بازخوانی اختلافات تاریخی دو تشکل مهم اصولگرا و اصلاحطلب روحانی
اهم اظهارات اعضای با سابقه این دو تشکل روحانی را در ادامه می خوانید؛
سابقه تاریخی اختلاف نظرهای دو تشکل
مجید انصاری: قبل از انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی مجمع روحانیون مبارز تشکیل شد و این تشکیل در حقیقت به نوعی منبعث از انشعابی بود که در جامعه روحانیت مبارز به وقوع پیوست. جامعه روحانیت مبارز یک مجموعه از روحانیون فاضل، باسابقه و همراه و همفکر امام بود که قبل از انقلاب تشکیل شده بود و بزرگانی مثل آیت الله شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، آقای شاه آبادی، مرحوم آقای مهدوی کنی، مقام معظم رهبری و بزرگان دیگری که اسامی آنها هست، شاخصه اصلی و وجه مشترک آنها تفکر انقلابی و بینش سیاسی روشن در مبارزه با رژیم شاه و تلاش برای آزادی مردم و استقلال کشور بود.
در جریان انقلاب هم جامعه مثل دیگر مجامع روحانی فعال بود؛ تا انتخابات مجلس اول و دوم جامعه روحانیت مبارز مثل بقیه گروه های فعال در عرصه سیاسی کشور مستقل و یا در ائتلاف با دیگر مراکز، مثل حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، لیست هایی را برای مجلس داده بودند و در انتخابات ریاست جمهوری حضور داشتند. به هر حال در عرصه های سیاسی کشور حضور جدی داشتند.
می توان گفت که از اواخر مجلس دوم آرام آرام با یک سری اختلاف نظرهای در حوزه مدیریت کشور همزمان بود. برخی از دوستان، چه در داخل و چه خارج از جامعه روحانیت، در فضای سیاسی آن روز راست، آن وقت نیروهای درون نظام به دو جریان راست و چپ تعریف شده بودند، جریان سنتی بیشتر به اقتصاد سنتی، اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد اعتقاد داشت و جریان چپ، یا به اصطلاح امروز اصلاح طلب، بنابر شرایط خاصی که آن وقت در کشور و جهان بود از جمله محدودیت ها و مسأله جنگ، بیشتر بر اقتصاد در کنترل دولت پافشاری داشت و به تعبیر دیگر اقتصاد عدالت محور را مدنظر داشت.
نزدیک انتخابات مجلس سوم که شد، در جامعه روحانیت مبارز بحث بر سر این درگرفته بود که می خواستند لیست تهران را تنظیم کنند. البته جامعه روحانیت می خواست برای کل کشور لیست بدهد که امام فرموده بودند هر استانی خودش تشکیلات و روحانیت دارد و جامعه مدرسین فقط برای قم و جامعه روحانیت فقط برای تهران می توانند لیست دهند؛ نه کل کشور. در تنظیم لیست اختلاف شده بود. در آن زمان جناب آقای کروبی، جناب آقای امام جمارانی و جناب آقای موسوی خوئینی ها از اعضای برجسته جامعه روحانیت مبارز بودند. اتفاقا چون این دوستان بیشتر سابقه سکونت در تهران داشتند، می توان گفت که منزل و یا مسجد آنها محور بسیاری از جلسات بود؛ جلسات جامعه روحانیت در منزل آقای امام جمارانی یا جاهای دیگر تشکیل می شد. به هر حال این دو مجموعه از یک طرف با مجموعه ای که قبلا اشاره شد و از طرفی با حضرت امام، بیت امام و دفتر امام ارتباط وثیقی داشتند.
در تنظیم لیست نهایتا اعضای جامعه روحانیت مبارز بر حضور بعضی ها و نبود بعضی ها در لیست اصرار داشتند. از جمله مرحوم آقای فخر الدین حجازی که نفر اول منتخب تهران در دور اول مجلس شده بود و در دور دوم هم آقای فخرالدین حجازی رأی بالایی آورده بود؛ همچنین جناب آقای دعایی و برخی افراد دیگر، دوستان جامعه روحانیت اصرار داشتند که این آقایان در لیست نباشند و به عکس بعضی افراد دیگر باشند که من اسم نمی برم. همین موضوع موجب اختلاف شد؛ آقای کروبی، آقای خوئینی ها، مرحوم آقای توسلی و امام جمارانی اصرار زیادی داشتند که اینها نیروهای انقلابی بوده اند و با امام بوده اند و باید محبوب مردم هم باشند.
کم کم دو تفکر اقتصادی و مدیریتی احساس می کرد که این افراد بیشتر متمایل به جریان چپ مدیریتی هستند و متقابلا افرادی که اصرار داشتند که باشند متمایل به جناح راست بودند. این موضوع حل نشد تا اینکه تعدادی از آقایان، از جمله جناب آقای کروبی، آقای امام جمارانی، آقای موسوی خوئینی ها، آقای توسلی صحبت کرده بودند و افرادی هم که عضو جامعه روحانیت نبودند، مثل جناب آقای خاتمی و افراد دیگر، به این جمع بندی رسیدند که ما اختلاف نظر داریم، فرض کنید لیست را هم بستیم، پس فردا در مجلس موضوعات مختلفی پیش می آید و افراد ما می خواهند در حوزه های مختلف تفکر خودشان را مطرح کنند و چه بهتر اینکه ما خودمان جریان مستقلی با تفکرات خودمان داشته باشیم؛ جامعه روحانیت هم هست و کار خودشان را ادامه می دهند.
به همین سبب مشورت اولیه ای را با مرحوم حاج احمد آقا که امین و رابط امام بود، انجام دادند. مرحوم حاج احمد آقا که در اینگونه موارد مهم، گرچه خودش صاحب نظر و از اجتهاد سیاسی برخوردار بود، فرموده بودند که باید خدمت حضرت امام مطرح کنم. موضوع را خدمت امام مطرح کرده بودند. این طوری که دوستان گفتند، مثل اینکه امام منتظر چنین مسأله ای بودند؛ بر خلاف اینکه خیلی ها فکر می کردند شاید امام مخالفت کنند، امام فرموده بودند که دو جریان در درون انقلاب با دو تفکر خاص باشد مفید است و اشکال ندارد. لذا مجمع روحانیون مبارز با حدود ۳۰ نفر اعضای مؤسس تشکیل شد که من هم این افتخار را داشتم با اخوی خود آقای محمدعلی انصاری عضو همان شورای مرکزی و یا به تعبیری هیأت مؤسس بودیم.
