نگاه دیگران-بخش شصت ونهم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
با عطف به گذشته به نظر میرسد که نگرانی اولیه کیسینجر درباره بروز ندادن یا پنهان نگهداشتن تامین و تدارکات مجدد با ترس پنتاگون از توهین به اعراب و چالش لجستیکی یافتن چارترهای تجاری برای ایجاد یک تاخیر سهروزه در تلاشهای مربوط به تامین و تدارکات مجدد، ترکیبشده بود. کیسینجر اکنون - بهاشتباه- باور داشت که «تاخیر»، مقصرِ از دست دادن ابزار نظامی او و تمایل زودهنگام اسرائیل برای آتشبس بود. او از وضع نامساعد خود برای دیگر مدیران ابراز تاسف میکرد: «مشکل ما این است که جنگ را به نحوی پایان دهیم که اعراب بهسوی ما بیایند و سپس [ما] به اسرائیلیها رویآوریم. اگر اسرائیلیها احساس کنند که ما آنها را ناامید کردهایم و اعراب فکر کنند خودشان این کار را کردهاند، ما غرق میشویم.»
او اشاره کرد که چگونه رقص به پایان رسیده است و گفت: «وقتی نیاز به حمله اسرائیل داشتیم، باید نیازهایشان را برآورده میکردیم و چیزهایی میدادیم. اکنون که میخواهیم دیپلماسی کارآ باشد، باز این موضوع وارد دستور کار شده است.» او این نگرانی را بهطور مختصر در گفتوگو با هیگ در اوایل آن صبح در میان گذاشته بود: «وقتی به فشار اسرائیلیها نیاز داریم، آنها کمکاری میکنند و وقتی از آنها میخواهیم مقداری کمکاری کنند، آنها بار دیگر به جنگ روی میآورند.» کلمنتز پیشنهاد کرد که آنها باید یک حملونقل هوایی عظیم را برای جبران شروع کنند. او اکنون، مانند نیکسون فکر میکرد که آنها به دنبال علنی کردن مساله هستند و مهم نیست که تعداد هواپیماهای ارسالی چقدر است. کیسینجر گفت: «نه، ما دوستان عرب خود را از دست خواهیم داد.»
او پیشنهاد کرد که آنها از C-۵A استفاده کنند تا بتوانند چارترها را گسترش دهند به این امید که تجهیزات کافی را برای دوباره به میدان بردن اسرائیل و دست به حمله زدنِ آنها «بدون گسستن رابطه با اعراب» فراهم کنند. او تصمیم گرفت این را برای اسماعیل در کانالهای پشت پرده مصر به عنوان اقدامی خویشتندارانه در مواجهه با تلاشهای تدارکاتی شوروی توضیح دهد. کیسینجر خود را با فکر اهرم، دوباره دلداری میداد: «اگر اعراب ببینند که اوضاع در صورتی بدتر خواهد شد که آنها به آتشبس روی نیاورند، شاید برای ما خوب باشد.» کیسینجر متوجه شد که سادات بر اساس منطق متفاوتی عمل میکند. درحالیکه او بیشتر روز را بین جلسات کاخ سفید و تبادل تماسهای تلفنی با دیپلماتهای شوروی و بریتانیا درباره زمانبندی قطعنامه آتشبس سپری میکرد، مصریها از تلویزیونهای خود تسلیم «قلعهی مزاخ» را تماشا میکردند؛ آخرین موضع اسرائیلی در منتهیالیه جنوبِ خط «بارلیف».
