نگاه دیگران-بخش صدوچهلم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
این الجزایری اصرار داشت که آمریکا باید خروج کامل اسرائیل از سوریه و مصر را تضمین کند، حقوق فلسطینیها را رعایت کند و قبل از اینکه کاری برای افزایش تولید نفت یا رفع تحریمها انجام شود، موضوع بیتالمقدس حلوفصل شود. کیسینجر دوباره عصر روز بعد با یمانی -بدون حضور این «الجزایری رادیکال»- ملاقات کرد، اشاره کیسینجر به عبدالسلام بود. یمانی متعهد شد که زمانی که مذاکرات جدایی اسرائیل و مصر تکمیل شد، تحریم را لغو کند. این چیزی نبود که کیسینجر به آن امیدوار بود؛ اما حداقل او مشاوران فیصل را به سمت خود سوق داده بود.
اگر او [کیسینجر] نتواند ملک فیصل را متقاعد کند، هیچکدام از اینها مهم نخواهد بود؛ اما او [کیسینجر] اکنون فهمیده بود که تصمیم عربستان سعودی گروگان تندروهای نفتی عرب است. بر این اساس، در مسیر قاهره و ریاض، کیسینجر (مانند داوود در روزگار کتاب مقدس) تصمیم گرفت با سفر به الجزایر برای ملاقات با بومدین، رهبر انقلابیِ افسانهایِ الجزایر، با شیر در لانهاش گلاویز شود. هر دو رهبر بهوضوح از این نزاع لذت بردند. بومدین میخواست وارد بحث فلسفی شود؛ کیسینجر با خوشحالی میپذیرفت. کیسینجر در این دیدار- دستکم با قضاوت درباره نتایج- پیروز شد؛ زیرا بومدین موافقت کرد روابط دیپلماتیک خود را ارتقا دهد و رویکرد کیسینجر با در اولویت قرار دادن جدایی را تصدیق کرد. بااینحال، الزام این الجزایری، همانا تلاش کیسینجر در جبهه سوریه، پس از انعقاد قرارداد بین اسرائیل و مصر بود. اسد متحد این عرب رادیکال یعنی بومدین بود. تمایل او به تامین منافع سوریه به کیسینجر این فرصت را داد تا تلاشهای خود در دمشق را به حمایت الجزایر برای لغو قبلی تحریم نفت مرتبط کند.
جمعه ۱۴دسامبر۱۹۷۳، ریاض. با وجود بومدین سوار در هواپیما، کیسینجر همانقدر مجهز بود که میتوانست برای دومین دیدارش با پادشاه جسور سعودی امیدوار باشد. آنها دوباره در «دیوان» پادشاه در کاخ سلطنتی ملاقات کردند. کیسینجر با تاکید بر تعهد آمریکا به هدف کلی خروج اسرائیل [سخن خود را] آغاز کرد و میدانست که این امر برای فیصل جذاب خواهد بود. بااینحال، او توضیح داد که باید برگزاری کنفرانس را سه روز به تعویق بیندازد تا فرصت کار کردن روی اسرائیلیها را داشته باشد. کیسینجر با جلب اعتماد فیصل، فاش کرد که اگر نتواند بر مخالفتهای اسرائیل فائق آید، کنفرانس را بدون آنها تشکیل خواهد داد. کیسینجر حق داشت قضاوت کند که فیصل از این امر قدردانی میکند؛ هرچند شاهزاده نواف که در جلسه بود، بعدا -در صورت عدم حضور اسرائیل- بهدرستی موضوع کنفرانس را زیر سوال برد؛ اما فرصتی برای پادشاه فراهم کرد تا از مزیت اتحاد کمونیستی-صهیونیستی برای اجتناب از حلوفصل مناقشه استفاده کند.
کیسینجر به سرعت نظر او را با تشریح مراحل تشکیل کنفرانس منحرف کرد. این امر باعث شد تا فیصل ضرورت ذکر نام فلسطینیها در دعوتنامه را مطرح کند؛ ایدهای که کیسینجر بهتازگی توانسته بود سادات را متقاعد کند که از آن خودداری کند. بنابراین او تمرکز را به ایدههای جدایی که با سادات در میان گذاشته بود، معطوف و تاکید کرد که قصد دارد همان الگوی مفهومی را در جبهه سوریه اعمال کند. خوشبختانه برای کیسینجر، فیصل بهاندازه کافی یک عملگرا بود تا رویکرد گامبهگام خود را بپذیرد؛ اما دو شرط را اضافه کرد: هدف صریح باید شامل دستیابی به «حقوق مشروع فلسطینیها برای بازگشت به میهن خود» و اجرای مراحلی باشد که باید «سریع باشد...تا بتوانیم آب دوستی را دوباره به جوی بازگردانیم.»
کیسینجر پاسخ داد که اعلامیههای گسترده تنها به آشوب داخلی در ایالاتمتحده منجر میشود. بااینحال، او ادعا کرد که تلاشهای سیستماتیکش با کنگره پیشتر تغییری در افکار عمومی در حمایت از سیاست رئیسجمهور ایجاد کرده است. اما او نگران بود که اگر تحریم نفتی بیشازحد ادامه پیدا کند، ممکن است این وضعیت معکوس شود.