کند(شرائط هشدار؛ هوای پاک و...)
۵- مدیریت محیط زیست؛ در این نوع از مدیریت مسئول مربوطه کیسه های نایلونی بین مردم توزیع میکند و آنها را برای جمع آوری زبالههای طبیعت تشویق میکند؛ هر از گاهی هم برای جلوگیری از انقراض یوزپلنگ عکس آن را روی پیراهن تیم ملی چاپ میکند و هر از گاهی به نشانه مبارزه با زمین خواری، چند ساختمان را در محدوده های جنگلی بر سر ساکنانش آوار میکند!
۵- مدیریت برای رفع بیکاری؛ در این نوع از مدیریت مسئول مربوطه: از کارآفرینان برتر بشدت تشکر میکند و طی مراسمی از آنها تقدیر و تمجید میکند. دست فروشان را با کتک جمع کرده و از تعطیلی کارخانه ها ابراز تاسف می کند. برای کاهش آمار بیکاری تعریف کار را به اندازه یک ساعت در هفته کم میکند و کول برها را بیمه و از روند رو به افزایش قاچاق چیان و قاچاق ابراز تاسف می کند.
۶- مدیریت در ورزش؛ در این نوع از مدیریت مسئول مربوطه: به عربستان نگاه میکند تا ببیند او در فدراسیون های ورزشی چه میکند تا اطاعت کند! صبح تا شب برای لباس ورزشی بانوان فکر میکند و از فدراسیونها برای تاییدشان خواهش و تمنا میکند. دختران مرد نمای داخل استادیومها را پیدا و دستگیر میکند. گوشی سامسونگ برای ورزشکاران عقدهای خریداری میکند ؛ عجیب ترین لباسها را تن کاروان ورزشی میکند؛ «تفاوت فرهنگی» را برای کشورها توجیه و مسئله را برایشان باز میکند؛ با «بباز بباز» گفتن؛ کشتیگیران را بیخودی بازنده و یا برای موجه کردن غیبتشان گواهی پزشک جور میکند و دست آخر با اهدای جایزهای همه چیز را از دلشان بیرون و اینطوری آنها را تاریخ ساز میکند. زمان حقخوری ورزشکاران هم، با آنها همدردی و حتی پابهپایشان گریه میکند.
۷- مدیریت اقتصادی؛ در این نوع از مدیریت: مسئول مربوطه به آقازاده هایی بدون ذکر نام، وامهای آنچنانی اعطا میکند و وام های زیر ده میلونی را نوبتی میکند. ارزش افزوده را تعیین و با مالیاتها، درآمدش را زیاد میکند. به موسسات مالی مشکوک، مجوز اعطا میکند و گندشان که درآمد، قضیه را ماست مالی میکند؛ یعنی از بیت المال خسارات مردم را جبران میکند؛ بعبارتی از این جیب به آن جیب میکند. هر از گاهی هم، رقم اختلاسها را یا حروف الفبا افشا میکند. اول تحریم ها را دور می زند اما بعد دورزنندگان تحریم را در زندان میکند و برایشان حکم اعدام صادر می کند! خصوصی سازی هم می کند و طی آن، مراکز دولتی را به نهادهای خاص، بذل و بخشش میکند! زحمت می کشد و مبلغ عیدیها را اعلام می کند و موبایلها را ریجستری میکند. گرانی ها و تورم را انکار میکند. حباب کاذب را به افزایش نرخ دلار و سکه حواله می کند. برای گران کردن خدمات و کالاها، نقشه جدید رو می کند و در عین حال مدام در مصاحبه ها کمر همت را برای مبارزه با گرانی و فساد سفت میکند. بجای رشد توریسم عوارض خروجی را زیاد می کند. بالا رفتن سکه و ارز را حباب کاذب و مقصر را جمشید بسم الله معرفی می کند.
۸- مدیریت در یارانه در این نوع از مدیریت: مسئول مربوطه در ابتدا یارانه را دوای درد بیعدالتی اعلام میکند اما بعد، شدیدا از مردم برای انصراف از یارانهشان، تقاضا میکند و در آخر هم، با تهدید، اقدام به قطع یارانهها می کند. آنهایی هم که میمانند آنقدر به مبلغ یارانه شان، سال تا سال اضافه نمیکند که آخر کار با خوردن چند تورم، یارانه را چندرغاز می کند، یعنی یارانه دیگر برای کسی افاقه نمیکند و برای گرفتنش، حتی کرایه تاکسی هم صرف نمیکند.
