رسانهها تا چه حد در ایجاد پمپاژ ناامیدی در جامعه سهیم بودهاند؟
اینها تنها نمونههایی هستند از تیترهایی که روزنامههای مخالف دولت در این سالها با فونت فوق درشت در صفحه اولشان منتشر کردهاند تا حتی اگر قصد خرید روزنامه موردنظر را هم نداشته باشید، تیتر حتماً به چشمتان بیاید و پیام خود را برساند؛ تزریق ناامیدی. رسانههایی که در اوج تحریم و تورم ۴۰ درصدی و تهدیدهای خارجی مملکت را گل و بلبل میدیدند با حاشیه نشینی سیاسی بعد از انتخابات سال ۹۲ بلافاصله همنوا با مخالفین جدی جمهوری اسلامی و دیپلماسی جدید، برای تنشزدایی در عرصه بینالملل، پروژه پمپاژ یأس را کلید زدند.
حتی کانالهای تلگرامی مخالف دولت، خیلی وقتها با انتشار آمار دروغ و اطلاعات نادرست، به آتش ناامیدی در جامعه هیزم ریختند و یکسره باد زدند تا شاید لااقل دولت دوازدهم را به دست گیرند، مردم بار دیگر به یأس نه گفتند تا اینکه پروژه مأیوسسازی به جاهای خطرناکی رسید.
آیا آنها براستی قصد انتقاد داشتند؟ ممکن است اینطور ادعا کنند. اما مرز بین انتقاد و تخریب و القای ناکارآمدی کجاست؟ پیش از این بارها و بارها کارشناسان رسانه و جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی از خطر رسانههای تک صدای تندرو در جهت القای ناکارآمدی نظام، یأس عمومی و پایین آمدن میزان اعتماد اجتماعی نسبت به جامعه و حاکمیت، هشدار داده بودند. اما دست و پا زدن برای منافع گروهی چنان چشم این رسانهها را بست که چارهای نماند جز کاشتن باد و درو کردن طوفان.
دکتر محمد مهدی فرقانی استاد روزنامه نگاری در گفتوگو با «ایران» میگوید: «در رابطه با نقش رسانهها به نظر من بهتر است به سفارش مرکز پژوهش، تحلیل محتوا صورت بگیرد. اگر تحلیل محتوای روزنامههای پرشمارگان با روش علمی مشخص شود، آنوقت میتوان نتیجهگیری کرد که داستان از چه قرار است و سیاهنماییها تا چه حد در ایجاد فضای ناامیدی در جامعه مؤثر بوده است.
در سالهای اخیر البته شاهد بودهایم که برخی رسانهها برای سیاهنمایی و پمپاژ ناامیدی در جامعه، بخصوص در حوزههای اقتصادی و سیاسی تلاش زیادی به خرج دادهاند. این درحالی است که در دورهای که تورم بالای ۴۰ درصد بود و به لحاظ سیاستهای داخلی و خارجی، وضعیت بسیار انتقادآمیزتر بود، هرگز این حجم انتقادات و سیاهنماییها از سوی این رسانهها صورت نمیگرفت. اگر یک رسانه مدعی است که عادلانه و بیطرفانه قرار است دولتها را نقد کند، باید در سابقه عملکردش هم این کار قابل مشاهده باشد. این کار با تحلیل محتوای علمی کاملاً نشان داده میشود.
بیایند دو دوره مربوط به ۸ سال دولت پیشین و دولت فعلی را مقایسه کنند. اینکه هر روزنامه و رسانهای در هر دو دوره چه عملکردی داشته است. این تحلیل محتوا، راه را بر ادعاهای مثبت و منفی میبندد و واقعیتها را پیش روی ما میگذارد. اینکه محتوای این رسانهها در هر دوره در چه جهتی سیر کرده و نشانگاه انتقاد، چه کسی یا چه جناحی بوده است. این باید با دلیل و مدرک ثابت شود. اگر رسانهای مدعی است که تأثیرگذار است، نمیتواند منکر تأثیر سیاهنمایی خود باشد و اگر هم مدعی است که تأثیرگذار نیست که اصلاً فلسفه عملکردش زیرسؤال میرود. اگر در تحلیل محتوا ثابت شد که بیطرفانه رفتار نشده و مرزهای عدالت شکسته شده است، دیگر رسانه نمیتواند ادعا کند که ما نقشی در ایجاد اعتراضات و اتفاقات اخیر نداشتهایم و فقط کوتاهی دولت در آن نقش داشته و سبب ایجاد اعتراضات شده است.»
