استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر سخن او را اصلاح کرد. سادات این اصل را پذیرفته بود که هر دو طرف میتوانند خط جلوی خود را بپوشانند؛ اما به خط جلوی طرف مقابل نرسند. کیسینجر پاسخ داد: «۱۵۵های [منظور هوویتزرهای ۱۵۵ میلیمتری است] شما میتوانند خط جلوی شما را از بُرد هجده کیلومتری پوشش دهند.» دایان که تحت تاثیر تسلط کیسینجر بر جزئیات بُردهای توپخانه قرار گرفته بود، پذیرفت: «حق با شماست، آقای وزیر.»
آلون به الزام سادات مبنی بر باقی ماندن 10گردان در ساحل شرقی اعتراض کرد. کیسینجر گفت سادات ۹گردان را قبول میکند؛ اما پنج گردان را نه. او افزود: «هشت را نمیدانم. این باید چیزی باشد که او بتواند بگوید یک لشکر است.» کیسینجر هوشمندانه عددی را که احساس میکرد به آن نیاز داشت درج کرده بود که به آنچه اسرائیلیها میخواستند نزدیک بود، اما برای سادات سقوط بزرگی نبود. کیسینجر سپس این دو توافقنامه را با صدای بلند خواند و از تفاهمات جانبی عبور کرد. او در پایان سخنرانی خود به آنها هشدار داد: «من هر چیزی را که بخواهید پس خواهم گرفت؛ اما این تصور را دارم که ما در لبه بیرونی آنچه ممکن است هستیم.»
دایان میخواست دلیل درخواست سادات برای تعدیل خط در جنوب را درک کند. کیسینجر توضیح داد که سادات آن را بیشازحد نزدیک به سوئز میدانست و اینکه او باید بتواند بگوید که خط اسرائیل را نپذیرفته است. کیسینجر توصیه کرد که آن را در نظر بگیرند، با در نظر گرفتن اینکه «سی تانک و مقداری تعدیل در این خط برای او از اهمیت روانی فوقالعادهای برخوردار است.» آلون پرسید که آیا سادات به دنبال تضمین درباره «راهحل نهایی» بوده است یا خیر؟ کیسینجر اصرار داشت که تنها اطمینانی که سادات به دنبال آن بود، همانا اجرای توافق بود. او اجازه داد که سادات بتواند دست به فریب بزند و پس از جدایی به نزد روسها برگردد و «برای مرزهای ۱۹۶۷ فریاد بزند»، اما زمینه را برای آن آماده نکرده بود و با بیزاری اعلامیاش از ژنو همخوانی نداشت. در جمعبندی، کیسینجر با کتمان عمدی حقیقت خاطرنشان کرد: «من شخصا این پیشنهاد را آنقدرها هم برای شما مضر نمیدانم.» اسرائیلیها که نمیخواستند مشتریان آسانی به نظر برسند، در تمجیدهای خود کوتاهی کردند. آنها این را به «ابن» واگذار کردند تا نظر بدهد، «وقتت را تلف نکردی». اما وقتی سه ساعت بعد برای ناهار در خانه «ابن» گرد هم آمدند، نگرش کاملا متفاوت شد. آلون بحث را با تمجید از کیسینجر بهدلیل «دستیابی به پیشرفت بزرگ» آغاز و اعلام کرد که آنها «دلیلی نمیبینند که در کیلومتر۱۰۱ در روز جمعه امضایی وجود نداشته باشد.» دایان گفت که الازار در مقر فرماندهی بود و به این فکر میکرد که چهکاری میتوانند درباره خط جنوب انجام دهند. درباره نیروها، آلون گفت که کیسینجر بهطور رسمی باید شش گردان به سادات پیشنهاد دهد؛ اما بهطور غیررسمی آنها هشت گردان را میپذیرند. آلون گفت: درباره تانکها، «ما تعداد سی تانک را میپذیریم، نه یک تانک بیشتر» و کاری میکنیم که این مانند یک امتیاز بزرگ به نظر برسد. کیسینجر نتوانست از طعنه خودداری کند: «فکر میکنید میتوانید از پس آن برآیید؟» اما همانطور که در خاطراتش میگوید: «با این کار، همهچیز جفتوجور و وفق مراد میشد.»
آنها به موضوع زندانیان اسرائیل در بازداشتگاه سوریه پرداختند. درحالیکه وزرای اسرائیلی شروع به فکر قبولاندن این توافقنامه به کنست و اسرائیلیها کردند؛ اما آنها به دنبال این بودند که آزادی ۸۶ اسیر مصری باقیمانده را که هنوز در اختیار داشتند به دریافت فهرست زندانیان اسرائیل از سوریه مرتبط کنند. او استدلال کرد که اسرائیل باید تصمیم بگیرد که چه چیزی مهمتر است، افکار عمومی داخلی یا یک پیشرفت استراتژیک. او با اشاره به پوچ بودن موضع آنها گفت: «سالها است که شکایت میکنید که مصریها به زندانیان اهمیتی نمیدهند؛ حالا شما یک رهبر مصری دارید که به آن اهمیت میدهد و نمیخواهید این کار را انجام دهید؟» دایان گفت که کنست آن را نمیپذیرد. کیسینجر گفت: «پس شکست خواهد خورد.» دایان به کیسینجر پیشنهاد داد که این موضوع را با مایر در میان بگذارد؛ زیرا مایر کسی است که باید از توافق در کنست دفاع کند.
هنگامیکه کیسینجر بعدازظهر وارد اقامتگاه مایر در خیابان بالفور شد، نخستوزیر با نهایت تعارف از او استقبال کرد: «کارت خوب بود.» کیسینجر با افتخار گفت: «هر بار شما پیشنهادی به من میدهید که من آن را ظالمانه میدانم، [اما] او [سادات] آن را میپذیرد.» بااینحال، طولی نکشید که مایر آن روی شکاک خود را نشان داد. مایر از کیسینجر پرسید که آیا فکر میکند سادات با حسن نیت عمل میکند؟ با نگاهی به ۴۵ سال پایبندی مصر به معاهده صلح خود با اسرائیل، بهراحتی میتوان این پرسش را بهعنوان نشانهای از ماهیت و طبع مشکوک مایر رد کرد. اما به یاد داشته باشید که مایر و اسرائیل هنوز از ترومای غافلگیری اکتبر رنج میبردند. ناصر در سال۱۹۷۰ آنها را فریب داده بود، زمانی که موشکهای «سام» را به منطقه کانال انتقال داد؛ عملی تقلبآمیز که سربازان و خلبانان اسرائیل بهای سنگینی برای آن پرداخته بودند. حالا سادات آنها را با راه انداختن جنگی فریب داده بود که در راه بودن آن را نمیدیدند. باوجود اینکه غرور مایر مقصر آن بود؛ اما ازآنجاکه سادات بارها به او هشدار داده بود، بااینحال او [مایر] را دوچندان نسبت به حیلهگری سادات محتاط کرد.