۹- مدیریت فرهنگی در این نوع از مدیریت مسئول مربوطه ادعای خدایی می کند یعنی هیچ فکر و نظری را به جز فکر و نظرخودش قبول نمی کند. سانسور و فیلتر را تنها راه پاکسازی معرفی می کند. هنرمندان را بیکار و بیکاران را هنرمند میکند و با آنها رسانه ملی درست می کند. جشنواره های هدف مند برگزار می کند و از افراد خاص حمایت می کند. پارازیت را در هوا و گشت ارشاد را در زمین ول می کند. جاده را برای تعطیلی کنسرت ها و فیلمها صاف اما بعد آن را محکوم می کند. چند تئوری من درآوردی به فرهنگ، پیوست و همه هنرها را به آنها ختم می کند. خلاصه کاری با فرهنگ میکند که کافر با دین نمی کند. اما ادعایش آن جا را هم پاره می کند. نتیجه اش این می شود که فرهنگ و هنر را سالها خواب میکند.
۱۰ - مدیریت اجتماعی در این نوع از مدیریت: با تفکیک جنسیتی آغاز می کند؛ آب بازها را در پارک مجازات می کند اما اسیدپاش ها را پیدا نمی کند. مبازه با فسادهای بدون هزینه را علم می کند. شب ها بیشتر از دزد، پارتی های مختلط را کشف می کند. تخمه می خرد و تسخیر سفارت ها را تماشا می کند و برای مبارزه با بی حجابی کیوسک های برق را شیب دار می کند.
۱۱- مدیریت درمانی در این نوع مدیریت: همه را دایورت به امور متافیزیکی می کند. اما خودش دردش را در آلمان دوا می کند. نرخ درمان را آنقدر زیاد می کند که حتی مردن هم صرف نمی کند. نمی دانم چکار می کند که دواها را در بازار غیب می کند. بیماری های خاص را یا حاشا می کند یا هر روز کم و زیادشان می کند. بیمارستان ها را می بیند اما درد آنها را هم دوا نمی کند.
۱۲- مدیریت آموزشی و تحقیقی: آموزش را مجانی اعلام می کند اما ۶۰- ۵۰ مرکز غیرانتفاعی ایجاد می کند. دانشگاه ها را پردیس ، علمی کاربردی ، آزاد ، پیام نور ، شبانه و ... می کند. مدارس را نمونه دولتی ، تیزهوشان ، شاهد، هیات امنایی و... می کند. استاد ها را بازنشسته می کند و زمینه را برای فرار مغزها فراهم میکند. پژوهش را در حد فروش پایان نامه خز می کند و بودجه اش را از هر چیزی کمتر می کند. و.... این قصه سر دراز دارد.
۱۳- مدیریت سیاسی: خیلی از کشورها را محکوم و اما در عوض بشدت قربون صدقه بعضی های دیگر می رود درست مانند زمانی که در انتخابات قربان صدقه مردم می رود. خط قرمز ها را بسته به شرائط، بالا و پایین می برد مثلا در انتخابات روسری ها را بالاتر می برد. خط فقر را بالا و با آمار ره به افسانه می برد. از فراموشی مردم حداکثر استفاده را می برد و تا می تواند وعده و وعید نثارشان می کند. هر از گاهی مشغولیتی راه می اندازد و کلی همه را سرگرم می کند. مسئولیت مشکلات را به آسمون و ریسمون و برخی از اجانب حواله می کند.خلاصه همسشه خودش را مبرا می کند و تاریخ را هم عوض می کند.
خلاصه همه کار می کند(حتی کمی اختلاس و پارتی بازی و چشم پوشی و سهل انگاری و این اواخر نامه نگاری و افشا و برخی دخالت ها و سیخونک ها و کل کل با کشورها هم می کند) الا آن کارهایی که باید بکند. اگر هم احیانا مدیری کار خودش را بکند مطمئن باشید که آنرا هر طور که شده کله پا می کنند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر