استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
بخش صدوپنجاهوهفتم
کیسینجر هنوز باید مطمئن میشد که همهچیز با سادات و اسرائیلیها هماهنگ است؛ بهویژه به این دلیل که مصریها به شوروی درباره «مدل» گور اطلاع داده بودند و دوبرینین اکنون از او میپرسید که آیا درست است که اسرائیلیها پیشنهاد عقبنشینی به چهلوپنج کیلومتری سینا را دادهاند! کیسینجر دستوراتی را برای «ایلتس» فرستاد تا از سادات پنهان بماند و به او گفت که اسرائیلیها چیزی روی میز نگذاشتهاند. سپس کیسینجر با دینیتز ملاقات کرد تا اطمینان حاصل کند که اسرائیلیها در آنچه به مطبوعات گفتهاند درباره اینکه هیچ پیشنهاد مشخصی وجود ندارد، نظم و انضباط را رعایت کنند. او [کیسینجر] پیشنهاد کرد که یک روز بیشتر را در اسرائیل سپری کند تا به نظر برسد که برای گرفتن چیزی ملموس از مایر و گرفتن موافقت کابینه او با مشکل مواجه است و زمان سختی را سپری میکند. در ۱۰ژانویه، وی «اشرف غوربال»، سفیر برگزیده مصر را احضار کرد تا او را در جریان سفر آتی خود قرار دهد. او [کیسینجر] با روی باز توضیح داد که دیدار با دایان خوب پیش نرفته است. دایان برنامه محکمی ارائه نکرده بود؛ زیرا کابینه اسرائیل عمیقا دوپاره شده بود. ازاینرو، وی میخواست به دیدار سادات برود تا درباره مسائل با او گفتوگو کند و خود را «برای مقابله با اسرائیلیها» مسلحتر کند.
کیسینجر این حقه را در طول تمام مذاکرات بعدی حفظ کرد. او در آستانه عزیمت از واشنگتن به اسوان به مطبوعات گفت که پیشنهادهای خود یا اسرائیل را به سادات نمیرساند اما «اگر کابینه اسرائیل درباره یک پیشنهاد ملموس» پس از توقف وی در اسرائیل تصمیم بگیرد، او آماده است آن را به مصر ببرد. در مسیر اسوان، «یکی از مقامهای ارشد» به هیات مطبوعاتی همراه گفت که سادات (و نه دایان) ایدههای ملموسی ارائه کرده است، به همین دلیل است که کیسینجر روی وادار کردن اسرائیل به ارائه «پیشنهاد رسمی خودش» تمرکز کرده است. این منبع توضیح داد که گفتوگوهای او [کیسینجر] با دایان مشکلاتی را در تطبیق مواضع آنها آشکار کرده بود. بنابراین دایان به وی [کیسینجر] پیشنهاد کرده بود که برای گفتوگو با کابینه اسرائیل به اسرائیل بیاید. مطابق با این داستان، در ۱۲ ژانویه، پس از جلسه اواخر شب در بیتالمقدس، کیسینجر و «آبا ابن» به مطبوعات اعلام کردند که تیمهایشان در تمام شب روی یک پیشنهاد مشخص کار خواهند کرد. به گزارش نیویورکتایمز، «آقای کیسینجر اسرائیلیها را متقاعد کرد که تلاشهای خود را برای توافق بر سر یک موضع جدایی خاص سرعت بخشند.» در ۱۳ژانویه، گزارش شد که کابینه اسرائیل پیشنهاد خاصی را تصویب کرده و به کیسینجر داده است تا آن را نزد سادات ببرد. اتفاقا این همان پیشنهادی بود که کابینه پیشتر و قبل از اینکه دایان آن را در ۴ ژانویه به واشنگتن بیاورد، تایید کرده بود. در نیمهشب ۱۶ ژانویه، پس از پذیرش توافقنامه جدایی از سوی هر دو طرف، کیسینجر تاریخچه مذاکرات را برای طرفین تشریح کرد. او توضیح داد که این دایان بود که