نگاه دیگران-بخش شصتوپنجم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
«ادوارد هیث» نخستوزیر بریتانیا این را فرصتی برای ایفای نقش فعالتر دید. او میخواست مستقیما با رئیسجمهور هماهنگ کند و عصر پنجشنبه خواستار صحبت با او شد. کیسینجر جلوی تماس را گرفت؛ زیرا همانطور که به اسکوکرافت گفت: «وقتی با رئیسجمهور صحبت میکردم، او مملو از خشم بود.» هیث خودش پیشگام شد و به سفیر خود در قاهره دستور داد که قطعنامه آتشبس را بهطور مستقیم با سادات به بحث بگذارد.
«کارل فون کلاوزویتس» بهطور عجیبی مشاهده کرد که «سهچهارم عواملی که اقدام در جنگ بر آن اساس مبتنی است، در فضای کوچکتر یا بزرگتری از عدم قطعیت پیچیده شدهاند.» کیسینجر به سرعت دریافت که «دیپلماسی بحرانِ» او نیز تحت تاثیر فقدان اطلاعات واقعی درباره آن چیزی بود که در جبهههای سوریه و مصر اتفاق میافتد. برخلاف شورویها که میتوانند هواپیماهای جاسوسی MiG-۲۵ Foxbat خود را از پایگاههای هوایی مصر و سوریه طی جنگ بهکار گیرند، ایالاتمتحده یا به گزارشهای وابستگان نظامی آمریکا وابسته بود که در رساندن اطلاعات به واشنگتن ۲۴ساعت عقب بودند یا از اسرائیلیها که فعالانه کنترل جریان اطلاعات به همه بخشها را کنترل میکردند؛ زیرا آنها خودشان در میانه نبرد بودند.
کیسینجر معتقد بود بهترین راه برای بهرهبرداری از یک بحران به نفع آمریکا همانا تلاش برای پیشبینی رویدادها، قضاوت درباره اوج بحران و - مانند یک موجسوار- سوارشدن بر موجی بود که همه طرفها را به جلو و بالا و پایین میبرد. اما او نتوانست این کار را بدون اطلاعات سریع و دقیق انجام دهد. او از گزارش رسانهها دریافت که نیروهای اسرائیلی در حال پیشروی در جبهه سوریه بودند؛ اما او اطلاعات واقعی درباره آنچه در سینا یا در اتاقهای جنگ آن سه جنگجو میگذرد، نداشت.
اکنون میدانیم که کابینه اسرائیل بیشترِ روز گذشته را صرف بحث در این رابطه کرده بود که آیا باید حملهای را در جبهه شمالی انجام دهد تا قلمروی اضافی فراتر از خط آتشبس۱۹۶۷ بهدست آورد و بهسوی دمشق پیشروی کند – فقط ۶۰کیلومتر از آنجا- یا خیر؟ مایر که از سوی دینیتز اطلاع یافت که تماس آتشبس در افق نمایان است و درک میکردند که نمیتوانستند در عقب راندن نیروهای مصری در امتداد کانال در چهلوهشت ساعت بعدی موفقیتی حاصل کنند، تصمیم گرفت که اجازه حمله به سوریه را بدهد. حداقل، او سرزمینهای سوری بیشتری میخواست تا به میز مذاکره بیاورد. هدف، تصرف دمشق نبود، بلکه پیشروی بهاندازه کافی بود تا دمشق را تهدید کند.
بااینحال، تا شب پنجشنبه، پس از درگیری شدید و از دست دادن چهل تانک، نیروهای خسته اسرائیلی هنوز حدود چهلوپنج کیلومتری دمشق بودند. بااینوجود، پیشروی اسرائیل باعث عقبنشینی لشکر یکم زرهی سوریه شد و تصمیم اسد برای برکناری فرماندهی این نبرد را تسریع کرد. او بهفوریت از سادات خواست تا برای کاهش فشار بر دمشق، به نیروهای اسرائیلی در سینا حمله کند. اما چنین حملهای مستقیما در تضاد با طرح جنگیای بود که توسط ژنرال «سعد الشازلی»، رئیس ستاد ارتش سادات تهیهشده بود که فرض این طرح این بود که نیروهای مسلح مصر که از کانال عبور کرده بودند زیر چتر حفاظتی موشکهای SAM خواهند ماند. سادات به این نتیجه رسید که نمیتواند به خاطر اشغال دمشق سرزنش شود. سادات در یک رویارویی خشمگینانه با وزیر جنگ خود، ژنرال احمد اسماعیل، در عصر همان روز پنجشنبه ۱۱ اکتبر، به ژنرال مذکور دستور داد تا دو لشکر تانک را به سراسر کانال منتقل کند تا به صفآرایی تانکهای اسرائیلی در سینا با هدف رسیدن به گذرگاه «گیدی» و «میتلا» در مرکز شبهجزیره حمله کند.
در همین حال، «الازار» در تلآویو از کابینهی اسرائیل میخواست که برقراری آتشبس را «بهعنوان یک ضرورت حیاتی» بپذیرد. از دیدگاه او، حمله به شمال، روز بعد یعنی جمعه ۱۲اکتبر به اوج خود میرسید. در جنوب، او گزارش داد که نیروهای مصری در حال حفاری در ساحل شرقی زیر چتر حمایتی «سام»های خود هستند. فرمانده نیروی هوایی اسرائیل (IAF) یعنی ژنرال «بنی پلد»، یک ارزیابی عمدا نادرست درباره تلفات فاجعهبار هوایی به کابینه ارائه کرد مبنی بر اینکه نیروی هوایی به خط قرمز خود نزدیک میشود و از توانایی هوایی کافی برای پشتیبانی زمینی برای حمله بزرگ اسرائیل به جبهه مصر برخوردار نیست (در واقع، نیروهای هوایی اسرائیل برای حمایت از عملیات در زمین، دارای ۸۰درصد استحکام عملیاتی بود).
در این شرایط، الازار استدلال کرد که اکنون بهترین زمان برای اسرائیل است تا در این موقعیت بماند، دوباره مسلح شود و آماده جنگ بعدی شود تا اینکه یک حمله پرهزینه و نامطمئن دیگر علیه مصر آغاز کند. او کابینه را متقاعد کرد که آتشبس را بپذیرد، تا حدی به این دلیل که وی انتظار داشت که نیروهای اسرائیلی در جولان بهزودی به هدف خود یعنی تهدید و نه اشغال دمشق دست خواهند یافت و تا حدی به این دلیل که به نظر میرسید هیچ چشمانداز خوبی برای عقب راندن مصریها از کانال بدون متحمل شدن تلفات سنگینتر وجود ندارد. توصیه الازار بحثبرانگیز بود؛ زیرا به معنای دستنخورده گذاشتن دستاوردهای ارضی سادات و اجازه دادن به او بود تا یک پیروزی قابلتوجه داشته باشد.
در میان این مذاکرات کابینه، «زوی ضمیر» رئیس موساد، از اتاق به بیرون فراخوانده شد. او با این خبر برگشت که سادات دستور حمله زمینی به سینا را صادر کرده است. این یک لحظه «روزم را بساز» برای الازار بود: فرصتی برای ضربه زدن به لشکر تانکهای مصر در زمین باز و در جایی که نمیتوانند از محافظت موشکهای «سام» در برابر حملات هوایی برخوردار باشند. او استدلال خود برای آتشبس را رها کرد. اما حالا دایان این قضیه را مطرح کرد که اگر سادات دستور تهاجم داد، هیچ شانسی نیست که او با آتشبس موافقت کند.