منظره سربازان اسرائیلی که در حال ادای احترام به پرچم مصر بودند، تاثیر احساسی قدرتمندی داشت. مصریها به مناسبت پیروزی خود بر اسرائیلیهای پیشتر شکستناپذیر به خیابانهای قاهره ریختند تا جشن بگیرند. در این میان، کشورهای عربی به هر دو جبهه نیروی کمکی میفرستادند و حملونقل هوایی شوروی نیز به سرعت ادامه داشت. سادات غیر از اندیشیدن درباره اینکه درصورتیکه هیچ آتشبسی وجود نداشته باشد، اوضاع برای مصر بدتر میشود، مشغول انتقال موشکهای سام و تانکهای یگانهای زرهی چهارم و بیستویکم ارتش به ساحل شرقی کانال در راستای آمادهسازی برای گرفتن گذرگاههای سینا بود.
اکنون سفیر شوروی به سادات گفت که اسد خواهان آتشبس است؛ اما وقتی سادات با اسد تماس گرفت، اسد چنین چیزی را انکار کرد. تا زمانی که سوریها از توقف جنگ امتناع میورزیدند، سادات احساس میکرد که نمیتواند چنین کند. به قول دوبرینین، این یک «اشتباه فاحش سیاسی و استراتژیک» بود. اگر سادات آتشبس پیشنهادی انگلیسیها را میپذیرفت- که اسرائیلیها قبلتر به آن تن داده بودند- او پیروزی خود و دستاوردهای سرزمینیاش را حفظ میکرد و پیشروی اسرائیل بهسوی دمشق متوقف میشد.
ازآنجاکه به نظر کیسینجر، پذیرش آتشبس آشکارا به نفع مصر بود، او فرض کرده بود که شوروی سادات را همراهی میکند. یک ساعت قبل از جلسه WSAG، «سر الک داگلاس هوم» وزیر خارجه انگلیس، تماس گرفت تا گزارش دهد که سفیر انگلیس در قاهره با سادات صحبت کرده است و او همچنان آتشبس را رد میکند. کیسینجر باور نکرد. بنابراین داگلاس هوم سفیر خود را با اطلاعات مضاعف نزد سادات بازگرداند که شوروی مایل است درباره این قطعنامه رای ممتنع دهد. این موضوع چنان خشم سادات را برانگیخت که تهدید کرد چینیها را برای وتوی آن مجاب خواهد کرد. سادات اعلام کرد تا زمانی که اسراییل نپذیرد که از تمام سینا عقب بنشیند، هیچ آتشبسی وجود نخواهد داشت.
در ابتدا، کیسینجر این را بهعنوان یک اقدام معمول از خیانت بریتانیا تلقی کرد. او نمیتوانست بفهمد که چرا آنها خود را برای مذاکره با سادات بهزحمت میاندازند؛ درصورتیکه میدانستند شوروی و آمریکا در پس این قطعنامه هستند. او بهراحتی پذیرفته بود که اقدام مشترک دو ابرقدرت- در ترکیب با فشار نظامی اسرائیل- باعث میشود که سادات چارهای نداشته باشد جز پذیرش آن. پس از جنگ، در گفتوگو با اسد، او فرضیه عملیات سادهلوحانهی خود را توضیح داد: «وقتی چیزی از اعراب میخواستیم، بهسوی شوروی میرفتیم. ازآنجاکه تجهیزات نظامی اعراب از شوروی میآمد، فکر میکردیم شما همان کاری را میکنید که شوروی گفته بود انجام دهید.»
او به همین ترتیب تصور کرده بود که سادات چارهای نداشت جز پذیرش قوانین تنشزدایی که در اجلاس ژوئن ۱۹۷۲ با مسکو روی آن کار و تدوینشده بود. این تصور به سوق دادن سادات بهسوی جنگ کمک کرده بود؛ اکنون در متقاعد کردن او به پایان این کار شکست میخورد. اما اعتقاد کیسینجر به نظم تعیینشده از سوی ابرقدرتها آنقدر قوی بود که بهراحتی پیشفرض خود را کنار نمیگذاشت. در عوض، او انگلیسیها را به نفع استرالیاییهای همیشه قابلاعتمادتر که اتفاقا در خدمت شورای امنیت بودند، رها کرد.