زمینگیر شدن سیاسی اقتصاد چین
چین «تب ژاپنی» نمیگیرد
شاخص هزینه مصرفکننده در سال جاری منتهی به ژوئیه کاهش داشته است و برخی از تحلیلگران هشدار میدهند که ممکن است چین وارد تله ضد تورمی مانند ژاپن در دهه۱۹۹۰ شده باشد. با اینحال اکونومیست عقیده دارد از برخی جهات، احتمال ابتلای چین به «تب ژاپنی» ناچیز است. کاهش مزمن رشد در چین، نتایج بدتری میتواند در پی داشته باشد؛ چراکه مردم آن فقیرتر هستند. استانداردهای زندگی ژاپن تا ۱۹۹۰ معادل ۶۰درصد از استانداردهای زندگی در آمریکا بود. این درحالی است که در چین امروز این عدد کمتر از ۲۰درصد است. برخلاف ژاپن در دهه۹۰، چین از مشکلاتی فراتر از تقاضای ضعیف و بدهیهای سنگین رنج میبرد. بسیاری از چالشهای امروز این کشور ناشی از شکست در سیاستگذاری اقتصادی آن است که انتظار میرود با متمرکز کردن قدرت توسط شی جین پینگ فاجعهآمیزتر نیز شود.
یک دهه پیش، تکنوکراتهای چین نوابغی بودند که در ابتدا شگفتی اقتصادی را شکل دادند. در ادامه چین تنها اقتصاد بزرگی بود که با نیروی محرک کافی از بحران مالی جهانی ۲۰۰۹-۲۰۰۷ جان سالم به در برد. برخی کارشناسان تا آنجا پیش رفتند که ادعا کنند چین اقتصاد جهانی را نجات داده است. در دهه۲۰۱۰، هر بار که اقتصاد دچار تلاطم میشد، مقامات چینی با کاهش اعتبار، ساخت زیرساختها یا تحریک بازار املاک، فاجعههای پیشبینیشده را به چالش میکشیدند. با اینحال، چین آنچنان در امان نبود و در پس هر پاسخ سیاستی، بدهیهای دولتی و خصوصی افزایش مییافتند. مشابه سایر بخشها، امروز درستی سیاست پایداری رونق مسکن زیر سوال رفته است و سیاستگذاران در تنگنا هستند. آنها دیگر نمیتوانند از انواع مشوقهای دولتی، مانند حقوق بازنشستگی و کمکهای مالی به خانوارهای فقیر برای افزایش مصرف کمک گیرند؛ زیرا شی جینپینگ به وضوح «رفاهگرایی» را رد کرده و دولت به دنبال هدف کسری ۳درصدی از تولید ناخالص داخلی است.
در نتیجه، واکنش به کاهش رشد ضعیف بوده است. سیاستگذاران حتی حاضر به کاهش زیاد نرخ بهره نیستند. در ۲۱اوت، آنها با خبر کاهش ۱/ ۰درصدی نرخ وام یکساله، سرمایهگذاران را ناامید کردند. واکنش ضعیف به رشد کاهشی و تورم آخرین موارد از سلسله اشتباهات سیاستی است. سرکشی چین در عرصه سیاست خارجی و مرکانتیلیستی (سوداگرانه، حداکثرسازی صادرات و حداقل کردن واردات) سیاستهای صنعتی آن، درگیری اقتصادی این کشور با آمریکا را تشدید کرده است. مسوولان آن در داخل کشور نتوانستهاند درباره چگونگی مقابله با معضل بازار مسکن و سیستمی که در آن سازندگان مسکن تعهدات عظیمی دارند، به نتیجه قابل قبولی دست یابند.
این درحالی بود که از ۲۰۲۰، قانونگذاران با سرکوب شرکتهای موفق فناوری خصوصی که از نظر حزب بیش از حد سرکش و انحصارگر تلقی میشدند، بازارها را متلاطم کردند. در طول همهگیری اگرچه مقامات با قرنطینه زمان خریدند، اما نتوانستند از این زمان بهدرستی برای واکسینه کردن افراد و خروج کنترلشده استفاده کنند. در ادامه، قرنطینه سختگیرانه حتی پاسخ درستی برای جلوگیری از شیوع بیماری نبود و کشور با موج جدید همهگیری، تحت تاثیر نوع بسیار مسریتری از بیماری یعنی امیکرون قرار گرفت.