مجمع تشکیل شد و اتفاقا در انتخابات مجلس سوم هم در تهران لیست مستقل داد و جریانات فکری نزدیک به مجمع در سطح کشور هم لیست هایی دادند و مجلس سوم با اکثریت قاطع، مردم تمایلشان را به همین جریان فکری مجمع روحانیون و جریانات سیاسی همفکرشان نشان دادند و مجلس شکل گرفت. به تدریج این بحث مطرح شد و بعضا گفتند که این به نوعی موجب شکاف و شقاق در بین روحانیت کشور هست، کار خوبی نشد و ای کاش این اتفاق نمی افتاد. لذا این شبهات باعث شد که در تاریخ ۲۵ فروردین ۶۷ شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز نامه ای را خدمت حضرت امام نوشتند و در آنجا سیر مسأله نحوه شکل گیری مجمع را مطرح کردند. چون بعضی ها شبهه می کردند که ممکن است امام ناراضی بوده؛ همه در جریان امر نبودند.
این نامه دو صفحه است و خدمت حضرت امام نوشته بودیم که چطور این کار انجام شد و در آنجا تأکید کرده بودیم که «خط مشی ما از اصولی است که به طور جامع در پیام حج سال گذشته، که به حق منشور انقلاب نام گرفت، می باشد. خط مشی ای که در نامه ها و پیام های پس از آن به ویژه در تبیین اسلام ناب محمدی (ص) و بیان مرزها و تفکیک آن از اسلام آمریکایی آمده است.» خلاصه ما در این نامه نوشتیم که بر پایه اصول اندیشه سیاسی و اندیشه شما این مجمع را تشکیل دادیم و از آنجا که ممکن بود از این انشعاب شائبه تفرقه در اذهان خطور کند سؤال کردیم.
در آنجا باز نوشته ایم که حاج احمد آقا در جریان بودند و نظر شما را به ما انتقال داده اند و ما طبق نظر شما انجام دادیم؛ در عین حال برای حصول اطمینان بیشتر و ثبت در تاریخ درخواست کردیم که نظرتان را بنویسید. حضرت امام فرمودند «سیر قضیه به همان صورتی است که در نامه آورده اید. انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل، و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمدالله با شناختی که من از روحانیون دست اندرکار انقلاب دارم چنین کاری صورت نخواهد گرفت. من به شما و همه کسانی که دلشان برای اسلام عزیز می تپد دعا می کنم و توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمت الله. ۲۵/۱/۶۷ روح الله موسوی خمینی»
در واقع این مسأله باعث شد مجمع که تشکیل شده بود و رسمیت هم داشت، با نامه رسمی حضرت امام تثبیت و تحکیم بیشتر شد. البته مجمع و جامعه مسائل بعدی هم دارد و با ابتکار مرحوم حاج احمد آقا جلسات مشترکی هم داشتیم که اگر لازم شد به آن اشاره می کنم.
مصباحی مقدم: دور اول ریاست جمهوری حضرت آقا (آیت الله خامنه ای) ایشان آقای موسوی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کردند و رأی اعتماد هم گرفته شد، عملکرد آقای موسوی مطابق با همین اندیشه دوستانی بود که بعدا مجمع روحانیون را تشکیل دادند و تمرکز مسائل اقتصادی در دست دولت خیلی روشن و برجسته بود و کسانی بودند که با این نوع رفتار در اداره امور اقتصادی کشور و مدیریت اقتصادی کشور موافق نبودند و می گفتند کارهای اقتصادی را به طور عمده باید خود مردم انجام دهند و دولت به طور عمده نظارت کند. من خاطرم می آید که امام هم چند بار به نخست وزیر وقت نسبت به این مسأله تذکر دادند. اگر خاطرات آن دوره و بیانات امام نسبت به دولت آقای موسوی مرور شود، تعبیری که به ذهن من باقی مانده این است که «چقدر بگویم که دولت به تنهایی نمی تواند مشکلات اقتصادی کشور را حل بکند؟» در صورتی که مردم به میدان بیایند و به مسائل اقتصادی کمک کنند و حضور پیدا کنند و نقش و فعالیت داشته باشند می شود مشکلات اقتصادی کشور را حل کرد؛ به تعبیر دیگر میدان دهید که مردم کارها را به عهده بگیرند.
با اینکه قانون اساسی تصویب شده بود و صدر اصل ۴۴ بخش دولتی را که تعریف می کند، از جمله بخش واردات و صادرات است و خیلی صریح صحبت از این است که بخش خارجی اقتصاد، که صادارت و واردات باشد، دولتی است، تعبیر امام این بود که دولت نظارت کند تا آن چیزی که نباید وارد شود وارد نشود و فرمودند بگذارید همان کسانی که وارد می کردند وارد کنند. این نگاه تمایل امام را نسبت به نقش آفرینی بخش خصوصی نشان می داد. البته امام به شدت با سرمایه داران زالو صفت مخالفت می کردند و می فرمودند من اگر می گویم مردم حضور پیدا کنند مرادم سرمایه داران زالو صفت نیستند؛ مرادم کسانی هستند که در مسائل اقتصادی هم خدمات خوبی را دارند و هم مشی سرمایه دارانه به معنای اینکه انحصار طلب باشند، ثروت را برای خودشان بخواهند و امثال اینها نداشته باشند.
به هر حال این اختلاف دیدگاه خیلی روشن بود. ولی دور دوم ریاست جمهوری حضرت آقا که می خواست نخست وزیر معرفی شود، معلوم بود که ایشان مایل نیستند که آقای موسوی را به عنوان نخست وزیر معرفی کنند؛ ولی به اشاره امام حضرت آقا هم تمکین و قبول کردند و گفتند دوران جنگ است و نباید مدیر اجرایی کشور تغییر کند. همچنان آقای میرحسین موسوی مجددا پیشنهاد شد و مجلس هم به ایشان رأی داد؛ که یک اختلاف نظر جدی هم آنجا بود و ۹۹ نفر با آن مخالفت کردند. این خودش یک بروز و ظهور این اختلاف است.
دقیقا ریشه ها اختلاف نظر در مورد تمرکز کارها به طور عمده در دست دولت و یا واگذاری امور به دست مردم و بخش خصوصی بود و ما می بینیم بعدا هم یک بازنگری در اصل ۴۴ صورت می گیرد و سیاستگذاری می شود، معلوم است که همین مسأله دارد هدایت می شود. یعنی دولت تصدی گری ها را واگذار کند و سعی کند سیاستگذار باشد؛ حمایت و نظارت کند و تصدی گری نکند.
به هر حال می خواهم بگویم همان طور که ایشان اشاره فرمودند این اختلاف نظر و اختلاف سلیقه جدی بود. ولی عمده مسائل همین مسائل بود و مسائل سیاسی نبود. ولی کم کم از آنجا به بعد به اختلافات سیاسی هم منجر و منتهی شد. البته به تدبیر رهبر معظم انقلاب پس از رحلت امام جلسات مشترکی هم بین جامعه روحانیت و مجمع روحانیون بوده است که باید به آن هم بپردازیم.
نشانه ها و بحث های دیگری هم هست که نشان می دهد انگار این اختلاف سلیقه یک ابعاد دیگری هم داشته است. مثلا در همان حوالی آقای کروبی ملاقاتی را خدمت امام می روند و از آقایانی که با آنها اختلاف نظر داشتند گلایه می کنند و می گویند که با این اوصاف ما جوانان را از دست خواهیم داد. لذا می بینیم وقتی که مجمع تشکیل می شود یکی از اولین اولویت های آنها پیوند میان حوزه و دانشگاه است. چون آنها احساس می کردند آقایانی که در جناح راست جامعه روحانیت مبارز بوده اند، تفکرشان به سمتی بوده که در جهت جذب جوانان، و به طور مشخص دفتر تحکیم وحدت در آن زمان، تلاشی نمی کردند.
از طرف دیگر به عنوان مثال در موضوع سیاست خارجی حضرت آیت الله مهدوی کنی در خاطراتشان نکته ای را دارند و می گویند ما همان زمان طرفدار تنش زدایی بودیم و نمی خواستیم دشمن تراشی کنیم و می گفتیم حالا باید با کشورهای خارجی تعامل کرد و رابطه داشت و آقایان (یعنی مجمعی ها) الآن بعد از بیست سال به همان حرف هایی رسیده اند که آن زمان ما می زدیم.
در واقع انگار که فقط در بحث اقتصاد و یا دولت آقای میرحسین نبوده و تفاوتی در اجتهاد و به خصوص پیوند با اقتضائات روز هم بوده که امام در منشور برادری تأکید مفصلی به این موضوع دارند که به آن اشاره کردید. از دو بزرگوار می خواهیم که مقداری این موضوعات را باز کنند.
اقتصاد نمادی از اختلاف رویکرد دو جناح یا گروه در مدیریت کشور
مصباحی مقدم: دولت آقای موسوی فراتر از اقتضاء جنگ تمرکز گرا بود. نشانه هایی را را من ذکر می کنم که روشن باشد؛ به عنوان مثال می توانست نسبت به توزیع کوپن و کالاهایی که توسط دولت خریداری شده اقدام کند و هیچ کس نسبت به اصل مساله اعتراضی نداشت. جامعه روحانیت مبارز هم مخالف این سهمیه بندی نبود. بله شرایط جنگ واقعا سخت بود من خاطرم است که در سال ۵۹ کشور با ۶ میلیارد دلار اداره شد. چون پایانه های نفتی ما را می زدند و جلوی صاردات نفت را گرفته بودند. ولی انتقال برنج از شمال به کل کشور را دولت در اختیار گرفته بود. تولیدکنندگان یا برنج را باید به دولت می فروختند یا حق انتقالش را نداشتند. اگر کسی دو کیسه برنج را از پشت ماشینش به جای دیگری ببرد از همان خروجی شمال جلویش گرفته می شد.
در آن سال ها باید انبارها همه اطلاعاتشان در اختیار وزارت بازرگانی قرار می گرفت و ستاد بسیج اقتصادی که مدیریتش را آقای بهزاد نبوی بر عهده داشت بر آن ها نظارت می کرد. یا مثلاً کشاورزان منطقه خوزستان از بانک ها وام گرفته بودند که کشت و کار کنند. دولت می گفت ما این وام را داده ایم که شما گندم بکارید چرا به جایش هندوانه یا خیار کاشته اید؟! برای انتقال هندوانه و خیارکامیون هایی که می خواست این ها را از خوزستان به نقاط دیگر کشور منتقل کند متوقف شده بودند. من یادم است که از این کامیون ها آب هندوانه جاری شده بود که به امام گزارش دادند که چنین اتفاقی افتاده است. این تند روی ها و افراط ها و این تمرکز گرایی شدید موجب شده بود که یک عده ای این برداشت را کنند که دولت که شریان های اقتصاد را فراتر از اقتضاء دوران جنگ می خواهد در اختیار بگیرد.
یا مثلا به مجرد پیروزی انقلاب همه مدارس غیر دولتی ملی شد. بعدا امام فرمودند که اجازه بدهید مدارس غیر دولتی هم شکل بگیرد که تحت عنوان مدارس غیرانتفاعی در زمان حیات امام شکل گرفت. دانشگاه ها بعد از پیروزی انقلاب همه دولتی بود یا شد امام به پیشنهاد آیت الله هاشمی در سال ۶۱ اجازه دادند که دانشگاه آزاد شکل بگیرد و خود ایشان اولین کمک را کردند خود این نشان می داد که امام مایل هستند که مراکز غیر دولتی هم شکل بگیرد و فعالیت داشته باشد. امام می فرمودند که شما اجازه دهید غیر دولت هم مدرسه داشته باشد ولی محتوا و معلم را شما تامین کنید.
آنچه که مجموعه روحانیت مبارز دنبال می کرد به قول آیت الله مهدوی کنی پرهیز از تندروی و نزدیکی به اعتدال بود. این مواضع به گونه ای بود که ایشان از محبوبیت فوق العاده ای برخوردار بود. به گونه ای که شخصیتی مانند آقای کروبی هم مکرر به دیدار ایشان می امدند و از نزدیک با ایشان گفت و گو می کرد.
مجید انصاری: حوادث را اگر در ظرف زمان خودش تحلیل نکنیم حتما به بیراهه خواهیم رفت. خوب خیلی روشن است که اگر گفته شود جلوی خروج برنج را از شمال کشور می گرفتند همه می گویند چه کار بدی می کردند ولی اگر برگردیم به آن سال های که ما همان گونه که گفتم پولی برای واردات کالا نداشتیم و اگر داشتیم برای کالاهای اساسی صرف می شد که اگر نمی شد ما جنگ را در داخل کشور می باختیم تا در جبهه، یک عده سود جو و زالو صفت که الآن هم هستند در حال سوء استفاده بودند.
اصلاً چرا امام این کلمه «زالو صفت» را مرتب در نامه ها و منشورهای مختلف تکرار کرده اند. این زالو صفت ها چه کسانی بودند؟! امروز برخی فکر می کنند اگر کسی رفت و یک کارخانه ای تاسیس کرد و ۵۰۰ نفر را مشغول به کار کرد باید به او بگویند زالو صفت، در حالی که اصلاً این گونه نیست. سرمایه گذاری که پول سالم برای تولید محصول و اشتغال جوانان کشور سرمایه گذاری می کند باید دستش را هم بوسید. ولی در زمان جنگ یک عده انبارهای مخفی داشتند و همین برنج محدودی که در شمال تولید می شد را به اشکال گوناگون انبار می کردند. برنجی که مثلاً ۱۰ تومان بود ۳۰ تومان می فروختند.
سوال اینجاست که آیا دولت به عنوان مسئول اداره کشور موظف بود که تدبیر کند و جلوی این زالو صفت ها را بگیرد. آقای مصباحی مقدم می گویند که خوب بود انبارها را کنترل کنند، ایشان می دانند که در حال حاضر بعد از ۳۰ سال از آن زمان با چند برابر شدن نیروهای نظامی و نبود جنگ هنوز زورمان نمی رسد که جلوی قاچاق را بگیرند. امروز قاچاق دارد پدر تولید داخل را درمی آورد! حالا در زمانی که تحقیقاً تمام نیروهای فعل ما بعلاوه بسیج مردمی درجنگ بودند ما نیرویی نداشتیم که بخواهد این کارها را انجام دهد. هنوز وزارت اقتصاد ما سامانه ای نداشت و این ابزار جدید در کار نبود. یک سری افراد بودند که به طور سنتی بازار را در اختیار خودشان داشتند که می رفتند اجناس را پیش خرید می کردند و بعد می فروختند. حالا ممکن است یک مامور جاده تندروی کرده باشد و جلوی یک کیسه برنج را گرفته باشد. اما موضع دولت در کنترل اجناس این بود که قحطی ایجاد نشود و اجناس به صورت مساوی بین مردم تقسیم شود.
در بحث خوزستان هم موضوع این بود که دولت برای این که گندم مورد نیاز کشور تولید شود به کشاورز وام و امکانات داده است حالا کشاورز به جای گندم که هدف دولت بوده هندوانه تولیدکرده است خوب دولت مکلف بود برخورد کند اگر برخورد نمی کرد باید می گفتیم چرا رسیدگی نکرد. البته واقعیت قضیه یک مقدار ریشه دار ترا از این مثال های موردی است. بالاخره دوستان ما از همان اول مطبوعشان برای نخست وزیری اقای میرسلیم و آقای ولایتی بودند.
در مورد دانشگاه بله درست است آیت الله مصباح یزدی پیش قدم بودند؛اتفاقا اشکال ما همین بود نحوه تفکری که می خواست به دانشگاه ورود پیدا کند اشکال داشت. زمینه های و بستر های تفکر سیاسی، مدیریتی و اقتصادی و نو اندیشی در جامعه روحانیت به گونه ای بود که ما احساس می کردیم خروجی آنجا افراد نو اندیش هستند. آقای کروبی، خوئینی ، امام جمارانی است و بعد ها می بینید که آقای هاشمی و ناطق نوری است. من خدای ناکرده نمی خواهم کسی را متهم کنم اما بالاخره بحث امام مهم بود. در شرایطی که کشور اقتضاء خاص خودش را داشت و آقای مهندس موسوی محبوب مردم بود و تفکرات مردمی داشت. ایشان تا آخر با تاکسی رفت و آمد می کرد. یک نخست وزیری بود که معتقد بود باید با سختی زندگی کرد و در عین حال کشور را هدایت کرد.
امام چرا به نمایندگان پیغام داد که من مصلحت نمی دانم در این شرایط آقای مهندس موسوی تغییر کند؟ در عین حال ایشان نوشتند اختیار با نمایندگان مجلس و هرچه تصمیم بگیرند قابل قبول است. جالب اینجاست که آن ۹۹ نفری که علی رغم نامه امام به آقای موسوی رای مخالف دادند یک نفرشان برای انتخابات بعدی رد صلاحیت نشد. رئیس آن گروه که در مجلس بسیار فعال بود(مرحوم زواره ای) یک تعبیر تندی هم علیه امام به کار برده بود، نه تها مشکلی برایشان پیش نیامد بعداً ایشان عضو شورای نگهبان هم شد و حتی در دور بعد حاج احمد آقا وقتی به منزلشان رفته بودند به ایشان فرموده بودند که چه اشکال دارد که شما برای ریاست جمهوری کاندیدا شوید؟!
بحث بر سر تفکر و نحوه برخورد با مردم و دانشگاه است. البته ما آن اثار را در حال حاضر هم می بینیم من نمی خواهم فرد را متهم کنم . ولی بالاخره یک جریان فکری که به این سمت می رود که در قدرت باید یک نوع انحصار به وجود بیاورد و تفکر دیگر را طرد و رد و حصر می کند. من حالا در مورد دیدگاه های آیت الله مصباح در مورد اصل حکومت اسلامی، حضورشان در انقلاب، در جبهه و ... حرف زیاد دارم. ما بحثمان از اول این بود که یک اندیشه ای که مبتنی بر جمهوری به اضافه اسلامی گری بود در حال حاضر تضعیف شده است. همین انتخابات خبرگان و مجلس یا بحث آقای سپنتا در یزد می بینیم که این تفکر باعث تضعیف جمهوریت نظام شده است.
بحث بر سر یک تفکر سیاسی برای اداره جامعه است. این تفکر سیاسی در شرایط بحرانی و جبهه های جنگ در بحث اقتصادی خود را نشان می دهد اما امروز وقتی تمامی آن مسائل برطرف شده است ما باید با جهان تعامل داشته باشیم امروز دعواهایی که در بحث برجام رخ می دهند چه است؟
حرکت کردن با عنصر زمان و مکان مهم است؛ ما در شرایط خاص آن زمان که سفارت آمریکا تبدیل به کانون جاسوسی شده بود. همانطور که امام خمینی(س) و رهبر معظم انقلاب نیز اشاره کردند اگر در آن شرایط که دستگاه های اطلاعاتی و حتی سپاه وجود نداشت و کشور تازه انقلاب کرده بود سفارت آمریکا به کار خود ادامه می داد از طریق عناصر نفوذی خود در داخل کشور همان بلایی را که بر سر آلنده در شیلی آوردند بر سرمان می آوردند. هر چند که شیلی آن زمان با ایران قابل مقایسه نبود. سفارت آمریکا در آن مقطع به دنبال براندازی واقعی بود. اگر هر موضوعی را در بستر زمانی خود ببینیم درست قضاوت کرده ایم. وگرنه امروز تعامل با دنیا، برجام در کنار ایستادن در برابر زیاده خواهی آمریکا شعار ماست. شاید اگر قرار باشد ده سال آینده بحث برجام را تحلیل کنند نسل بعدی اصلا نداند چه بستری وجود داشته است و چرا مذاکره صورت گرفته است و عده ای با آن مخالفت می کردند و عده ای هم موافق آن بودند.
در آن موقع نیز راجع به بحث های اقتصادی، بحث های دانشگاه ها و آزادی بیان و نظر امام خمینی درباره مجلس باید در بستر و ظرف زمانی خودش صحبت کنیم. امروز در زمان خود، اگر بخواهیم به منشور برادری امام بپردازیم باید با به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه ها که اساس نامه امام است به پیام امام نگریست. امام همواره به دنبال چندصدایی بودند و هرگز به دنبال این نبودند که اگر فردی موضوعی را بر خلاف سایر نظرات مطرح کرد او را متهم به ضدیت با امام و ولایت فقیه کنند و به حذف وی بیندیشند. به همین دلیل آن ۹۹ نفر حذف نشدند.
