استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
ریچارد نیکسون در محاصره مشکلات واترگیت بود و کارآیی چندانی نداشت. طی دو هفته گذشته، کیسینجر موفق شده بود که دیپلماسی بحران خود را به اجزای کوچکتر تبدیل کند و بنابراین مانع از این شود که واترگیت به کارش سرایت یافته و تلاشهایش را تضعیف کند؛ اما با افزایش مشکلاتِ نیکسون خطر هم افزایش یافت.این وضعیت در سیاست قبول مخاطره از سوی ابرقدرت به اوج رسید؛ وضعیتی که در آن کیسینجر و دیگر مشاوران نیکسون دستور هشدار «DEFCON ۳» را صادر کردند؛ درحالیکه رئیسجمهور خواب بود. در این بحران، کیسینجر به طرز ماهرانهای مانور داد تا چهار هدف تا حدودی متناقض را بهطور همزمان محقق سازد: تضمین پیروزی متحد آمریکا –یعنی اسرائیل- بر نیروهای سوری و مصری موردحمایت شوروی؛ جلوگیری از شکست تحقیرآمیز ارتش مصر تا رهبر آن کشور یعنی انور سادات بتواند وارد مذاکرات صلح با اسرائیل شود و درحالیکه شأن و جایگاهش دستنخورده است، به اعراب ثابت کند که فقط ایالاتمتحده میتواند نتایجی را برای آنها در میز مذاکرات حاصل کند؛ حفظ «دتانت» [تنشزدایی] با مسکو هرچند او تلاش میکرد تا موقعیت نفوذ شوروی را در خاورمیانه تضعیف سازد.
این یک نمایش هنرمندانه – هرچند گاهی موقتی- بود که زمینه را برای رقص دیپلماتیک کیسینجر در صحنه خاورمیانه فراهم کرد. طی چهار سال آینده، این تقلا – که بهدلیل سفرهای زیادِ کیسینجر بین قاهره، بیتالمقدس، دمشق و دیگر پایتختهای عربی «دیپلماسی رفتوبرگشت» نام گرفت- موجب سه توافق دیگر شد: دو مورد در صحرای سینا میان اسرائیل و مصر و یکی هم توافقنامه جدایی بلندیهای جولان میان اسرائیل و سوریه. در هر سه مورد، اسرائیل درازای مرزهای باثبات و موقت، از سرزمینی صرفنظر کرد. در این فرآیند، کیسینجر موفق شد شالودهای برای تلاشهایی به رهبری آمریکا برای حلوفصل نزاع اعراب- اسرائیل ایجاد کند. دو سال بعد، این شالوده منجر به معاهده صلح اسرائیل- مصر شد که از سوی کارتر به مذاکره گذاشته شد و درنهایت به توافق صلح اسلو میان اسرائیل - فلسطین و معاهده صلح اسرائیل- اردن ختم شد که در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون محقق شد.عملکرد کیسینجر برای چشمانداز، استراتژی و مهارت عمل دیپلمات ارشد آمریکا چشمگیر بود. بارها و بارها طی آن چهار سال، کیسینجر دانش خود از تاریخ، برداشت شهودی خود از مهارتهای روانی، درک ماهرانهاش از توازن قوای پیچیده در خاورمیانه، تمایل او به ریسکپذیری و بداههکاری و توانایی ماکیاولی گونهاش برای بهکارگیری اهرمهای نفوذی که بهواسطه قدرت آمریکا برای مانور به او دادهشده و اداره رهبران در آن منطقه آشوبزده و هدایتشان بهسوی صلح را با هم میآمیخت. همانطور که خواهیم دید، این بههیچوجه عملکردی بیعیب و نقص نبود. گاهی اوقات، او با دنبال کردن نظم و ثبات، به فردی کوتهفکر تبدیل میشد و نشانههای هشدارآمیز جنگ و گشایش در زمینه صلح را نادیده میگرفت. در برههای دیگر، موفقیت او دستکم تا حد زیادی محصول نبوغ یا ریسکپذیری طرفهای مقابل بود تا درخشندگی و هوشمندی خودش. بااینوجود، اگر دیپلماسی هنر حرکت دادن رهبران سیاسی بهسوی جاهایی باشد که آنها [رهبران سیاسی] بیمیل به رفتن به آنجا باشند، در این صورت کیسینجر استادِ بازی بود.
***
جمعه، ۲۳ اکتبر ۱۹۹۸، واشنگتن دی.سی. بیستوپنج سال بعد، مذاکرهکنندگان و میهمانان دعوتشده در همان اتاق شرقی کاخ سفیدی جمع شدند که هنری کیسینجر در آنجا بهعنوان پنجاه و ششمین وزیر خارجه سوگند یادکرده بود. آنها آنجا بودند تا شاهد امضای توافقنامه «رودخانه وای» از سوی نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، به ریاست رئیسجمهور مضطرب بیل کلینتون و ملک حسین، پادشاه اردن باشند (وی کمتر از چهار ماه بعد بهدلیل سرطان درگذشت). دولتمردان و دیپلماتها با آن کتوشلوارهای تیرهشان در عظمت آن اتاق، کوتوله به نظر میرسیدند؛ اتاقی با دیوارهای کرمرنگ، کف پارکتی به رنگ بلوط و پردهها و نیمپردههای زردرنگ ابریشمیِ گیرا که با لوسترهای کریستالِ عظیم مزین شده بود. برای این مراسم امضای تشریفاتی، فردی که پشت میکروفن میرفت همراه با مُهر ریاستجمهوری میان شومینههای دوقلوی اتاق با شاهکارهای مرمرین ایتالیایی قرار میگرفت که در بالای آن آینههایی با قابهای طلایی وجود دارد. در دو طرف آینهها، پرترههای تمامقد از جورج و مارتا واشنگتن نظارهگر تماشاچیان بودند. اولین رئیسجمهور آمریکا دست راست خود را به نشانه خوشامد دراز کرده اما دست چپش محکم به روی شمشیر قرارگرفته است.من در اولین رویداد بهعنوان مشاور خاورمیانهای کلینتون در شورای امنیت ملی شرکت کردم و در دومی بهعنوان سفیر او در اسراییل حضور داشتم.سه سال بعد، در رویداد سوم در کاخ سفید هم حاضر بودم زمانی که دستیار مادلین آلبرایت در امور خاور نزدیک بودم. در این مرحله، عرفات و نتانیاهو بهمثابه صلحطلبانی غیرمحتمل و غیرجدی تلقی میشدند. فرآیند صلح از ترور اسحاق رابین و شکست انتخاباتی شیمون پرز (بال دیپلماتیک او) جان سالم به در برد، اما این مراسم خطر جدیای را که این وضعیت در آن به سر میبرد، پنهان میکرد؛ درست دو سال بعد جدی به نظر میرسید؛ یعنی زمانی که انتفاضه دوم فلسطین در غزه و کرانه باختری فوران کرد.
این پاورقی روزهای سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه هر هفته در صفحه دنیای روزنامه «دنیایاقتصاد» به چاپ میرسد.