اکونومیست در توضیح آنکه چرا دولت چین مرتکب اشتباهات مکرر میشود، از دلایل متعددی نام میبرد. اما از منظر این نشریه، مهمترین دلیل این است که رشد کوتاهمدت دیگر اولویت حزب کمونیست چین (ccp) نیست. همه نشانهها حاکی از این است که شی متقاعد شده است که چین باید برای درگیری در جبهههای اقتصادی و احتمالا نظامی با آمریکا آماده باشد. بنابراین چندان دور از ذهن نیست که چرا شی بر حفظ عظمت، امنیت و انعطافپذیری ملی تاکید دارد. با تمام این اوصاف، حتی براساس معیارهای مورد حمایت شی، تصمیمات حزب کمونیست چین ناقص است.
شکست سیاست کووید صفر، اعتبار شی را تضعیف کرده و حمله به شرکتهای فناوری، کارآفرینان را از چین رویگردان کرده است. به عقیده اکونومیست، اگر چین به دلیل امتناع مقامات از بهبود و افزایش مصرف، دچار ضد تورم مداوم شود، ناگزیر در ادامه ارزش واقعی بدهیها افزایش خواهد یافت و بار سنگینتری بر دوش اقتصاد خواهد بود. شکستهای رو به افزایش در عرصه سیاستگذاری، بیش از آنکه تمرکز فداکارانهای بر امنیت ملی به شمار آید، نوعی از تصمیمگیریهای بهوضوح نادرست است. بار اشتباهات گذشته با تمایل به متمرکز ساختن قدرت شی و جایگزینی تکنوکراتها با وفاداران در مشاغل عالی همزمان شده است. سابقا چین انتقادات درباره اقتصاد خود را تحمل میکرد، اما امروز تحلیلگران را به خوشبینی دروغین وادار میکند.
چین در جدیدترین سیاستی که به کار برده است، انتشار دادههای نامطلوب درباره بیکاری جوانان و اعتماد مصرفکننده را متوقف کرده است. کماکان در مقامات رده بالای دولتی، افراد شایستهای بر سر کار هستند اما سادهلوحانه است که در زمانهایی که پیش از هر چیزی وفاداری اهمیت دارد، تحلیلهای منطقی یا ایدههای مبتکرانه تولید شود. در مقابل به نظر میرسد تصمیمهای حزبی توسط ایدئولوژی اداره میشوند که سوءظن چپها نسبت به کارآفرینان ثروتمند را با بیمیلی جناح راست برای تخصیص یارانه به فقرای بیکار ترکیب میکند. از نظر اکونومیست، این واقعیت که مشکلات چین ریشه در نهادهای قدرت آن قرار دارد، به این معنی است که آنها ادامه خواهند داشت. دور از ذهن نیست که در ادامه اوضاع دشوارتر نیز شود؛ زیرا سیاستگذاریهای ناشیانه با چالشهای فزاینده اقتصادی جدیتری مواجه شوند.
جمعیت به سرعت درحال پیر شدن است. سیاستهای آمریکا در قبال چین به طور فزایندهای کینهتوزانه شده است و تمام تلاش خود را میکند تا بخشهایی از اقتصاد چین مانند تولید تراشه را که از نظر استراتژیک مهم میداند، متوقف سازد. در دهه۲۰۰۰، رهبران غربی بهاشتباه معتقد بودند که تجارت، بازار و رشد باعث تقویت دموکراسی و آزادی فردی میشوند. چین اما اکنون درحال آزمایش گزاره معکوس است؛ آیا استبداد بیشتر به اقتصاد آسیب میزند؟ اکنون انبوهی از شواهد وجود دارند که نشان میدهند چین پس از چهار دهه رشد سریع درحال سقوط به دره ناامیدی است.