استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر  و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

برای کیسینجر و رابین، این کانال پشت پرده به یک ابزار صمیمانه برای تبادل دیدگاه‌ها، هماهنگی در استراتژی و ارائه‌‌ مطالب حساس اطلاعاتی به یکدیگر تبدیل شد. کیسینجر به‌طور معمول پروتکل‌‌های مربوط به دیدارهایش با مقامات خارجی را به رابین می‌‌داد؛ رابین متقابلا با پروتکل‌‌ها یا خلاصه دیدارهای نخست‌‌وزیری با رهبران کشورهای خارجی به‌‌ویژه از بلوک شرق کمونیستی جواب می‌‌داد.

کیسینجر مراقب بود که نیکسون از این کانال پشت پرده‌‌ای که او ایجاد کرده است، آگاه باشد. رئیس او [یعنی نیکسون] از این اقدام راضی بود تا حدی به این دلیل که او رابین را تحسین می‌‌کرد و تا حدی به این دلیل که تا زمانی که این روند مخفی باقی بود، از رویارویی با وزیر امور خارجه‌‌ خود اجتناب می‌‌کرد؛ چیزی که بر اساس قانون اساسی او قادر به تداوم آن نبود. کیسینجر از سازوکارهای پشت پرده‌‌ مشابهی درباره همه تلاش‌‌های مهم خود در کاخ سفید استفاده می‌‌کرد. او بر این باور است که فرآیند پشت پرده درباره ویتنام یک روز پس از مراسم سوگند نیکسون آغاز شد. او به‌‌زودی یک کانال پشت پرده با «آناتولی دوبرینین»، سفیر شوروی برای مدیریت روابط با مسکو و مذاکرات بر سر توافق سالت برقرار کرد. دستیابی به موفقیت درباره چین هم به‌طور کامل خارج از کاخ سفید و از طریق کانال پشت پرده پاکستان مدیریت شد؛ راجرز زمانی متوجه سفر کیسینجر به پکن شد که او در راه بود. کیسینجر در خاطراتش اذعان می‌‌کند: «نیکسون به وزارت امور خارجه بی‌‌اعتماد بود و خواهان این بود که مسائل حساس فقط از طریق کاخ سفید مورد رسیدگی قرار گیرد؛ اما حضور من رویه دو کانالی را میسر ساخت و من کاملا مایل بودم که وارد این امر خلاف شوم... این رویه‌ها که برای راجرز بسیار دردناک بود آشکارا با تحریک نیکسون انجام می‌‌گرفت؛ به همان اندازه که مشهود بود، به همان اندازه هم آنها را خودم پرورش دادم.» وقتی نوبت به خاورمیانه رسید، کانال پشت پرده با سفیر اسرائیل به‌عنوان وسیله‌‌ای موثر برای تضعیف ابتکارات راجرز-سیسکو عمل می‌‌کرد. کیسینجر به یاد می‌‌آورد که نیکسون به او گفته بود: «اجازه بده آنها هر کاری می‌‌خواهند بکنند تا زمانی که رابین بفهمد ما چه می‌‌خواهیم.»