به او پیشنهاد کرده بود به خاورمیانه برود و این سادات بود که ایدههایی را برای جدایی مطرح کرده بود. او مدعی شد که تنها پسازآن، کابینه اسرائیل پیشنهادی را ارائه کرد که اساس مذاکرات را تشکیل داد. این توضیح اکنون به عنوان فولکلور وارد سالنامه تاریخ دیپلماسی شده بود. در سال ۱۶۱۲، «سر هنری واتن»، یک دیپلمات و مرد اهلقلم در انگلستان ژاکوبنی، در دفتر یادبودِ یکی از دوستانش اشاره کرد که «سفیر مرد صادقی است که فرستاده میشود تا برای کشورهای همسود در خارج از کشور دروغ بگوید.» این نقلقول از آن زمان به یک «کلیشه» تبدیلشده و نشان میدهد که پنهانکاری و تظاهر در برنامهی دیپلماتها، یک بازی یا قمار ضروری است. بنابراین ترفند استادانه کیسینجر نباید غیرعادی تلقی شود؛ حتی اگر کارهایی که او انجام داد اغراقآمیز بود، و بهطور قابل پیشبینی نتوانست مصریها را فریب دهد. اضطراب کیسینجر موضوع را پیچیدهتر از آنچه لازم بود، کرده بود. اما مانور او نشان میدهد که چقدر وی احساس میکرد که باید برای موفقیت در این مذاکرات پیش برود. درحالیکه طی بحران اکتبر، کیسینجر مجبور شده بود چارهای بیابد، اما این بار مصمم بود که هیچچیز را به شانس واگذار نکند، حتی اگر صراحت و حقیقت قربانی شوند.
جمعه ۱۱ژانویه۱۹۷۴، اسوان. کیسینجر برای شبانه رسیدن به اسوان برنامهریزی کرد به این امید که بتواند قبل از ملاقات با سادات در صبح روز بعد یک خواب راحت داشته باشد. اما درست مانند ماه اکتبر، زمانی که او مجبور شد یک دیدار در نیمهشب با برژنف داشته باشد، متوجه شد که سادات نیز برای دیدن او بیتاب است. فهمی در فرودگاه نظامیِ متروک از کیسینجر استقبال کرد و وی را به ویلای سادات برد. در آن روزها، اسوان یک شهر تفریحی کم جنبوجوش بود که بهدلیل آبوهوای معتدل زمستانی خود شهرت داشت. اسوان در اولین آبشار رود نیل، در حدود چهارصد مایلی جنوب قاهره قرار داشت. بر خلاف بقیه این رودخانه باشکوه که بدون مانع به سمت شمال به دلتا و دریای مدیترانه میرفت، بخش اسوان پر از تختهسنگها، بیرونزدگیهای صخرهای و جزایر کوچک بود که رودخانه را غیرقابلعبور میکرد. اینجا مرز جنوبی امپراتوری مصر را در دوران باستان مشخص میکرد. سه هزار سال پیش، معادن گرانیت اسوان، سنگهای عظیمی را فراهم کرده بود که در رود نیل شناور بودند و از آنها برای ساختن معابد، مجسمهها و اهرام فراعنه در «ادفو» و «الاقصر» استفاده میشدند. در دوران مدرنتر، بریتانیاییها یک سد درست بالای آبشار ساخته بودند تا سیلابهای رود نیل را کنترل کنند و آبیاری در پاییندست را افزایش دهند. در دهه ۱۹۶۰، مهندسان شوروی سدی بسیار بزرگتر در بالادست ساخته بودند که دریاچه وسیعی را ایجاد و برقِ آبی برای توسعه اقتصادی مصر را تولید میکرد. «سد بلند اسوان»، چنانکه به این نام شهره است، نمادی از نوسازی مصر در دوران رژیم ناصر بود؛ لولایی بین گذشته باشکوه باستانی و آینده امیدوارکننده آن. با توجه به تابلویی در نقطه دید به زبان انگلیسی شکسته، این «چالش مصری در برابر طبیعت خاموش» بود.