نگاه دیگران-بخش صدوهفتادودوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
الجمسی نقشهای برای کیسینجر کشید که کانال و خط پیشرو مصر را ۱۰کیلومتر به سمت شرق نشان میداد. او توضیح داد که حداکثر بُرد برای موشکهای «سام» ۳۰کیلومتر بود، اما بُرد موثر ۲۴کیلومتر بود. اگر آنها مجبور بودند ۳۰کیلومتر عقب بمانند، تنها پوشش جزئی برای نیروهای مصری در ساحل شرقی وجود خواهد داشت. الجمسی با نگاهی ناامیدانه گفت: «ما میتوانیم آن را به هر وسیلهای برای غیرنظامیان خود توضیح دهیم؛ اما نه برای نیروهای مسلح خود.» فهمی به سرعت اضافه کرد: «این خودکشی است.» کیسینجر با اشاره به اینکه سادات از او خواسته بود تا بر ۲۵کیلومتر به اسرائیلیها فشار بیاورد، گفت: «تلاش کردم و نتوانستم. اما میتوانم دوباره تلاش کنم.» الجمسی بهدلیل تنش بین وظیفه در قبال رئیسجمهور و وفاداری به مردانش از نظر عاطفی تحت تاثیر قرار گرفت: «من نمیخواهم این را بهتنهایی امضا کنم. من نماینده نیروهای مسلح هستم.» همانطور که او از سربازان عزیز خود یاد کرد که آنها را در نبرد از طریق کانال هدایت کرده بود، تحت تاثیر احساسات خود قرار گرفت. خودش را بهانه کرد.
همانطور که الجمسی در خاطرات خود ثبت کرده است، این ناعادلانه بودن همهچیز او را برانگیخت. او باور نمیکرد که سادات تنها هفت هزار نیرو و سی تانک در کرانه شرقی پذیرفته باشد. او به یاد میآورد که به کیسینجر گفت: «شما چیزی را به اسرائیل میدهید که امنیت نیروهایش را تضمین کند و ما را از هر چیزی که از نیروهایمان محافظت میکند، محروم میکنید.» او اعداد را رد کرد. وی با عصبانیت اعلام کرد: «من این را تایید نمیکنم و بهعنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح نمیتوانم آن را برای نیروهای خود توجیه کنم.» از اینکه سادات قبل از پذیرش به خود زحمت نداده بود با او مشورت کند احساس حقارت میکرد. او مینویسد: «با عصبانیت و با چشمان اشکآلود اتاق جلسه را ترک کردم.»
فهمی از دیدن گریه بلندپایهترین ژنرال مصر بهشدت متاثر شد. او از کیسینجر خواست: شما باید با ارتش به او کمک کنید. فهمی غمگینانه گفت: «این وضعیت در حال تبدیلشدن به وضعیتی بسیار خطرناک است...حتی اگر رئیسجمهور این را بپذیرد، اما بعدها با ارتش بسیار سخت خواهد شد.» اما کیسینجر میدانست که فهمی چه چیزی را نمیداند: اینکه اگر کیسینجر نمیتوانست اسرائیلیها را متقاعد به پذیرش چیز بیشتری کند، اما سادات ۲۵کیلومتر را پذیرفته بود. الجمسی پس از تسلط بر احساسات خود به میز بازگشت. کیسینجر سعی کرد با «یک مرد شرافتمند» نامیدن او، تملقش را بگوید؛ اما الجمسی راضی به این حرفها نبود. کیسینجر میدانست که دایان هویتزرها را در کرانه شرقی میپذیرد. او پرسید: «چه چیزی را مهمتر میدانید، هویتزر یا ۲۵کیلومتر را؟» الجمسی دوباره برای آن ۳۰کیلومتر تقلا کرد، اما کیسینجر اصرار داشت: «۳۰کیلومتر را نمیتوانم بگیرم. ۲۵کیلومتر، تلاشم را خواهم کرد.» در پاسخ، الجمسی به کیسینجر گفت که به هویتزرهای ۱۲۲میلیمتری نیاز دارد.
اکنونکه او الجمسی را در جایی که به او نیاز داشت، در اختیار داشت؛ کیسینجر به او اطمینان داد. وی خاطرنشان کرد که اگر مصر بخواهد به جنگ بازگردد، تنها چهار ساعت طول میکشد تا پنج لشکر تحت پوشش موشکهای «سام» و توپخانه از کانال عبور کند. استدلال او این بود که «این برای شما یک نقص اساسی نیست؛ این فقط یک آزردگی است.» او گفت: «هدف اصلی ایجاد فضای اعتماد است» و همزمان میکوشید تا الجمسی و فهمی را متقاعد کند که به تصویری بزرگتر بنگرند. «اگر به تاریخ اسرائیل نگاه کنید، آنها هرگز تحتفشار نظامی و سیاسی اعراب به عقب برنگشتند: این یک دگرگونی روانی عظیم است.» این ایده که مصر باید برای درمان روانپریشیهای اسرائیل امتیاز بدهد، آن رویِ سگِ فهمی را برانگیخت. او اعلام کرد که از دیدگاه مصر، همه این امتیازات برای ناامنیهای اسرائیل «بیهوده» است. سادات این کار را فقط برای ایجاد روابط خود با ایالاتمتحده انجام میداد؛ کیسینجر مسوولیت متقابل را داشت. او با صدای بلند گفت: «ما با ایالاتمتحده امضا میکنیم؛ اما این را فراموش نکنید. آمریکا و مصر، نه اسرائیل و مصر.»
خوشبختانه برای کیسینجر، سادات با نگرش مشاوران خود موافق نبود. وقتی به ویلا برگشت، متوجه شد که سادات پیشتر در جریان طغیان آنها قرار گرفته و مصمم است از آنها فاصله بگیرد. سادات گفت: «ارتش من! اول من برای متقاعد کردن آنها برای رفتن به جنگ مشکل داشتم. اکنون برای متقاعد کردن آنها برای صلح مشکل دارم.» او کیسینجر را تشویق کرد تا بهترین کار ممکن را با اسرائیلیها انجام دهد و سپس به دنبال پرداختن به همان ابعاد روانی بود که وزیر امور خارجهاش بهتازگی آنها را بهسختی رد کرده بود. او [سادات] میخواست کیسینجر به مایر بگوید که حتی باوجوداینکه مایر حق استقرار سی تانک در کرانه شرقی کانال را پذیرفته است؛ اما سادات از آن استفاده نخواهد کرد. او [سادات] میخواست اسرائیلیها و ژنرالها و دیپلماتهای خودش بفهمند که وی قصد بازگشت به جنگ را ندارد.
حیرت کیسینجر از آن ژست «حسن نیت» با حرکت بعدی سادات تشدید شد. سادات از کیسینجر خواست تا پیامی شخصی برای نخستوزیر اسرائیل بفرستد که بهطور خاص برای رفع تردیدهای او درباره نیاتش طراحی شده بود: «شما باید حرف مرا جدی بگیرید. وقتی در سال۱۹۷۱ ابتکار عمل را انجام دادم، منظورم این بود. وقتی تهدید به جنگ کردم منظورم این بود.وقتی الان از صلح صحبت میکنم، منظورم همین است. ما قبلا هرگز تماسی نداشتیم. ما اکنون خدمات دکتر کیسینجر را داریم.ب یایید از او استفاده کنیم و از طریق او با هم صحبت کنیم.»