P5_2_50101_1402402111_10762406235328122.957124250_1 copy

4- طالبان

در فوریه۲۰۲۰، پس از یک جنگ ۱۸ساله، ایالات‌متحده و طالبان «توافق‌نامه‌ای برای برقراری صلح» امضا کردند. ایالات‌ متحده و متحدانش در ناتو موافقت کردند که تمام نیروهای خود را ظرف ۱۴ماه خارج کنند؛ به این شرط که طالبان توافقی را که در دوحه بین زلمی خلیل‌زاد (فرستاده‌ ویژه ایالات ‌متحده) و ملا عبدالغنی برادر (مسوول سیاسی طالبان) در دوران وزارت مایک پمپئو، وزیر امور خارجه‌ ایالات ‌متحده امضا شد حفظ کند. این دیدار به میزبانی محمد بن‌عبدالرحمن آل‌ثانی، وزیر امور خارجه و معاون نخست‌وزیر قطر برگزار شد. با وجود این و خروج نیروهای خارجی، خشونت‌بار دیگر در افغانستان شعله‌ور شد، دوحه بار دیگر میزبان مذاکراتی با حضور نمایندگان و دیپلمات‌های ایالات‌متحده، اتحادیه اروپا، روسیه، بریتانیا، چین، ازبکستان و پاکستان در اوت۲۰۲۱ بود. قطر تا مدتی مدید میانجی بین دو طرف باقی ماند.

قطر از سال۲۰۱۱ میزبان رهبران طالبان بوده است. بی‌بی‌سی (۲۰۱۳)، به نقل از زادران درویش، تاجر افغانی مقیم دوحه گفت که «آنها [طالبان] در دوحه در خانه‌های راحت زندگی می‌کنند که هزینه همه توسط قطری‌ها پرداخت می‌شود[..]» دفتر طالبان در سال۲۰۱۳ در دوحه افتتاح شد. دیوید رابرتس توضیح داد که قطر «سابقه‌ طولانی در ارائه خدمات خود به نام صلح دارد» و قطر «به‌وضوح هیچ علاقه‌ای به حمایت از طالبان یا دولت افغانستان ندارد» و «انگیزه قطر این است که - مثل همیشه - جایگاه خود در مرکز توجه جهان را حفظ کند.» با این ‌حال، دفتر بلافاصله بسته شد؛ زیرا دولت افغانستان مخالفت کرد و با این ‌حال «نمایندگان طالبان در دوحه مانده‌ و با میزانی از اختیار عمل کردند.» ترتیب تلاش‌های میانجی‌گرانه در دوحه، میزبانی قطر از اعضای طالبان و دفتر آن (اگرچه بسته است) بر دامنه قدرت عاریه‌ای قطر می‌افزاید.

ج) گستره‌ی قدرت عاریه‌ای قطر

تعامل با حزب‌الله، حوثی‌ها، حماس، اخوان‌المسلمین، النهضه، گروه مبارزان اسلامی لیبی، جدایی‌طلبان چچن و طالبان- به طرق مختلف و به درجات مختلف- به قطر اجازه داد تا نفوذ خود را در بیشتر بخش‌های جهان اسلام گسترش دهد که این را می‌توان به‌عنوان گستره قدرت عاریه‌ای قطر تعریف کرد. نفوذ جغرافیایی خاص‌تر را می‌توان با بررسی وزن عاریه‌ای قطر در زیر توضیح داد.

د) وزن قدرت عاریه‌ای قطر

اول- به عاریت گرفتن محبوبیت اسلام‌گرایان

وزن قطر از طریق میانجی‌گری را نباید فقط بر اساس موفقیت یا شکست نفس میانجی‌گری ارزیابی کرد؛ زیرا همان‌طور که در بالا نشان داده شد، این تلاش‌ها در بیشتر موارد به صلح مطلوب منجر نشد. با این ‌حال، تلاش‌های میانجی‌گرانه فرصت‌هایی را برای حفظ و کسب امتیاز بیشتر از رابطه قطر با گروه‌های اسلام‌گرا فراهم کرد. همان‌طور که خطیب استدلال می‌کند: «درحالی‌که می‌توان ادعا کرد که ترسیم تصویری از کشور به‌عنوان یک میانجی خیرخواه، یک اقدام دیپلماسی عمومی از سوی قطر است – زیرا بی‌طرفی باعث ایجاد اعتبار در بین مخاطبان متعدد می‌شود – انگیزه‌های عمیق‌تری در پس رویکرد گسترده‌ی قطر و - با گسترش- سیاست خارجی‌اش برای میانجی‌گری در مناقشه وجود دارد.»

مشارکت قطر در تلاش‌های میانجی‌گرانه به تصویرش به‌عنوان یک واسطه‌ بی‌طرف کمک کرد و در عین ‌حال پیوندهای خود را با سازمان‌های اسلام سیاسی حفظ کرد. این به قطر کمک کرد تا محبوبیت اسلام‌گرایان را در جهان عرب به عاریت بگیرد و در نتیجه نفوذ خود را به‌عنوان یک بازیگر منطقه‌ای افزایش دهد؛ همان‌طور که در موارد حزب‌الله و حماس نشان داده شد؛ جایی که ارتباط ضد اسرائیلی باعث حمایت بیشتر اعراب شد. قطر با تمرکز بر مورد اول، قبل از تلاش‌های میانجی‌گرانه‌اش در سال۲۰۰۸، روابط خود را با حزب‌الله توسعه داد و از این گروه علیه اسرائیل حمایت می‌کرد. رفتار قطر نشان‌دهنده تلاشی برای سوءاستفاده سیاسی از محبوبیت حزب‌الله در میان اعراب در آن زمان بود. حامدی با استناد به اعتقادات خود، حال و هوای اعراب را توضیح می‌دهد: «من یک مسلمان، سنی، اهل الجزایر هستم و تا زمانی که حزب‌الله با اسرائیل می‌جنگید، کاملا از حزب‌الله در تمام جنگ‌هایش... علیه اسرائیل حمایت می‌کردم و من فکر می‌کنم که این عقیده، یعنی نظر عمومی در جهان عرب بسیار حامی حزب‌الله بود.»

علاوه بر این، کینینمونت به‌عنوان معاون سابق رئیس و پژوهشگر ارشد در چتم‌هاوس که در حال حاضر در «بنیاد بزرگان» کار می‌کند، حمایت قطر از حزب‌الله را با حمایتش از حماس مرتبط می‌کند که در زیر مورد بحث قرار خواهد گرفت. استفنز، همکار موسسه RUSI، همراه با موضع خود در قبال درگیری اسرائیل (که امری است که همیشه محبوب است) می‌گوید: «[این] قرار بود [نوعی] رهبری را نشان دهد.» استفنز ادامه می‌دهد: «حمد، حمد است، او می‌خواست رهبری کند، می‌خواست کار خوبی انجام دهد و این هدف فلسطینی‌ها برای نجات نبود، اما یک ماموریت چاپلوسانه‌ خوب برای او بود و فکر می‌کنم این برای او و حمد بن‌جاسم امری بسیار شخصی بود.» نکته مهم این است که قطر به‌عنوان یک واسطه بی‌طرف (حتی ناموفق) اهمیت سیاسی خود را در منطقه به عاریت گرفته است؛ نقشی که از لحاظ تاریخی به دیگر بازیگران منطقه‌ای بزرگ‌تر تعلق داشت. به‌عنوان ‌مثال، از نظر تاریخی، عربستان سعودی نقش مهمی در درگیری‌های خاورمیانه ایفا کرده است. با این ‌حال، با توجه به اینکه عربستان سعودی در لبنان بی‌طرف تلقی نمی‌شود، خطیب نتیجه می‌گیرد: «بنابراین قطر خلأ [در] روابط بین‌المللی عرب را احساس کرد که البته سعی در پر کردن آن دارد. مشارکت این کشور در درگیری‌ها در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن نشان‌دهنده تلاشی برای معرفی خود به‌عنوان یک جایگزین مناسب برای عربستان سعودی و یک رهبر جدید بالقوه در خاورمیانه است.»

9781032215822 copy