ناگفته‌های گفتنی

 این نگاه البته از یک نظر، نماد ایجاد یک تشکیلات فرصت طلب بود؛ اما از زاویه دیگر بر این باور بودم که پایگاه گسترده مردمی جنبش اجازه نمی دهد که به فرصت‌طلبی روی آورد. پس از دریافت ادبیات اولیه «جنبش فتح»، مانند «چرا، فتح؟»، «کتابچه‌های ده‌گانه تشکیلاتی» و مجله «فلسطیننا» [فلسطینِ ما]، که به اعتبار اینکه مسوول آماده‌سازی فکری تشکیلات «فتح» در آمریکا بودم، به‌صورت مستقیم برایم می‌رسید؛ بر قناعت شخصی من نسبت به این جنبش افزوده شد. این ادبیات را با دقت بسیار می‌خواندم، چون ‌باید جلسات گفت‌وگو درباره آنها را با اعضای تشکیلات که بیشتر آنها دانشجویان تحصیلات تکمیلی بودند، مدیریت کنم.

برخی مقوله‌های مطرح‌شده در این کتابچه‌ها را به‌صورت خود به‌ خود، شایسته گسترش و تحول یافتم. افزون بر این، ما به عنوان دوستان «فتح»، کار با یکدیگر را آغاز کردیم و ادامه دادیم تا آنجا که به عنوان هیات موسس به این برداشت رسیدیم که می‌توانیم خط سیاسی و روش فعالیت خود را در صحنه آمریکا، آن‌گونه که مناسب می‌بینیم، تعیین کنیم. واقعیت این است که تشکیلات ما ناسیونالیستی بود و بیشتر اعضای آن، شهروندان عرب بودند. اما به شکل زودهنگامی با دفتر آماده‌سازی فکری و سیاسی و تشکیلات مرکزی «فتح» در دمشق، به راهبری مرحوم «خالد الحسن» یا «محمود عباس» (ابومازن) رودررو شدیم. آنها از ما می‌خواستند تنها تشکیلات فعال در زمینه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی باشیم و نمی‌پذیرفتند که تشکیلات سیاسی هم باشیم. از همان زمان با رایزنی‌ها و گفت‌وگو‌هایی که در درون «فتح» داشتیم، به این حدس و احساس رسیدیم که این افراد، در پی انقلاب نیستند و تنها خواهان نوعی فعالیت سیاسی برای ایجاد یک کشور هستند. به موازات این سیاست تشکیلات مرکزی فتح، ما تماس‌های کلی‌تری با اعضای جریان‌های انقلابی «فتح» در مکان‌های حضور آنها داشتیم. شماری از اعضای گروه در دوره‌های تعطیلات تابستانی به مشرق عربی می‌رفتند و اخبار وجود جناح‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی مختلف درون «جنبش فتح» را به ما منتقل می‌کردند و اینکه می‌توانیم با تکیه بر این واقعیت، جهت‌گیری رهبری دفتر آماده‌سازی فکری و سیاسی و تشکیلات مرکزی «فتح» را پشت سر بگذاریم.

من به‌خاطر تخلف سازمانی و اجرا نکردن تصمیمات تشکیلات مرکزی یا در نظر نگرفتن و بی‌توجهی نسبت به آنها، مجازات شدم و عضویتم برای مدت دو سال به حال تعلیق درآمد؛ چون ایده تاسیس «اتحادیه دانشجویان فلسطینی» را نپذیرفته و بر این باور بودم که سازمان دانشجویان عرب، کافی است. ما به عنوان هواداران گروه‌های فلسطینی، توانسته بودیم رهبری این سازمان دانشجویی را در اختیار بگیریم، از همین رو نیازی به اتحادیه دانشجویان فلسطینی نبود. به هرحال عضویت من در «فتح» تعلیق شد، اما توجهی به این تصمیم‌ سازمانی نکردم و به فعالیت‌های خود در تشکیلات ادامه دادم. در سال ۱۹۷۲ با فاروق قدومی (ابواللطف) در قاهره، درباره تصمیم تعلیق عضویتم صحبت و از این پاسخ او به‌شدت تعجب کردم که حرف مرا قطع کرد و گفت: این فرزندان حسن [خالد الحسن و هانی الحسن از رهبران فتح] شایسته سر بریدن هستند. بعد با دستان خود چاقو و سر بریدن را نمایش داد. آن روز از وجود تناقض‌ها در درون رهبری «فتح»، اطمینان یافتم. حادثه‌ای که بعدتر رابطه خراب مرا با دفتر مرکزی تشکیلات «فتح» به کلی ویران کرد و موجب دشمنی کامل آنها با من شد؛ هنگامی بود که مانع فعالیت فرستاده این دفتر در صحنه آمریکا شدم. آنها فردی به نام «سیف الوادی الرمحی» را برای اداره تشکیلات آمریکا فرستاده بودند که در «قطر» کار می‌کرد و به «ابومازن» نزدیک بود. او خود از دانش‌آموختگان ایالات‌متحده بود، اما تجربه تشکیلاتی یا فکری نداشت. من در خانه خود با آرامش کامل از او پذیرایی کردم و کوشیدم وزن فکری و سیاسی‌اش را بسنجم. اما پس از گفت‌وگو با او، اطمینان یافتم که توانایی اداره تشکیلات «فتح» در کشوری چون ایالات‌متحده را ندارد که بیشتر اعضا، دانشجویان تحصیلات تکمیلی بودند. درگیری با او وقتی روی داد که برخی از کمیته‌های منطقه‌ای تشکیلات «فتح» در آمریکا، این را نپذیرفتند که فهرست اعضای خود را با نام‌های حقیقی و سازمانی آنها به او ارائه کنند. برخی کمیته‌ها البته فهرست‌های خود را به او دادند، اما برخی دیگر از این کار خودداری کردند. او بر گرفتن این فهرست‌ها پافشاری داشت و پس از چند روز، پلیس فدرال آمریکا (اف.بی.آی) وارد دفتر او شد و همه اسناد را برداشت. به این‌سان، نام‌های واقعی و سازمانی و وظایف اعضای بخشی از تشکیلات «فتح» که فهرست‌های خود را به او داده بودند، برای دولت آمریکا فاش شد.

من پس از این درگیری، دیگر زمان زیادی در آمریکا نماندم و در جریان جنگ اکتبر [۱۹۷۳] به لبنان آمدم. پس از بازگشت من، روش اعزام فرستادگان تشکیلات مرکزی «فتح» (از لبنان یا سوریه) برای برعهده گرفتن مسوولیت تشکیلات «فتح» در آمریکا تثبیت شد. در نتیجه این تحول و در این دوره جدید، وضعیت شاخه آمریکای «فتح» با عقبگرد آشکار روبه‌رو شد. ما با کوشش زیاد و جمع‌آوری کمک‌ها، سالانه مبلغ ربع میلیون دلار به تشکیلات مرکزی جنبش «فتح» کمک می‌کردیم، اما در وضعیت جدید، شاخه آمریکای «فتح»، سالانه ربع‌میلیون دلار از تشکیلات مرکزی می‌گرفت.

 jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

444