استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
شنبه، ۶ اکتبر ۱۹۷۳، نیویورک. گردهمایی سالانه رهبران جهان معروف به «مجمع عمومی سازمان ملل» در نیویورک در حال تشکیل شدن بود، ترافیک گره خورده بود و مراسمی بهظاهر بیپایان از سخنرانیها، دیدارهای پرشتاب دوستانه و استقبالهایی که شامل مقامهای عالیرتبه و صاحبنظران از گوشه و کنار دنیا میشد، در حال برگزاری بود. برای هنری کیسینجر، این لحظهای هیجانانگیز بود. دو هفته قبلتر، در اتاق شرقی و آراستهشدهی کاخ سفید او به دست قاضی ارشد «وارن برگر» بهعنوان وزیر امور خارجه سوگند یادکرده بود. مادرش «پائولا» یک کپی از «عهد عتیق» را در دست داشت؛ پدرش «لوئیس»، دو کودکش «الیزابت» و «دیوید» و نیز «ننسی مگینز» - «یار و همراه گاهبهگاه او» (چنانکه نیویورکتایمز او را به این عنوان خواند) - با غرور به این صحنه مینگریستند. حاضرانی مرکب از ۲۵۰ دوست و همکار ازجمله «کرک داگلاس»، بازیگر، بهصورت ایستاده و به مدتی طولانی کیسینجر را تشویق میکردند. رئیسجمهور ریچارد نیکسون با ذکر اینکه کیسینجر اولین آمریکایی تابعیت یافته [naturalized: اشاره دارد به خارجیانی که به تابعیت کشور دیگری درمیآیند. در اینجا کیسینجر اولین یهودی خارجیای تلقی میشود که تابعیت آمریکا یافته و به مقام وزارت امور خارجه رسیده است که وزیر امور خارجه آمریکا میشود و نیز اولین کسی است که مویش از فرق سر باز نمیشود، دیپلمات برجسته و جدید خود را معرفی کرد. این روش نیکسون برای اشاره به این واقعیت بود که کیسینجر] اولین وزیر امور خارجه یهودی در تاریخ این کشور است.
آن شنبه خاص از قضا روز «یوم کیپور»، یعنی روز کفاره هم بود؛ مقدسترین روز در تقویم یهودیان که این روز را برای آمرزش گناهان خود صرف عبادت و روزه میکنند. کیسینجر در یک خانه و خانواده ارتدکس بزرگشده بود، در ۱۳سالگی برایش جشن تکلیف گرفته بودند، در یک کلیسای ارتدکس ازدواج کرده بود و بهعنوان یهودی شناخته میشد. بااینحال، او وحشت دوران هولوکاست را بهعنوان نوجوانی که از دست نازیها گریخت، تجربه کرد و در ارتش آمریکا هم بهعنوان سرباز خدمت کرد. او دیگر باوری به مفهوم کفاره نزد خدای عادل و بخشنده نداشت. هر چه از گذشته یهودیِ آلمانیاش دورتر و دورتر میشد، عمل به مذهب و باورهای مذهبی هم از او دورتر شد تا اینکه بهطور کامل با مذهب وداع کرد.
میتوان وزیر جدید را به خاطر خوابیدن در آن اولین صبح شنبهی ماه اکتبر بخشید. روز جمعه به شکل بیدلیلی روزی آشفته بود: کیسینجر با رئیسجمهور زئیر «موبوتو سسه سکو» دیدار کرده بود، یک سخنرانی ناهار برای وزرای خارجه آمریکای لاتین ایراد کرده بود و بهصورت فردی با ۱۲ وزیر خارجه دیگر دیدار کرده بود. در میان این وزرای خارجه «آبا اِبِن»، وزیر خارجه اسرائیل و «محمد الزیات»، وزیر خارجه مصر هم بودند که هر دو پذیرفته بودند که در ماه نوامبر بار دیگر با یکدیگر دیدار کنند تا در یک گفتوگوی عمیقتر درباره شیوههای فروکش کردن نزاع اعراب- اسرائیل مشارکت کنند. به همین دلیل بود که کیسینجر به خواب فرورفت و در ساعت ۶:۱۵صبح «جو سیسکو»، دستیار وزیر خارجه در امور خاور نزدیک و آسیای جنوبی، در طبقه سیوپنجم هتل «والدورف-آستوریا» که برای وزرای خارجه رزرو شده «تلوتلوخوران» به «سوئیت باروک» برخورد کرد. سیسکو، پسر یک مهاجر ایتالیایی افسری در دفتر خارجی بود که وجه تمایز غیرمعمولی داشت؛ به این معنا که بدون اینکه هرگز در خارج از کشور خدمت کرده باشد، به ردههای بالا رسیده بود. کیسینجر و سیسکو در دوره اول نیکسون بهعنوان دو دشمن شروع به کار کرده بودند؛ یعنی زمانی که سیسکو به وزیر خارجه «ویلیام راجرز»، دشمن خونی کیسینجر، گزارش میداد. با اینحال، کیسینجر از ظرافت تاکتیکی این دیپلمات لاغراندام، خستگیناپذیریاش، سرزندگیاش و لبخند «باگز بانی» گونهاش قدردانی میکرد[اشاره دارد به یک شخصیتِ خرگوشیِ انیمیشنیِ شبه انسانی به نام «باگز» که در ۱۶۷ قسمت ساخته شد. در اینجا لبخند سیسکو به لبخند «گلوگشاد» این خرگوش تشبیه شده است].
سیسکو آن روز صبح لبخند نمیزد. او حامل خبرهای نگرانکنندهای از «کنث کِیتینگ»، سفیر آمریکا در اسرائیل بود. نخستوزیر «گلدا مئیر» خواستار یک جلسه فوری با کِیتینگ بود تا به ایالاتمتحده هشدار دهد که انتظار میرود حملات هماهنگ مصر و سوریه علیه اسرائیل ظرف چند ساعت دیگر آغاز شود. مئیر میترسید که سوءتفاهمهایی وجود داشته باشد و از کیسینجر خواست تا بهفوریت به مسکو، قاهره و دمشق اطلاع دهد که اسرائیل هیچ قصدی برای حمله به همسایگان عرب خود ندارد. مئیر همچنین کیسینجر را مطلع کرد که او قصد ندارد بهصورت پیشدستانه جلوی حمله مورد انتظار اعراب را بگیرد. در ساعت ۶:۴۰صبح، کیسینجر با «آناتولی دوبرینین» سفیر شوروی در آمریکا تماس گرفت. به دنبال تماس او، کاردار اسرائیل در واشنگتن، وزیر خارجه مصر و وزیر خارجه اسرائیل هم با دوبرینین تماس گرفتند. در ساعت ۸:۲۹صبح، کیسینجر تماسی از کاردار اسرائیل دریافت کرد. کاردار به وی اطلاع داد که بیست دقیقه قبل و در حملهای هماهنگ، نیروهای مصر و سوریه بمباران هوایی نیروهای اسرائیل در کرانه شرقی کانال سوئز و بلندیهای جولان را آغاز کردند. در ۸:۳۵صبح، کیسینجر با ژنرال «الکساندر هیگ» رئیس کارکنان نیکسون، تماس گرفت. و با آن لهجه بهشدت آلمانیاش از هیگ خواست تا به نیکسون اطلاع دهد که «شاید امروز در خاورمیانه یک جنگ در جریان باشد.»
سیزده روز بعد، در ۱۹ اکتبر ۱۹۷۳، با جنگی که همچنان ادامه داشت و نیروهای اسرائیلی که دمشق و قاهره را تهدید میکردند، کیسینجر به مسکو و تلآویو سفر کرد تا آتشبسی را به مذاکره بگذارد که جنگ را پایان دهد و نقش جدیدی برای آمریکا بهعنوان میانجیگر صلح اعراب و اسرائیل بیابد. این اقدام یک بندبازی ماهرانه بود.
این پاورقی روزهای سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه هر هفته در صفحه دنیای روزنامه «دنیایاقتصاد» به چاپ میرسد.