اما متاسفانه بعدها این اتفاق نیفتاده است؛ بدین معنا که بعدها افرادی که نماینده مجلس بودند به دلیل آنکه صرفا یک نامه به مقام معظم رهبری نوشته بودند و نظری را بیان کردند. برای تمامی آنها، امضای آن نامه در پرونده انتخاباتی شان منجر به رد صلاحیت آنها به عنوان عدم التزام به اسلام و نه ولایت فقیه از سوی شورای نگهبان شد. در حالی که خود مقام معظم رهبری در دور ششم جلوی تندروی ها در رد چهره های سیاسی را گرفتند.
این تفکر که امضای یک نامه از سوی تعدادی از نمایندگان مجلس در رابطه با موضوعی به رهبر معظم انقلاب، دلیل رد صلاحیت آنها در مجلس و خبرگان می شود نشان می دهد که ما پیام منشور برادری امام را به درستی درک نکردیم. ما باید امروز از این پیام به عنوان منشوری راه گشا، با به رسمیت شناختن اختلاف سلیقه ها و رعایت مصالح ملی و پرهیز از منفعت طلبی های شخصی، باندی و جناحی بدین معنا که منافع مردم را بخاطر منافع فلان حزب و گروه قربانی نکنیم استفاده کنیم. البته اصل حزب و تشکل در کشور بسیار مفید است و یکی از علل پیشرفت کشورهای دموکراتیک دنیا وجود احزاب در آنهاست یکی از اشکالات ما این است که حزبی قوی در کشور نداریم. اما تشکیل دادن حزب برای کمک به مردم یک بحث، و تشکیل حزب و باند و گروه برای قدرت طلبی در جهت منافع شخصی و باندی بحث دیگری است.
من فکر می کنم اگر ما چارچوب های کلی منشور برادری امام را روی هم بگذاریم که در آن فرمودند اختلاف نظر علمی، سیاسی و اختلاف سلیقه در امور مدیریت نه تنها اشکال ندارد بلکه موجب رشد است همچنین انتقاد کردن نه تنها اشکالی ندارد بلکه موجبات رشد و تعالی جامعه را مهیا می کند. زنده بودن جامعه به این است که فرد در آن حرف بزند و پیروی آن متهم نشود و نترسد ولی در عین حال باید وحدت را در نظر گرفت و نباید دو یا سه جریان در جامعه، بر اثر اختلاف سلیقه ها از هم به گونه ای جدا شوند که قدرت ها و ظرفیت های اجتماعی پراکنده شوند و موجب سوء استفاده دشمنان شوند. همچنین نباید کشور دچار عقب ماندگی شود در این راستا دو تشکل مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز از این موضوع مستثنی نیستند.
جامعه روحانیت مبارز از قبل از انقلاب اسلامی پیشینه انقلابی داشت و روحیه ای مبارز چه پیش از انقلاب و چه پس از آن در این تشکل وجود داشته است. نیروهای موثر در جامعه روحانیت مبارز، بی تردید دلشان برای انقلاب و مردم می سوخته و می سوزد لذا تفکراتی دارند.
مجمع روحانیون مبارز نیز پیشینه ای دارد و شخصیت های مطرح و مقبولی نظیر آقای خاتمی، موسوی خوئینی ها، محتشمی پور و دیگران که همگی دلشان برای انقلاب اسلامی می سوزد. در یک مقطعی نیز مرحوم حاج احمد آقا وساطت کردند تا جلسه ای مشترک در دفتر آیت الله خامنه ای که آن زمان رئیس جمهور بودند میان جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز برگزار شود حتی اولین جلسه در دفتر ایشان تشکیل شد و نمایندگانی انتخاب شدند تا موضوع این جلسات را پیگیری کنند اما متاسفانه این جلسات دیگر ادامه پیدا نکردند.
در دو مقطع هم آقای ری شهری در اوایل سال ۶۸ با امام مطرح کردند که این دو تشکل با یکدیگر ادغام شوند که امام فرمودند: «همانطور که هست خوب است» بعد از رحلت امام نیز که مجمع روحانیون مبارز خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدند در آن جلسه مطرح شد که اعضای مجمع به مقام معظم رهبری گفتند: ما تمایل داریم که در جهت نظام، و در واقع یار نظام و انقلاب و رهبری باشیم. اگر شما فکر می کنید که مصلحت نیست مجمع ادامه کار دهد ما آمادگی داریم که آن را تعطیل کیم. که ایشان فرمودند نه تنها من تمایلی به تعطیلی مجمع روحانیون مبارز نداریم بلکه اگر شما روزی چنین تصمیمی گرفتید من ترجیح می دهم جمع دیگری شکل بگیرد و از درون روحانیت صدای دیگری هم وجود داشته باشد. بنابراین چند صدایی در درون سازمان روحانیت امر مطلوبی است به شرطی که این چند صدایی در جهت مسابقه خدمت باشد نه آنکه رقابت در قدرت و تلاش برای حذف دیگری قلمداد شود. به خصوص اگر این حذف مبتنی بر طرد یک فکر و اندیشه باشد بدین معنا که فرد را متهم به ضدانقلابی بودن می کنند کاری ناپسند است.
همانگونه که آقای مصباحی مقدم فرمودند آیت الله مهدوی کنی همواره مشی اعتدالی داشتند و روی تفکرات خود محکم می ایستادند اما مشی سیاسی شان اعتدالی بود امروز نیز در مجمع روحانیون مبارز این چنین است ما مطلقا موافق حذف یک نفر از نیروهای درون انقلاب نیستیم و معتقدیم که همه باید با یکدیگر باشند زیرا امروز کشور و مردم مشکلات زیادی دارند اگر مجموعه ما علی رغم تمامی اختلاف نظرها، تفکرات خود را متمرکز کنیم و راهکارهای مشترکی را برای اداره کشور و رفع مشکلات مردم پیدا کنیم حتما خداوند راضی تر خواهد بود و در راستای منشور برادری امام نیز گام برداشته می شود.
امام در پیام خود هشدار می دهند که تلاش در جهت حذف همدیگر تضعیف نظام است و تاکید می کنند باید از واسطه هایی که القای بدبینی می کنند پرهیز کرد اما موضوعی که هست باتوجه به اینکه بخشی از مخاطبان این پایگاه و این مناظره جوان ها هستند آنها وقتی به مجموعه تحولات دهه ۶۰،۷۰ و ۸۰ نگاه می کنند این شبهه برایشان ایجاد می شود که این دوجناح در یک دوره ای بخش هایی از قدرت را در اختیار داشتند و احتمالا در یک موقعیت مساوی نبودند که بخواهند با یکدیگر رقابت داشته باشند من می خواستم نظر شما را در این رابطه بدانم:
مصباحی مقدم: در مورد اینکه آیا در دوران دولت آقای موسوی، دولت موظف بود که شرایط جنگ را تدبیر کند ما نیز معتقدیم که دولت باید تدبیر می کرد. همانطور که اشاره کردم ما تدبیرهای دولت را فوق اقتضائات دوران جنگ در تمرکزگرایی و دولت محوری می بینیم. آنچه مورد انتقاد و اعتراض بود همین مشی بود. ما در همان زمان قضاوت مخالفی نسبت به رفتار دولت آقای موسوی در تمرکزگرایی و دولت سالاری داشتیم. اینکه می فرمایند نیروهایمان در جنگ بودند و نیرویی برای کنترل انبارهای خود نداشتیم قابل قبول نیست.
دو نوع می شد کشور را اداره کرد یکی اینکه دولت نظارت کند و دیگری آنکه دولت همه را مدیریت کند متاسفانه دولت ایشان به دنبال مدیریت همه بود. به نحوی که بعدها آنچه که اتفاق افتاد این بود که ۸۰ درصد اقتصاد کشور در اختیار دولت قرار گرفت البته بخشی از این مشکل به نفتی بودن کشور ما برمی گردد هرجا نفت فروش می رود درآمد نفت برای دولت است و دولت است که سرمایه گذاری می کند و شرکت ایجاد می کند. مقداری هم اقتضاء مدیریت است در دوران آقای موسوی دولت به مجموعه خود اضافه کرد به نحوی که کل اقتصاد کشور دست دولت بود.
آنچه که مهم است اینکه در همان زمان بنده معتقد بودم که دولت دارد بسیار فراتر از اقتضای شرایط، اقتصاد کشور را در اختیار خود نگه می دارد همه مردم در آن دوره حاضر بودند تا اطلاعات مربوط به انبارها را ارائه دهند و هیچ فرقی نمی کند که بخواهند واژه اطلاعات ۳۶ میلیونی مردم را برای مبارزه با منافقین بکار بگیرند یا برای احتکارچی ها، آنچه که مهم است خطی مشی دولت است. خط مشی آقای موسوی این گونه بود اتفاقا وقتی که ایشان مجدد در سال ۸۸ کاندیدای ریاست جمهوری شدند. یکی از سوالاتی که برای ما به وجود آمده بود این بود که ایشان با آن تفکر و خط مشی که در دوران نخست وزیری خود داشته است چگونه می خواهد در شرایطی ریاست جمهوری را بپذیرد که رهبری انقلاب، سیاست های اصل ۴۴ را بکار گرفتند و روی کوچک سازی دولت و واگذاری تصدی گری های تاکید کردند. نکته دیگر نحوه تفکری است که می خواست به دانشگاه ورود کند. ورود مجموعه ای که با آیت الله مصباح کار می کردند به دانشگاهها به معنای ورود شخص نبود اتفاقا تمامی آن مجموعه در دانشگاه حضور دارند و هیچ کس نسبت به حضور آنها در دانشگاهها رنجش خاطری ندارد
این بحث علمی و در حوزه علوم انسانی و رابطه ای میان علم و دین دارد. کسانی که هستند از لحاظ علمی مقتدر و جزو نقش آفرینان اول در حوزه علوم انسانی هستند اینکه آقای انصاری بخواهند این مساله را به مواضع سیاسی آیت الله مصباح پیوند دهند به نظرم جا نداشت. من نیز شاید در برخی مسائل مناقشاتی با ایشان داشته باشم هرگز مبنای جامعه روحانیت مبارز طرد نبود تفکر این تشکل هیچ گاه طرد، رد، حذف یا انحصارگرایی نبود باید بگویم که آیت الله هاشمی رفسنجانی تا انتهای عمر خود از جامعه روحانیت خارج نشدند این اواخر نیز هر وقت ما گفتیم شما مایلید در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت کنید که ایشان می گفتند: «محذورات امنیتی دارم؛ اگر مایل هستید به دفتر من بیایید». آقای هاشمی هیچ گاه خود را منفصل از جامعه روحانیت مبارز نمی شناخت البته حضور نیافتن شخص آقای ناطق نوری در جلسات جامعه، به دلیل رنجش خاطر از مرحوم آیت الله مهدوی کنی بود آیت الله مهدوی کنی درباره قضیه مناظره ها، حمایتی از آقای ناطق نوری نکردند و ایشان رنجش خاطر پیدا کردند.
درباره مساله لانه جاسوسی درست است که مرحوم آیت الله مهدوی کنی شخصا مخالف چنین اقدامی بود ولی هیچ گاه جامعه روحانیت مبارز به عنوان یک تشکل مخالفت نکرد بلکه کاملا همراهی با دیدگاه و موضع امام نشان داد. آقایان مجمع روحانیون مبارز انتقاداتی نسبت به شورای نگهبان دارند و ما نیز به آنها حق می دهیم و این شورا ممکن است ایرادها و اشکالاتی داشته باشد البته جایگاه شورای نگهبان به هیچ وجه نباید تضعیف شود اما ایرادات و انتقادها از شورای نگهبان ربطی به جامعه روحانیت ندارند. اینکه آنها انتقاداتی را نسبت به رفتار و عملکرد شورای نگهبان در مساله تایید صلاحیت ها و امثالهم داشته باشند هیچ ربطی به تشکل جامعه روحانیت مبارز ندارد وقتی جامعه روحانیت هیچ اطلاعی از ماهیت پرونده های در اختیار شورای نگهبان ندارد معنی ندارد که ما نفیا یا اثباتا ورود کنیم و از چیزی دفاع کنیم که از آن بی خبریم.
امروز باید اختلاف سلیقه ها را به رسمیت شناخت، زیرا اختلاف سلیقه واقعیتی است که نمی توان انکار کرد و باید پذیرفت در عین حال باید مصالح ملی را مبنا قرار داد. تعریف این مصالح ضروریست و باید خط قرمزهای نظام را مشخص و تعریف کنیم و حول آن خط قرمزها با هم بنشینیم و گفت و گو کنیم.
پرهیز از منفعت طلبی های شخصی، جناحی و باندی بسیار سخن متینی است و من این را کاملا قبول دارم. ما باید بپذیریم که در گفت و گوهای متقابل با دوستانمان مصالح ملی را رعایت کنیم و از اینکه منافع شخصی، جناحی و باندی خود را مدنظر قرار دهیم بپرهیزیم. اصل تحزب و تشکل امر مطلوبی است و ما قویا آن را قبول داریم و حمایت می کنیم. من در مصاحبه های متعددی گفتم که فقدان حزب منشاء خسارت های بسیار زیادی برای ماست؛ اگر احزاب مقتدر و فراگیری در جامعه باشند کادرسازی می کنند و برنامه ارائه می دهند و از همه مهم تر مسئولیت پذیری می کنند؛ بدین معنی که اگر رئیس جمهور از طرف آنها به میدان آمد بعدا مسئولیت رفتار و عملکرد او را قبول می کنند اگر مجلس منبعث از آنها بود مسئولیت عملکرد آن مجلس را می پذیرند. طبعا پیروزی ها و شکست ها معلول عملکردها خواهد بود نبود.