مردم میبینند، باور میکنند و تصمیم میگیرند؛ این، میتواند جمله درستی باشد، اگر جریان درستی از اطلاعات در جامعه برقرار باشد و اگر اطمینان حاصل شود که اطلاعات از منبع درست و بدون غرض ورزی و منصفانه منتشر شده است. برای آنکه بدانیم جامعه تا چه حد میتواند تحت تأثیر سیاهنمایی برخی رسانهها قرار گیرد، با دکتر محمدباقر تاج الدین، جامعه شناس و استاد دانشگاه به گفتوگو نشستیم. او در اینباره چنین میگوید: «نمیتوان گفت صد درصد، رسانهها بودند که با زدن تیترهای ناامیدکننده و سوگیری، موجب اعتراضات شدند. قبل از آن باید عوامل دیگری را در نظر بگیریم. در این سالها بخشهای زیادی از مردم جامعه هم آگاهیهایشان زیاد شد و هم سطح تحصیلات و سوادشان بالاتر رفت. رسانههای اجتماعی و خبررسانی گسترده، عواملی هستند که میتوانند در آگاهی بخشی مردم نقش جدی داشته باشند و باعث افزایش سطح مطالبهگری شوند. مردم میخواهند بدانند نقششان، حضور و مشارکتشان در جامعه چه تأثیری دارد و جامعه بر اساس آن چه پیشرفتی دارد. ما نباید نیروهای اجتماعی مثل دانشجویان، کارگران و طبقه متوسط را دست کم بگیریم. در سالهای اخیر طبقه متوسط گسترش زیادی پیدا کرده است. ما شاهد افزایش گستره طبقه فرودست شهری هستیم؛ حاشینهنشینانی که آمار متناقضی از آنها وجود دارد. آنها از سکونتگاههای روستایی و همچنین سکونتگاههای شهرهای کوچک مهاجرت کردهاند و بهدلیل فقر و مشکلات اقتصادی، در حاشیه شهرهای بزرگ سکونت گزیدهاند که اتفاقاً مهاجرتی هوشمندانه است چراکه آنها در سکونتگاههای قبلی، ادامه زندگی را غیرممکن دیدهاند و برای داشتن امکانات اجتماعی و فرهنگی به شهرهای بزرگ آمدهاند.
درست است که این افراد حاشیهنشین هستند اما به وسیله شبکههای اجتماعی و رسانهها، از روند سیاسی و اجتماعی جامعه اطلاع پیدا میکنند. این درحالی است که رسانههای اجتماعی و رسانههای رسمی ممکن است همه مطالب را درست منتقل نکنند. ممکن است اخبار و اطلاعات غیرواقعی از سوی آنها منتشر شود. در این حالت این قشر از مردم فکر میکنند چندان نقشی در جامعه ندارند و دچار «طرد اجتماعی» شدهاند. کمکم مطالبهگری میکنند و میگویند حقوقمان چه میشود؟! نکته دیگر این است که اینها کم و بیش احساس نابرابری اجتماعی میکنند و این، یکی از بزرگترین معضلاتی است که باعث به وجود آمدن مسائلی همچون اعتراضات اخیر میشود.
در اثر گسترش اطلاعرسانی از سوی شبکههای اجتماعی، طبقه فرودست به این نتیجه میرسد که دچار تبعیض و نابرابری اجتماعی شده و این، حقش نیست. قبلاً شاید این نابرابری اینقدر نبود و اگر هم بود، به این شکل گسترده منعکس نمیشد. این نوع احساس نابرابری اجتماعی طبقه فرودست و وجود آگاهی از رنج و تبعیضی که وجود دارد، دست به دست هم میدهند و اعتراضات را به وجود میآورند. گرچه رسانهها هم میتوانند در این رابطه نقش داشته باشند اما تنها عامل نیستند. ما اصولاً در علوم اجتماعی یک یا دو عامل نداریم بلکه چندین عامل داریم که باعث بروز پدیده اجتماعی میشوند. ناامیدی در جامعه، بحثی است که بخشی از آن را رسانهها دامن میزنند. بعضی رسانهها ممکن است فقط واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی را مطرح کنند و بعضی رسانهها هم نگاه کاملاً منفی گرایانه داشته باشند.
البته باید در این باره تحقیق صورت گیرد و مشخص شود که چند درصد مردم این تیترها را میبینند و چه تأثیری روی آنها میگذارد. این کار، نیازمند مطالعه دقیق و میدانی است اما چیزی که مهم است این است که باید از ایجاد فضای ناامیدکننده دست برداریم اما نگرانیها و ناامیدیها را درست منعکس کنیم تا سیاستگذاران جامعه به این مشکلات فکر کنند و برای حل آنها برنامهریزی بنیادین کنند. در این رابطه هم اصلاً نباید به تنهایی از دولت انتظار داشت. چون حجم مشکلات به حدی است که عزم ملی و همگانی میطلبد و اینکه فقط از دولت انتظار داشته باشیم، درست نیست.»
آیا وقت آن نرسیده، صدا و سیما با تغییر رویه خود اجازه شنیده شدن صداهای مختلف را بدهد؟ آیا وقت آن نرسیده رسانههای تندرو به جای یکه تازی، تخریب، تهمت و همصدایی با برخی تریبونها و رسانههای بیگانه، به نقد عملکرد خود بپردازند؟ آیا وقت آن نرسیده با بازتر شدن فضای کلی رسانهها، سرمایه از دست رفته اعتماد اجتماعی را برگرداند تا رسانهها و کانالهای مخرب، به مرجع و منبع اطلاعات و تحلیلهای عمومی تبدیل نشوند؟ این گوی و این میدان...
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر