استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

 ما دو نفر به شیوه‌های مختلف در دورانمان با کیسینجر می‌‌زیستیم و زیستن هنوز ادامه دارد. من همچنین این فرصت را داشتم تا این مطالعات موردیِ دیپلماتیک را با شخص کیسینجر در بسیاری از مصاحبه‌های طولانی‌‌ام و مکالمات نیمه‌‌رسمی‌‌ام در دفترش در خیابان پارک و در خانه‌‌اش در ساحل شرقی در کنت، کانکتیکات، به بحث گذارم. حتی در ۹۰سالگی، بسیاری از جزئیات اتفاقات و تعاملاتی که چهار دهه قبل رخ‌‌داده و محاسبات استراتژیک و زمینه‌های ژئوپلیتیک را که از تصمیمات او خبر می‌‌داد، فراموش نکرده است. در اولین مراحل این گفت‌وگوها، من به‌عنوان نماینده‌‌ ویژه‌‌ اوباما منصوب شدم. وقتی خبر آن به کیسینجر رسید، او تماس گرفت و با صدای «باریتون» خود پرسید: «آیا این فقط بهانه‌‌ای است برای اجتناب از نوشتن کتاب؟» من با تعجب پاسخ دادم که برعکس، من سپاسگزار خواهم بود اگر شما در بسیاری از چالش‌‌های انتصابم با استفاده از تجربیاتتان راهنمای من باشید. به‌‌این‌‌ترتیب، من پیشنهاد دادم که او می‌‌تواند در نوشتن کتاب به من کمک کند. او پرسید: «آیا فردا برای نهار وقت دارید؟»

بسیاری از این داستان توسط خود کیسینجر در کتاب پرحجمِ خاطراتش نقل‌‌شده است. بازیگران دیگر در این درام هم نسخه‌ها و برداشت‌‌های خود را ارائه داده‌‌اند که برخی از آنها چاپ ‌‌نشده و برخی هم برای اولین بار دسترسی به آنها فراهم‌‌ شده است. خاطرات لزوما گزارش‌هایی خصوصی از چیزهایی است که رخ‌‌داده اما خوشبختانه تقریبا تمام اسناد آمریکا از آن زمان اکنون قابل‌‌دسترس شده‌‌اند. ازآنجاکه کیسینجر خودش دانشجوی تاریخ بود، اطمینان داده که فقط با برخی استثناها -  مانند دیدارهای شورای امنیت ملی، مذاکره با رهبران خارجی، تماس‌‌های تلفنی با رئیس‌‌جمهور و مقام‌‌های دیگر- مکالماتش به‌‌صورت نوشتار درآمده و مکتوب شده است. اینها سابقه تاریخی مفصلی از تعاملات خاورمیانه‌‌ای کیسینجر به‌دست می‌‌دهد. اگرچه آرشیوهای عربی که موجود است همچنان به روی عموم بسته است، اما آرشیوهای اسرائیل برای آن دوره‌‌ زمانی اکنون باز و در دسترس است و بینش و نگرش‌‌های جالبی از این مساله به دست می‌‌دهد که چگونه کیسینجر و طرف‌‌های مذاکراتی اسرائیلی‌‌اش موفق به گول زدن دیگری می‌‌شدند. از طریق آن اسناد- مصاحبه‌هایم با کیسینجر و بازگویی برخی از تجربیات خودم- کوشیده‌‌ام تا خواننده را به اتاق‌‌هایی ببرم که کیسینجر دیپلماسی خود را ازآنجا انجام می‌‌داد تا به‌‌این‌‌ترتیب روایتی تا حد امکان دقیق و زنده از آنچه در آنجا میان رهبران عرب و اسرائیل گذشت به دست دهم.

از یک‌‌جهت، این کتاب، کتابی است که در آن دوره‌‌ زمانی که به نظر می‌‌رسید خاورمیانه به‌‌سوی عصر جدیدی از سازگاری حرکت می‌‌کند، به دل تاریخ می‌‌رود؛ اما همچنین داستانی است درباره آغاز فرآیند صلح خاورمیانه به رهبری آمریکا که از زبان من و به‌عنوان فردی روایت‌‌‌شده که مستقیما در آن تحولات درگیر بوده است. من تلاش کرده‌‌ام آن داستان را هم به‌عنوان مورخی روایت کنم که در حال بررسی سوابقی بوده که آنچه رخ‌‌داده را حفظ و ثبت کرده و هم به‌عنوان بازیگری در کلاس‌‌های دوره کارشناسی ارشد که به دنبال استخراج و کاربست مهارت‌‌ها و درس‌‌های صلح خاورمیانه از زبان یک دیپلمات تمام‌‌عیار بوده است. در طول راه سعی کرده‌‌ام با تجربه‌‌ خودم نوری بر تجربه کیسینجر بیفکنم و تجربه‌ این دیپلمات خبره را تشریح کنم. این خطوط مماس بر هم برای ارائه‌‌ چشم‌‌اندازی معاصر درباره وقایع تاریخی و برای کمک به تعمیق درک خوانندگان از هنر تعامل در خاورمیانه طراحی ‌‌شده که از سوی یکی از حاذق‌‌ترین کارشناسان سیاسی به اجرا درآمده است. این کتاب همچنین داستان افزایش نفوذ آمریکا در منطقه‌‌ای است که روزگاری در زمره‌‌ منافع حیاتی آمریکا بود. دیپلماسی کیسینجر آغازگر دوره‌‌ «صلح آمریکایی» در خاورمیانه بوده است. آن دوره، دوره‌‌ای بود که دتانت [تنش‌‌زدایی] میان ابرقدرت‌ها جریان داشت و گشایش آمریکا در قبال چین به‌دلیل بینش و تلاش‌‌های کیسینجر در حال تثبیت نظم بین‌‌المللی بود. آن دوره در نتیجه شکست آمریکا در ویتنام، دوره‌‌ صرفه‌‌جویی، عقب‌‌نشینی و از نو استحکام‌سازی برای ایالات‌‌متحده بود؛ یعنی زمانی که استیلای آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در حال فروکش کردن بود و عواقب آن در داخل و خارج بیش‌‌ از اندازه احساس می‌‌شد. همچنین آن دوره، دوره بحران رهبری بود؛ زیرا نیکسون به اولین رئیس‌‌جمهوری تبدیل شد که در بحبوحه رسوایی استعفا کرد. کیسینجر توانست با «دستِ ضعیفِ» آمریکا با چنان مهارتی بازی کند که ایالات‌‌متحده در منطقه‌‌ خاورمیانه با دیپلماسی صلح‌‌جویانه و نه به‌‌کارگیری نیروی نظامی به‌عنوان نیروی برتر رخ ‌‌نمود.

حداقل زمانی که این سفر را آغاز کردم و به ریشه‌های روند صلح خاورمیانه به رهبری آمریکا پرداختم، به نظر من این‌‌گونه بود. آنچه در طول راه برایم مکشوف شد این بود که تلاش‌‌های کیسینجر فقط یا در وهله‌ اول برای برقراری صلح میان اعراب و اسرائیل نبود، بلکه فرآیند تدریجی و گام‌‌به‌‌گامی که او توسعه داد به سازوکاری اصلی برای برقراری نظم منطقه‌‌ای در خاورمیانه‌‌ای تبدیل شد که شوروی را در میانه‌‌ی جنگ سرد به حاشیه رانده و منطقه‌‌ای پرآشوب را ثبات بخشیده بود. برای کیسینجر، ترویج صلح و ایجاد نظم اقدامی همزیستانه و دو روی یک سکه بود. بیشتر اوقات دنبال کردن صلح از سوی او، ترجیح وی برای نظم را پنهان می‌‌کرد؛ اما در ذهن او هیچ سردرگمی‌‌ای وجود نداشت. آنچه در نگاه اول همچون جسارت و تهور دیپلماتیک به نظر می‌‌رسد، با محافظه‌‌کاری ذاتی‌‌اش از آن مطلع می‌‌شد. تجربه او در فرار از هولوکاست تلاشی بی‌‌وقفه برای نظم در زندگی شخصی‌‌اش و در امور بین‌‌المللی در وجودش به وجود آورد و این به‌‌نوبه خود باعث شد وی به فکر طراحی نظمی به رهبری آمریکا در خاورمیانه باشد.

04-04