برقراری این کانال پشت پرده‌ کاخ سفید با بیت‌المقدس- که وزارت امور خارجه‌‌ آمریکا و اسراییل را دور می‌‌زد- سابقه‌‌ای ایجاد کرد که کیسینجر زمانی که «سیمچا دینیتز» در سال۱۹۷۳ جایگزین رابین شد، به سرعت آن را حفظ کرد. بااین‌‌حال، زمانی که کیسینجر وزیر امور خارجه شد این کانال‌‌ها دیگر غیرضروری شد؛ چراکه کیسینجر نقش خود در کاخ سفید به‌عنوان مشاور امنیت ملی را بازیافت. وقتی بیل کلینتون در ژانویه‌ ۱۹۹۳ به قدرت رسید - پس‌‌ازآنکه رابین دوباره به‌عنوان نخست‌‌وزیر برگزیده شد- کانال پشت پرده دوباره فعال شد. من به‌عنوان مشاور خاورمیانه‌‌ای کلینتون، به نقطه‌‌ تماس کاخ سفید با سفیر رابینوویچ و «ایتان هابر» (رئیس کارکنان رابین) تبدیل شدم. وقتی ایهود باراک نخست‌‌وزیر شد، او اصرار داشت که یک کانال مستقیم با شخص کلینتون برای تسهیل تلاش‌‌های فشرده‌‌شان برای دستیابی به موفقیت در صلحِ همه‌‌جانبه داشته باشد. کلینتون آن‌قدر وقف این تلاش شده بود که ترتیبات این کار برایش «آمد» داشت و خوشایند بود؛ هرچند این امر باعث شد که مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه با عصبانیت از او بپرسد: «این‌‌قدر بی‌‌ارزش و بی‌‌فایده هستم؟» وقتی نتانیاهو برای دومین‌بار در سال‌۲۰۰۹ نخست‌‌وزیر شد، او وکیل و معتمد نزدیک خود «اسحاق مولهو» را به‌عنوان رابط کانال پشت پرده با دنیس راس انتخاب کرد؛ راس هم هماهنگ‌‌کننده خاورمیانه‌‌ای اوباما با شورای امنیت ملی بود. در یک مقطع، «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه، آن‌قدر از این دور زدن ناامید شد که از من خواست برای سومین‌ بار به‌عنوان سفیر به اسرائیل بازگردم تا کانالی با نتانیاهو برای او باز کنم. من این افتخار را رد کردم؛ زیرا مطمئن بودم که نتانیاهو ترجیح می‌‌دهد مستقیما با کاخ سفید تعامل داشته باشد.

وقتی «جان کری» وزیر امور خارجه شد، مصمم بود که با برقراری کانال رسمی خود با نتانیاهو، از این کانال پشت پرده فاصله بگیرد. طی چهار سال حضور او در این مسند- مهم نیست که روابط چقدر خدشه‌‌دار شده باشد- کری آن کانال را حفظ کرد و گاهی سه بار در هفته و در مواقعی سه‌بار در روز با تلفنی امن با «بی‌‌بی» سخن می‌‌گفت. این بهایی بود که کری حاضر بود بپردازد تا مانع از این شود که نتانیاهو به کانال پشت پرده با کاخ سفید روی آورد. در دولت ترامپ «جرد کوشنر»، داماد رئیس‌‌جمهور با انتقال روند صلح به داخل کاخ سفید و کنار گذاشتن کامل وزارت امور خارجه از این بازی، کانال پشت پرده را به کانال رسمی تبدیل کرد. اولین فرصت کیسینجر برای استفاده از کانال پشت پرده‌‌ رابین همانا برنامه‌‌ریزی برای دیدار معارفه‌‌ نخست‌‌وزیر «گُلدا مایر» از کاخ سفیدِ نیکسون در سپتامبر ۱۹۶۹ بود. مایر یک رهبر کله‌‌شق، مشکوک و شکننده از نسل پایه‌‌گذاران اسرائیل بود؛ اما می‌‌شد او را «زن‌‌سالار» یا «رئیسه» قبیله‌‌اش نام داد. نیکسون شخصیت او را به‌‌مثابه‌‌ ترکیبی از ویژگی‌‌های «سختی شدید» و «گرمای شدید» توصیف می‌‌کرد.

گُلدا مایر در کنار «دیوید بن گوریون» و وزیر امور خارجه‌‌اش «موشه شارِت» نقش مهمی در بازسازی اسرائیل داشت. مایر در کسوت وزیر امور خارجه، روابط اسرائیل با آفریقا را در تلاش برای برون‌‌رفت از حلقه‌‌ خصومت اعراب تقویت کرد. او همچنین پیشگام روابط مخفیانه‌‌ اسرائیل با پادشاهان اردن بود. اگرچه مایر رهبری حزب سوسیالیست کارگر را در دست داشت؛ اما در مسائل امنیتی او در زمره «باز»ها تصور می‌‌شد. او که هولوکاست را تجربه کرده و نسبت به نیات اعراب به‌‌شدت بدبین بود، دغدغه‌‌اش ساخت و ایجاد توانایی نظامی اسرائیل برای تضمین بقای دولت یهود بود.

04-04 copy