چنین تشکل هایی انتخابات هایی به وجود می آورد که هیچ قابل پیش بینی نیست به نحوی که از سال ۱۳۶۸ تاکنون یک رئیس جمهور قابل پیش بینی روی کار نیامده است. نه پیروزی آقای خاتمی قابل پیش بینی بود زیرا همگان می گفتند که ناطق نوری برنده انتخابات است و نه رئیس جمهور شدن احمدی نژاد پیش بینی می شد کسی که کمترین اقبال را برای ریاست جمهوری داشت آقای احمدی نژاد بود حتی پیش بینی نمی شد که آقای روحانی بتواند در دور اول انتخابات رئیس جمهور شود و بتواند رای بیاورد. این یعنی رفتارهای سیاسی به نحوی محاسبه نشده در جامعه شکل می گیرند.
ما اگر می خواهیم با هم گفت و گو کنیم باید اصولی را بپذیریم. این اصول از این قرار است که دو طرف باید اصل قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و استکبارستیزی را جزو مبانی غیرقابل گذشت خود بدانیم و از آن دفاع کنیم در اینجا اصلا نباید کوتاه بیاییم و ضعیف عمل کنیم. باید از جایگاه های قانونی نظیر شورای نگهبان و قوه قضاییه دفاع کنیم ممکن است انتقاد داشته باشیم ولی نباید کاری کنیم که جایگاه ها تضعیف شوند.
نکته دیگر بحث انتقاد از خود و نیروهای خود است و خط فاصل گذاشتن با کسانی که دوستان ما هستند اما با اصول نظام و قانون سر ناسازگاری پیدا می کنند. اگر ما حاضر باشیم در جاهایی از خودمان انتقاد کنیم و باید از افرادی که منتسب به جریان ما هستند و کج روی می کنند جلوگیری کنیم.
دوستان ما در مجمع روحانیون مبارز باید خودشان به اعضایی که کج روی می کنند بگویند که خطا کردی و مرتکب اشتباه شدی، ما باید روی چیزهایی که می توان به روی آنها تفاهم کرد توافق کنیم.
اما در پاسخ به سوال شما مبنی بر اینکه امام تاکید کردند که از حذف یکدیگر بپرهیزید. باید بگویم در هیچکدام از گفت و گوها و مصاحبه های من در این سال ها نمی بینید که صحبت از حذف جریانات سیاسی کرده باشم. حتی گروهی می گفتند «اصلاحات مُرد»، من گفتم این اشتباه بزرگی است زیرا که اصلاحات زنده است، شاید در دوره ای پراکندگی بر اثر پاره ای از مسائل و عملکردها رخ داده باشد اما بعدا این جریان خود را ساماندهی خواهند کرد. ما نیز باید این جریان را به عنوان رقیب خود قبول کنیم آنها باید به میدان بیایند و کار خود را انجام دهند.
من معتقدم که تضعیف و حذف یکدیگر اصلا به مصلحت نیست. امام(س) به دنبال این بودند منشور برادری را ذکر کنند متاسفانه ما از برادری بسیار فاصله گرفتیم و باید مجددا به درون نظام بازگردیم. ما نیازمند وحدت هستیم؛ اگر در نظام خود وحدت و انسجام را برای همدیگر داشته باشیم و از راه گفت و گو به این وحدت برسیم یقینا قدرتمندتر در مقابل استکبار جهانی و صهیونیسم ظاهر می شویم. در این صورت می توانیم درباره مسائل منطقه نیز باهم توافق و تفاهم کنیم.
نهادهایی مانند شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، ستاد اقامه نماز، قوه قضائیه و شورای نگهبان ساختارهای نظام ما هستند و ربطی به جریانات سیاسی و تشکل ها ندارند. ممکن است عناصری از جامعه روحانیت این مسوولیت ها را پذیرفته باشند اما به عنوان جامعه روحانیت این مسئولیت ها واگذار نشدند و از جامعه روحانیت نباید انتظار داشته باشند که ما این افراد را مدیریت یا مهار کنیم.
مصباحی مقدم: اینکه به عنوان مثال ائمه جمعه از چه جریانی هستند اصلا مساله جریان آنها موجب انتصابشان نیست ما هیچ گاه به خود حق ندادیم که بخواهیم کسانی را برای امامت جمعه پیشنهاد کنیم؛ انتخاب امامت جمعه در مراکز استانها در اختیار خود مقام معظم رهبری است یا در خبرگان رهبری اکثریت از کسانی هستند که منتسب به جامعه روحانیت یا جامعه مدرسین هستند این نه به دلیل عضویت آنان در یک تشکل یا جناح است بلکه به دلیل شخصیت خاص خودشان است آنها شخصیت های علمی برجسته، فقیه ، مجتهد و سیاستمداری هستند که به دلیل سوابق علمی و مبارزاتی و محبوبیت و امثالهم هستند که یا به عنوان امام جمعه منصوب می شوند یا از ناحیه مردم به عنوان خبرگان انتخاب می شوند. وقتی جریان مجمع روحانیون این تعداد شخصیت علمی ندارد که بخواهد برای خبرگان عرضه کند مجبور است در هنگام انتخابات لیست خود را با اعضای جامعه روحانیت مبارز ببندد. آیت الله موحدی کرمانی، آیت الله تسخیری، آیت الله مجتهد شبستری که همگی عضو جامعه روحانیت مبارز هستند در لیست حمایتی آنها قرار می گیرند.
