چند روزقبل مردی به نام حجت به محض بازگشت از میهمانی شبانه درخانه دخترش، متوجه سرقت عتیقه‌جاتش شد و بلافاصله با پلیس تماس گرفت و کمک خواست.

مأموران پس از حضور درخانه ویلایی شمال شهر، دریافتند درهای ورودی خانه سالم است و این موضوع حکایت از آن داشت که سرقت توسط فردی آشنا صورت گرفته است. ازسوی دیگر در بررسی دوربین‌های مداربسته خانه ویلایی چهره مرد نقابداری هنگام سرقت به دست آمد.

با توجه به اینکه سارق نقابدار به محض ورود، بدون هیچ جست و‌جویی سراغ عتیقه‌ها رفته بود مشخص شد او با خانه، آشنایی کامل داشته و طبق برنامه‌ریزی حساب شده، نقشه سرقت را طراحی واجرا کرده است.

این درحالی بود که صاحب خانه ویلایی مدعی بود با کسی اختلاف و مشکل نداشته و هیچ یک از آشنایان و بستگانش نیز از نظر مالی نیازی نداشته‌اند که بخواهند دست به سرقت ازخانه‌اش بزنند.

تجسس‌ها دراین باره آغازشده بود که زن جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت عتیقه‌جات توسط همسرش خبر داد. او گفت: «چند شب قبل شوهرم خیلی دیر به خانه آمد. وقتی علت تأخیر را پرسیدم گفت ماشینش خراب شده است. آن شب چیز مشکوکی به نظرم نرسید اما از همان شب شوهرم در خواب شروع به حرف زدن کرد.

البته این اخلاق شوهرم است که هنگام ناراحتی یا پس از انجام کار پنهانی در خواب درباره مشکلاتش صحبت می‌کند. پدرام مدام از زیرخاکی و عتیقه‌های خانه‌ای صحبت می‌کرد. به همین خاطرچندبار از او درباره خواب‌های آشفته‌اش پرسیدم ولی جواب درستی نداد. تا اینکه دیروز وقتی خانه را تمیز می‌کردم داخل یکی از کمدها چند زیر خاکی و عتیقه پیدا کردم.

بالاخره شوهرم راز سرقت شبانه‌اش را فاش کرد و از من خواست دراین باره به کسی حرفی نزنم. اما امروز که باهم دعوایمان شد تصمیم گرفتم سرقت را افشا کنم و به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم. »

به‌دنبال تماس زن جوان، مأموران بلافاصله پدرام را دستگیر کرده و در بازرسی از خانه‌اش عتیقه‌ها را پیدا کردند. مرد جوان که دستش را رو شده می‌دید و چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت، راز سرقت از خانه ویلایی را برملا کرد و گفت: «از مدتی قبل با سهراب- داماد مالباخته- دوست شده بودم. روز قبل از سرقت، سهراب همراه همسرش به خانه ما آمد.

سرگرم غذا خوردن بودیم که سهراب شروع به صحبت درباره پدرزن ثروتمندش کرد و اینکه داخل خانه‌اش عتیقه‌جات زیادی دارد. صحبت‌های سهراب وسوسه‌انگیز بود و همان لحظه به ذهنم رسید که عتیقه‌ها را سرقت کنم.

بنابراین موضوع را با سهراب در میان گذاشتم. ابتدا مخالفت کرد اما وقتی با اصرارهای من روبه‌روشد به ناچار قبول کرد. او سپس کلید خانه پدرزنش را در اختیارم قرار داد. بعد هم طبق نقشه و همزمان با شب سرقت، آنها را به خانه‌اش دعوت کرد. به‌دلیل اینکه می‌دانستم خانه ویلایی مجهز به دوربین مداربسته است صورتم را پوشاندم و با اطلاعاتی که داماد خانواده دراختیارم قرارداده بود سرقت را انجام دادم. »

به‌دنبال اعترافات مرد جوان، سهراب نیز بازداشت شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.