P5_2_50101_1402402111_10762406235328122.957124250_1 copy

بااین‌حال، زمانی که قطر بیش از ۱۰۰نفر از خاندان آل‌الشیخِ ابن عبدالوهاب را به افتتاحیه‌ مسجد دعوت کرد، تنها 7نفر در آن شرکت کردند. همچنین دیدار شیخ حمد از منزل خاندان آل‌الشیخ در ماه مه۲۰۱۷ به‌عنوان تلاش دیگری برای اتصال خانواده‌ی آل‌ثانی به ابن عبدالوهاب به‌منظور جلب حامیان تعبیر شد. با این‌ حال، برخی دیگر پیشنهاد می‌کنند که اهمیت این سفر«توسط برخی از مردم و برخی از رسانه‌ها بیش‌ازحد مورد توجه قرار گرفته است» و نیت اعلام‌شده‌ حمد برای کمک به خانواده آل‌الشیخ و روستای اجدادی آل‌ثانی واقعی بوده است. توافق روشنی درباره اینکه آیا شیخ حمد از نسل ابن عبدالوهاب است یا خیر وجود ندارد.

ابن عبدالوهاب بخشی از خانواده‌ المشرف در گروه الوهابه از قبیله بنی‌تمیم بود. اگرچه برخی از اعضای الوُهابه از «اشیقر» به قطر مهاجرت کردند، اما مشخص نیست که آیا کسی از فرزندان ابن عبدالوهاب در میان آنها بوده است یا خیر؟ به نظر می‌رسد سهم اصلی مهاجران الوهابه در قطر، مانند سایر نقاط عربستان، تعمیق زندگی یکجانشینی بوده است. ارتباط بین خاندان آل‌ثانی و آل‌الشیخ را تنها می‌توان با عضویت مشترک آنها در بنی‌تمیم نشان داد که با نسب مشترک «عمرو بن‌میداد» [احتمالا مقداد] 10نسل دورتر از الوهاب، پیوند خورده است. محققان رابطه‌ای را بین خاندان آل‌ثانی و آل‌الشیخ نشان داده‌اند، با این ‌حال درباره اینکه آیا ابن عبدالوهاب در واقع جد شانزدهم شیخ حمد است، اتفاق‌ نظر محدودی وجود دارد.

موضع عربستان این است که شیخ حمد از نوادگان ابن عبدالوهاب نیست. النقیدان، نویسنده و روزنامه‌نگار سعودی معتقد است که «اگر محاسبات را انجام دهیم، این غیرممکن است» اما می‌پذیرد که خانواده‌ آل‌ثانی، به‌عنوان اعضای بنی‌تمیم، نسبت دورتری با ابن عبدالوهاب دارند و در وهابیت مورد احترام هستند. بیش از ۲۰۰نفر از اعضای خاندان آل‌الشیخ به رهبری مفتی سعودی «شیخ عبدالعزیز آل‌الشیخ» با صدور بیانیه‌ای نسب بردن شیخ حمد از ابن عبدالوهاب را تکذیب کردند. آنها از قطر خواستند تا نام مسجد دولتی خود را تغییر دهد؛ زیرا «این مسجد آموزه‌های ابن عبدالوهاب را ندارد» و «امام و واعظان آن به آموزه‌های سلفی معتدل پایبند نیستند.» در نتیجه، اقداماتی که نخبگان قطر برای نشان دادن تبار ابن عبدالوهاب انجام داده‌اند، مانند نام‌گذاری مسجد دولتی به نام وی و سفر به عربستان سعودی برای جلب وفاداری خاندان آل‌الشیخ، با مساله‌ «دامنه» ارتباط دارد. با این ‌حال، به نظر می‌رسد که چنین ادعاهای تبارشناسانه‌ای برای منافع سیاسی مطرح شده است. با وجود این، لازم به ذکر است که تلاش‌های کنونی رهبری عربستان برای تضعیف تشکیلات وهابی سعودی بر قدرت عاریه‌ای قطر می‌افزاید.

گستره‌ قدرت عاریه‌ای قطر

یکم) شورای همکاری خلیج‌فارس: عربستان سعودی

شورای همکاری خلیج‌فارس می‌گوید، بهره‌برداری قطر از ماهیت فراملی قبیله‌گرایی به این معنی است که این کشور عمدتا تلاش کرده تا بر همسایگان منطقه‌ای خود اعمال قدرت کند. قطر قبایلی را هدف می‌دانست که -در حاشیه یا ناراضی هستند- در شمال عربستان سعودی (یا عراق) مانند الشمر و عنزه بودند. این دانشگاهی مستقر در دوحه [منظور مصاحبه‌شونده سوم است] می‌افزاید که در اواسط دهه‌۱۹۹۰، شیخ الشمر برای خود و ۲۰۰نفر دیگر از امیر حمد درخواست تابعیت کرد. در همین دوره، قطر به دو تن از رهبران عنزه تابعیت داد. منصور النقیدان، نویسنده و روزنامه‌نگار سعودی نیز به همین ترتیب تایید می‌کند که قطر به قبایل جنوب و شمال عربستان سعودی پول می‌دهد؛ زیرا «این مناطق مهم هستند». هر دو قبیله، بزرگ و بس تاثیرگذار هستند.

قبیله عنزه در کشورهای عربستان، عراق، اردن و سوریه پراکنده است. قبیله الشمر نیز دامنه‌ مشابهی دارد؛ قلمرو آنها با توجه به «شرایط مختلف سیاسی و اقتصادی» گسترش و کاهش می‌یابد. قبیله الشمر به عنوان گروه بادیه‌نشین کلیدی حامی «رشیدی»ها در نجد -رقبای تاریخی آل‌سعود- شکل گرفت و تعامل با قبیله‌ی الشمر را باید در چارچوب روابط پیچیده بین آل‌سعود و آل‌ثانی/ آل‌سعود و آل‌رشیدی‌ها نگریست.با توجه به قبیله‌ عنزه، اهمیت این قبیله در این است که خاندان آل‌سعود به همراه آل‌خلیفه بحرینی و الصباح کویت به این قبیله تعلق دارند. با وجود این امر، «ممدوح شعلان» از قبیله‌ عنزه به دیگر رهبران قبیله‌ای - مانند «طلال الرشید» از الشمر، «نصید الذویبی» از حرب و «فیصل الحثلین» از عجمان- پیوست تا گروهی را در مخالفت با آل‌سعود تشکیل دهند. با این ‌حال، ممدوح شعلان از عنزه وابستگی خود به این گروه را رها کرد و تنها طلال محمد الرشید از قبیله‌ الشمر در اپوزیسیون باقی ماند و یک پلتفرم اپوزیسیون سعودی به نام «جبهه‌ مخالفان دموکراتیک سعودی» را در پاریس تاسیس کرد.

با این ‌حال، همان‌طور که «سباستین مایزل» نتیجه می‌گیرد «در پی رویدادهای بهار عربی، این پلتفرم نتوانست توده‌ها را بسیج کند.» روابط رهبری عربستان سعودی با قبیله‌ عنزه، نمونه‌ای از تلاش‌ها برای جلب وفاداری قبیله‌ای است، همان‌طور که روابط نزدیک بین قبایل آل‌سعود و عنزه در سوریه نشان می‌دهد. از دهه۱۹۶۰ به این‌سو، عشایر عنزه که سوریه را ترک کردند، تصمیم گرفتند عربستان سعودی را به‌عنوان خانه‌ خود انتخاب کنند. این امر با ازدواج‌های درون‌گروهی «الروله» عنزه با آل‌سعود از دهه۱۹۳۰ توضیح داده شده است. «تورستن شول» در توضیح روابط در دهه‌ ۲۰۰۰، معتقد است که آل‌سعود یارانه‌های مالی و حمایت سیاسی برای افراد قبایل فراهم می‌کرد، درحالی‌که به نظر می‌رسید «در ازای آن، آل‌سعود انتظار وفاداری و برخی مسیرهای غیرمستقیم را برای ورود به سیاست سوریه داشت و البته این را دریافت هم کرد. این مثال نشان می‌دهد که سیاست جذب وفاداران قبیله‌ای در کشورهای مختلف خلیج‌فارس از جمله قطر مشترک است.

دوم) شورای همکاری خلیج‌فارس: بحرین

قطر همچنین وفاداری قبایل همسایه خود – بحرین - را جلب کرد. در سال۲۰۱۴، بحرین قطر را متهم کرد که به برخی از خانواده‌های بحرینی در ازای انصراف از تابعیت بحرینی، شهروندی قطر را پیشنهاد می‌کند. «میدل ایست‌آی» گزارش داد که وزیر امور خارجه‌ بحرین آشکارا قطر را به مشارکت در «اعطای تابعیت فرقه‌ای» متهم کرد. اعطای تابعیت به قبایل بحرینی با تغییر رویه‌های قانونی تسهیل شد؛ فرآیندی که زمانی مستلزم ترک تابعیت بحرینی و اقامت سه‌ساله در قطر بود، با «[...] تصمیمات... تنها در ۲۴ساعت اتخاذ شد» جایگزین شد؛ بیانیه‌ای که مک‌دونالد آن را نشان‌دهنده‌ سیاست قطر می‌داند. دیدگاه بحرین از سیاست «اعطای تابعیت فرقه‌ای» قطر این است که به‌رغم وجود خانواده‌های شیعه‌ برجسته از بحرین که ریشه‌های قوی در منطقه دارند، فقط قبایل سنی شناخته شده و مورد احترام را کانون هدف خود قرار می‌دهد.

9781032215822 copy