مسائل حقیقی مانند برخورداری از جایگاه علمی رفیع، بعضی از مسائل نیز اعتباری اند برای مثال افرادی به عنوان ائمه جمعه انتخاب می شوند که جامعه روحانیت هیچ نقشی در انتخاب آن افراد ندارد وقتی هم نقشی ندارد اثباتا یا نفیا درباره شکل گیری چنین جایگاه هایی نمی تواند اظهار نظر کند. بعد از آنکه رهبر معظم انقلاب، رهبری انقلاب را بر عهده گرفتند از مجمع روحانیون مبارز دعوت کردند و از آنها خواستند تا با جریانات سیاسی دیگر هم جلسه بگذارند و از جامعه مدرسین نیز دعوت کردند و از آنها نیز خواستند با جریانات دیگر جلسه بگذارند؛ ایشان در جلسه با جامعه روحانیت مبارز نیز همین خواسته را تکرار کردند. جامعه مدرسین این کار را کرد و از مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز دعوت کرد و ما در قم جلسه ای گذاشتیم. دعوت دوم از سوی جامعه روحانیت صورت گرفت و محل برگزاری هم مدرسه عالی شهید مطهری بود در آن جلسه آقای کروبی و دوستانی دیگر از مجمع روحانیون مبارز حضور پیدا کردند نطق آقای کروبی در آن جلسه نطقی انتقادی بود
آقای کروبی گفتند این نمی شود که «ما در کنار یکدیگر بنشینیم»؛ خود این حرف ایشان در راستای وحدت عمل کردن نبود. آقای کروبی گفتند این نمی شود که ما با هم بنشینیم و گفت و گو کنیم در حالی که شما در جایگاه شورای نگهبان، قوه قضائیه و ائمه جمعه هستید مشابه همین حرفی که امروز شما می زنید. این به معنای حل کردن و کاهش اختلافات و حرکت به سمت وحدت، انسجام، همدلی و هماهنگی نبود. نتیجه این شد که آن جلسه آخرین جلسه ای بود که ما می توانستیم با هم داشته باشیم و جلسه بعدی که قرار بود دعوت آن از سوی مجمع روحانیون مبارز صورت گیرد چنین اتفاقی رخ نداد.
انصاری: ببینید آقای مصباحی مقدم! اینکه فرمودید جامعه روحانیت مبارز به عنوان جامعه نقشی در رد صلاحیت، خبرگان، شورای نگهبان، قوه قضاییه و ائمه جمعه ندارد بله این درست است؛ زیرا که یک نهاد رسمی حکومتی نیست اما وقتی یک تشکلی به نام جامعه روحانیت مبارز ایجاد می شود طبعا یک رسالتی را بر عهده دارد زیرا مقصود آن به طور حتم دورهمی خودمانی نبوده است بلکه هدف این بوده که یک عده ای دورهم بنشینند و برای مدیریت کشور راهکاری ارائه دهند. سوال این است که چرا طرز تفکری که حاکم شده یک جمعی از آن در جامعه روحانیت حضور دارد، جمع دیگر در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هستند و جمع دیگر در قوه قضاییه و شورای نگهبان حضور دارند؟!
ایجاد یک گفت و گوی سالم و منصفانه
مصباحی مقدم: پیشتر هم اشاره کردم، راهکارش این است که ما آن اصول مشترکی را که به آن باور داریم، با یکدیگر مرور، بر آن تکیه کرده و مشکلات و اختلافات خود را حل کنیم. آن هم نه در یک فضای رسانه ای؛ بلکه در یک فضای دوستانه؛ و ببنیم تا چه می توانیم در راستای وحدت نظام از حجم اختلافات بکاهیم.
انصاری: هرچند بحث های جانبی مطرح شد اما هدف تقرّب دیدگاه هاست. هرچند بخش عمده ای از مشکلات کشور، غیر از آن چیزی است که ما مطرح کردیم اما امروز کشور در مقطع خاصی است، باتوجه به تهدیدات برون مرزی در خارج و مسائل اجتماعی، اقتصادی و معیشتی و دغدغه های نسل جوان در داخل؛ وظیفه هر دو نهاد روحانی است که ریشه در انقلاب و سابقه همراهی با امام را دارند و گام به گام با مردم و انقلاب پیش آمده اند با تمام ضعف هایی که در عملکرد آن ها از جمله مجمع روحانیون مبارز وجود داشته است - و آن چیزی که در سال ۸۸ رخ داد و من اشاره کردم از منظر منصفانه همه جریان های سیاسی از جمله اصلاح طلبان باید سهم قصور خود را برای پیشگیری از آن بپذیرند - نسل اول و دوم انقلاب که در صحنه حاضرند و نسبت به وضعیت آگاهی دارند و با توجه به ریشه های مشترک این جریان که امام در منشور برادری بر آن تاکید کرده اند؛ ریشه اختلافات را در تندروی های افرادی در دو طیف می دانم.
یعنی بحث جامعه و مجمع نیست بلکه طیف تندرویی است که دو جریان را از یکدیگر دور می کند و باید آن را کنترل و مدیریت کرد؛ به علاوه باید در یک فضای آرام و غیر رسانه ای درباره مباحثی غیر از آنچه مفروضات پذیرفته شده هر دو است، مانند مسائل روز سیاسی، اقتصادی، جوانان، آزادی و سیاست خارجی کشور به عنوان دو تشکل اصیل روحانی و مرتبط با اصناف مختلف، گفت و گو کنند، چرا که مفروضات مشترک هر دو تشکل در خطر است. من با آنچه آقای مصباحی مقدم درباره تقویت شورای نگهبان مطرح کردند، موافقم.
شورای نگهبان نباید به تضعیف خود دامن بزند، کمااینکه روحانیت نباید به تضعیف جایگاه خود دامن بزند. ما معتقدیم قوه قضائیه و سپاه پاسداران باید تقویت شوند و همه بر این باور اند اما در جایگاهی که رفتار و عملکرد سپاه، مجلس یا قوه قضائیه منجر به تضعیف جایگاهشان شود باید در راستای تقویت نظام آن ها را به تصحیح رفتار تشویق کنیم.
منظور ما از نظام ولایت فقیه همین مجموعه است؛ اگر این مجموعه عملکرد خوبی داشته باشد منجر به تقویت ولایت فقیه می شود. اگر سه قوه به درستی وظایف خود را انجام ندهند، قطعا به تضعیف ولایت فقیه منجر می شود. بنابراین من تصور می کنم راهکار این است که ما از دامن زدن به اختلافات جناحی در جامعه پیشگیری کنیم، اگر در جایی نارسایی وجود دارد؛ فارغ از اینکه مربوط به کدام جناح است برای رفع آن به میدان بیایم و به وظیفه قولی و عملی خود که امر به معروف و نهی از منکر عمل کنیم.
مصباحی مقدم: از ابتدای این بحث بنای من این بود که دو تشکل مجمع روحانیون و جامعه روحانیت باید با یکدیگر گفت و گو کنند و نگاه به گذشته مشکلی را حل نخواهد کرد. آنچه مهم است، نگاه به مشترکات است و دوستان در مجمع روحانیون نیز باید مانند جامعه روحانیت که نسبت به مسائل موضع گیری روشنی دارند، مبانی خود را مجددا مرور کنند و در راس اینها قانون اساسی، ولایت فقیه، ضرورت استکبار ستیزی، انتقاد از جریان خود و دو طرف و ایجاد خط فاصله با هر فردی که با این مبانی ناسازگاری دارد را مد نظر قرار دهند. اگر ایجاد خط فاصل را رعایت کنیم، به یکدیگر نزدیک خواهیم شد و به نظرم این نیازمند تاکید و توجه بلیغ است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر