پسر قذافی زنده است عکس: نیویورک‌تایمز

به نوشته روزنامه نیویورک‌تایمز، ۱۰ سال پیش، در نزدیکی شهر بیابانی دور افتاده لیبی یعنی اوبری، گروهی از شورشیان مسلح در کمین کاروان کوچکی که در حال فرار از جنوب به سمت نیجر بودند، قرار گرفتند. افراد مسلح ماشین‌ها را متوقف کردند و مرد جوان طاسی را دیدند که دست‌هایش را با باند پوشانده بود. آنها چهره‌ای را دیدند که همه‌جا در تلویزیون دولتی لیبی پخش شده بود: سیف‌الاسلام قذافی، پسر دوم دیکتاتور لیبی که حالا تبدیل به یکی از اهداف شکار شورشیان شده بود. تا شروع قیام لیبی، در فوریه ۲۰۱۱ سیف برای کشورهای غربی، به‌عنوان بهترین امید این کشور برای اصلاحات شناخته می‌شد. او با ظاهر زیبا، عینک بدون لبه و زبان انگلیسی بی‌عیب و نقص، کاملا متفاوت از پدر پرتلاش اما نامنظم خود به نظر می‌رسید. سیف در مدرسه اقتصاد لندن تحصیل کرده بود و به زبان دموکراسی و حقوق بشر صحبت می‌کرد. او دانشمندان علوم سیاسی محترمی را پرورش داد و برای جوانان لیبیایی در زمینه مدنی سخنرانی می‌کرد. برخی از دوستان غربی‌اش حتی از او به‌عنوان نجات‌دهنده بالقوه لیبی صحبت می‌کردند. اما با وقوع انقلاب، سیف با اشتیاق به سرکوب وحشیانه رژیم قذافی پیوست. شورشیانی که ۹ماه بعد به پیروزی رسیدند، به راحتی می‌توانستند پاداشی با طعم اعدام به او بدهند، درست مانند پاداشی که پدرش و دیگر مقامات عالی‌رتبه این کشور گرفتند. در عوض، سیف خوش شانس بود که توسط یک تیپ مستقل که او را در برابر دیگر گروه‌های شورشی محافظت می‌کردند، اسیر شد و او را به زینتان، منطقه اصلی خودشان در کوه‌های جنوب غربی پایتخت بردند. سیف همچنین تحت تعقیب دیوان کیفری بین‌المللی بود و همین امر او را به گروگان ارزشمندی تبدیل می‌کرد. حتی پس از برگزاری انتخابات لیبی در سال ۲۰۱۲، زینتانی‌ها او را به عنوان زندانی نزد خود نگه داشتند.

در سال‌های بعد، لیبی به سرزمین شبه‌نظامیان متخاصم تبدیل شد. تروریست‌ها انبارهای تسلیحات این کشور را مورد غارت قرار دادند و به شورش‌ها و جنگ‌ها در شمال آفریقا و خاورمیانه دامن زدند. قاچاق انسان رونق گرفت و موج مهاجران را از دریای مدیترانه به اروپا فرستاد. داعش در سواحل لیبی یک خلافت کوچک ایجاد کرد. به تدریج، لیبیایی‌ها درباره سیف‌الاسلام که تجزیه لیبی را در روزهای اولیه شورش ۲۰۱۱ پیشگویی کرده بود، متفاوت فکر کردند. گزارش‌هایی وجود داشت مبنی بر اینکه او توسط اسیرانش آزاد شده است و حتی او قصد دارد برای ریاست‌جمهوری نامزد شود. اما هیچ‌کس نمی‌دانست او کجاست. در یک صبح گرم اما با نسیم بهاری، من هتل طرابلس را ترک کردم و سوار یک سدان خاکستری شدم. راننده مردی به نام سالم بود که من با او صحبت کرده بودم؛ اما هرگز او را ندیده بودم. کمی اضطراب داشتم. من دو سال و نیم را صرف تنظیم مصاحبه با سیف کرده و بارها با او تلفنی صحبت کرده بودم. اما اکنون درباره صدای آن طرف خط تعجب کردم. هیچ روزنامه‌نگار خارجی یک دهه او را ندیده بود. دیده‌بان حقوق بشر به من گفته بود که از سال ۲۰۱۴ هیچ مدرکی مبنی بر زنده بودن او وجود نداشت. اکثر افرادی که در لیبی ملاقات کردم، گفتند نمی‌دانند سیف مرده است یا زنده. هنگام خروج از شهر و حرکت به سمت جنوب غربی به سمت کوه‌های نفوسا، با هیچ‌یک از بازرسی‌هایی که انتظار داشتم، برخورد نکردیم. پس از حدود دو ساعت، به‌آرامی از قله‌های قهوه‌ای زنگ‌زده‌ای بالا رفتیم و به فلات زینتان رسیدیم. «سالم» در حاشیه یک روستا ایستاد و به من و عکاس همراه من، جهاد انگا گفت که منتظر بمانید. چندی نگذشت که یک تویوتا لندکروز سفید پشت سر ما ایستاد و مردی با لباس سفید و ‌تر‌و‌تمیز ظاهر شد. او به ما گفت تلفن‌هایمان را در ماشین «سالم» بگذاریم. لندکروز، زره‌پوش بود و درهای آن آنقدر سنگین بود که تمام صداهای دنیای بیرون را از بین می‌برد. راننده ما، خود را محمد معرفی کرد، سپس حدود بیست‌دقیقه بدون ردوبدل کردن کلمه رانندگی کرد و وارد محوطه‌ای شد. او جلوی یک ویلای مجلل دوطبقه ایستاد. محمد در جلویی را باز کرد و از یک ورودی کم‌نور عبور کردم. صدایی گفت: خوش آمدید و مردی جلو آمد و دستش را دراز کرد.

شکی نبود که سیف است؛ اگرچه صورتش پیرتر به نظر می‌رسید و ریش بلندی داشت و حالا خاکستری هم شده بود. او می‌گوید انگشت شست راست و انگشت سبابه‌اش را از دست داده و آن هم در نتیجه ترکش ناشی از حمله هوایی در سال ۲۰۱۱ حادث شده است. او یک لباس سیاه به سبک خلیجی با حاشیه‌های طلایی به تن داشت، گویی که اصلا رئیس یک دولت است و یک دستار زیبایی هم روی سرش پیچیده بود. اگر رک باشم، باید بگویم که سیف، از پدرش اینکه چگونه نمایش بدهد را به ارث برده است. او ما را به سالنی برد؛ جایی که روی مبل‌های سبزرنگ ولو شدیم. اتاق به سبک گران‌قیمت و با شکوه، با فرش‌های ضخیم‌، لوسترهای کریستالی و پرده‌های سرخابی تزیین شده بود. نقاشی دریاچه آلپ و کوه‌ها به‌طور بی‌نظیری روی دیوار آویزان شده بود. هیچ‌کس دیگری در خانه نبود. پس از سکوتی ناخوشایند، از سیف پرسیدم که آیا او هنوز زندانی است؟ او به من گفت که او یک مرد آزاد است و یک بازگشت سیاسی را سازماندهی می‌کند. او گفت که شورشیانی که یک دهه پیش او را دستگیر کردند از انقلاب دلسرد شدند و سرانجام فهمیدند که او می‌تواند یک متحد قدرتمند باشد. سیف لبخند می‌زند و در شرایطی که در حال تبدیل شدن از اسیر به شاهزاده اسب‌سوار است، لبخند می‌زند. او گفت: «اصلا قابل تصور است؟! مردانی که قبلا نگهبان من بودند، اکنون دوستان من هستند.» سیف از غیبت طولانی‌اش در زندگی عادی استفاده کرده، جریانات سیاسی خاورمیانه را زیرنظر گرفته و بی‌سر و صدا نیروی سیاسی پدرش، یعنی جنبش سبز را سازماندهی کرده است. او درباره اینکه آیا نامزد ریاست‌جمهوری شده است یا نه پاسخ صریحی نمی‌دهد؛ اما معتقد است که جنبش او می‌تواند وحدت از دست رفته به کشور را بازگرداند.

 سر و صداهای مبارزات انتخاباتی او در بسیاری از کشورها، از جمله کشور ما، موثر بوده است: سیاستمداران چیزی جز بدبختی برای شما به ارمغان نیاورده‌اند. زمان بازگشت به گذشته فرا رسیده است.

 قذافی سپس به من گفت: آنها به کشور تجاوز کردند. کشور را زمین‌گیر کردند. نه پولی نه امنیتی. در اینجا اصلا زندگی وجود ندارد. به پمپ بنزین سر بزن، اصلا بنزینی وجود ندارد. ما نفت و گاز را به ایتالیا صادر می‌کنیم - نیمی از ایتالیا را روشن می‌کنیم- و خودمان اینجا خاموشی داریم. این بیش از یک شکست است و این یک ناکامی مفتضحانه است.

حالا ۱۰سال پس از سرخوشی انقلابشان، اغلب لیبیایی‌ها با ارزیابی سیف هستند. در طرابلس، هتل گراند، یک هتل نیم‌ساخته از بلوک‌های خاکستری عظیم و مخروطی شکل است که در احاطه جرثقیل‌های بزرگ قرار دارد و تنها صدای مطلوب، صدای مرغان دریایی است که به گوش می‌رسد. این یکی از ده‌ها پروژه‌های ساختمانی است که با حمایت سیف در سال ۲۰۱۱ بالا رفت؛ اما پس از انقلاب، نیمه‌تمام ماند و از آن زمان دست نخورده باقی مانده است.

ده‌ها تپه خالی دیگر چشم‌انداز لیبی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ چراکه حامیان مالی خارجی لیبیایی‌ها حاضر نیستند یک‌درصد دیگر هم برای چنین مکان بی‌ثباتی ریسک کنند. برخی از فرماندهان جنگی لیبی بسیار ثروتمند شده‌اند- لیبی روزانه حدود یک میلیون بشکه نفت تولید می‌کند- اما بسیاری از مردم روزانه دچار قطع برق می‌شوند و این قطعی ساعت‌ها طول می‌کشد و برای تامین آب آشامیدنی هم تلاش کافی وجود ندارد. طرابلس و دیوار دیگر شهرهای بزرگ مملو از سوراخ‌های گلوله هستند که یادآور جنگی است که بیش از یک دهه ادامه داشته است.

در حال حاضر، کشور در آرامش به‌سر می‌برد. طی سه هفته‌ای که آنجا بودم، بدون ترس از برخورد با خط مقدم در سراسر غرب لیبی رانندگی کردم. حتی یک نظم قابل توجهی هم به‌وجود آمده است. ماموران پلیس متحدالشکل در خیابان‌ها دیده می‌شوند و آدم‌ربایی‌ها و ترورها به‌طور اساسی کاهش یافته است.

این نظم عمدتا کار دیپلمات‌های سرسخت سازمان ملل متحد است که در به سرانجام رساندن آتش‌بس میان دو جناح اصلی کشور در ماه اکتبر زحمت زیادی کشیدند و سپس دو طرف را در یکسری جلسات حاضر کردند که درنهایت منجر به تشکیل دولت موقت وحدت شد. انتخابات پارلمان و ریاست‌جمهوری جدید قرار است در ماه دسامبر برگزار شود. بسیاری از مردم لیبی می‌ترسند که صلح دوام نیاورد. در زیر نمای وحدت، لیبی عملا هنوز به دو قسمت تقسیم می‌شود و نیمه شرقی آن تا حد زیادی توسط خلیفه حفتر، فرمانده نظامی خودکامه کنترل و اداره می‌شود. خالد میشری، رئیس شورای عالی دولتی لیبی به من گفت که رهبران غربی حتی یک اپسیلون هم به حفتر اعتماد ندارند.

انتخابات احتمالا این شکاف را التیام نمی‌بخشد. آنها حتی ممکن است کشور را دوباره به سمت جنگ برگردانند. این امر در شرایطی صورت می‌گیرد که یکی از شخصیت‌های تفرقه‌انگیز بالا بیاید و سیف ممکن است تفرقه‌انگیزترین آنها باشد.

به‌رغم وضعیت شبح‌وار سیف، آرزوهای ریاست‌جمهوری او بسیار جدی گرفته می‌شود. طی مذاکراتی که منجر به تشکیل دولت کنونی لیبی شده است، طرفداران سیف اجازه شرکت در آن را پیدا کردند و آنها تاکنون ماهرانه مانور داده‌اند و توانسته‌اند قوانین انتخاباتی را که مانع از نامزدی وی می‌شد، لغو کنند. داده‌های محدود نظرسنجی در لیبی نشان می‌دهد تعداد زیادی از لیبیایی‌ها - تا ۵۷درصد در یک منطقه- به او «اعتماد» دارند. تلاش‌ها برای زنده ماندن سیاسی‌اش از دو سال پیش شروع شده بود؛ جایی که حتی برای کشتن وی مبلغ ۳۰ میلیون دلار جایزه تعیین شده بود.

درخواست برای حضور سیف، ریشه در نوستالژی دیکتاتوری پدرش دارد؛ احساسی که به‌طور فزاینده در سراسر لیبی دیده می‌شود. حتی در همسایگی این کشور یعنی تونس، جایی که قیام‌های بهار عربی در اواخر سال ۲۰۱۰ کلید خورد و موفقیت اندکی به‌دست آورد، حالا محبوب‌ترین حزب سیاسی آن زمان به‌عنوان یک گروه ارتجاعی شناخته می‌شود و از انقلاب یاسمن آن زمان همچون یک فاجعه یاد می‌شود.

من فقط چند روز در لیبی بودم و وقتی وارد استراحتگاه بین‌راهی شدم، یک تلویزیون بزرگ، یک سخنرانی از سرهنگ قذافی که مربوط به دهه ۱۹۸۰ بود، پخش می‌کرد و این سخنرانی توسط کانال تلویزیونی جنبش سبز که محل آن قاهره است، آماده و تنظیم شده بود.

یک شب در ضیافت افطار ماه رمضان در طرابلس، از چهار لیبیایی که در اوایل دهه ۲۰ سالگی خود به سر می‌بردند، پرسیدم که چه کسی را به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب خواهند کرد. سه تن از آنها نام سیف‌الاسلام قذافی را به زبان آوردند. یک وکیل لیبیایی به من گفت که با تلاش‌های غیررسمی خودش در حوزه نظرسنجی، متوجه شده است که از هر ۱۰ لیبیایی هشت یا۹ نفر به سیف رای می‌دهند.

پیروزی سیف مطمئنا یک پیروزی نمادین برای خودکامه‌های عرب خواهد بود که در نفرت ورزیدن به بهار عربی با او سهیم هستند. همچنین از این امر در کرملین استقبال می‌شود؛ جایی که نیروهای خود را در سراسر خاورمیانه تقویت کرده و همچنان یک بازیگر مهم نظامی در لیبی است. روسیه در حدود ۲ هزار سرباز مزدور در لیبی دارد. یک دیپلمات اروپایی با سابقه طولانی در لیبی به من گفت: «روس‌ها فکر می‌کنند، سیف می‌تواند پیروز شود.» به نظر می‌رسد سیف حامیان خارجی دیگری نیز دارد. لیبی در سال‌های اخیر میدان جنگ نیابتی تعدادی از قدرت‌های خارجی از جمله مصر، روسیه، ترکیه و امارات متحده عربی بوده است. اما نمی‌توان فهمید که آنها چقدر می‌توانند بر انتخابات تاثیر بگذارند.

برای ایالات متحده که رهبری مبارزات ناتو را برای برکناری پدر سیف بر عهده داشت، احیای سلسله قذافی حداقل شرم‌آور خواهد بود. افزون بر این سیف همچنین با یک مانع جدی از خارج روبه‌رو است: وی به‌دلیل نقشش در سرکوب ۲۰۱۱ در دادگاه کیفری بین‌المللی به‌دلیل جنایت علیه بشریت تحت تعقیب است. وی همچنین در دادگاه جداگانه‌ای در سال ۲۰۱۵ در طرابلس برگزار شد، محکوم شد. او از طریق قفسی در زینتان از طریق یک لینک ویدئویی در این دادگاه ظاهر شد و به اعدام با تیراندازی محکوم شد.

سیف به من گفت که مطمئن است در صورتی که اکثریت مردم لیبی او را به‌عنوان رهبر خود انتخاب کنند، می‌توان درباره این مسائل حقوقی مذاکره کرد. یکی از مزایای سیاسی سیف نام اوست. یکی دیگر، این واقعیت عجیب است که پسر معمر قذافی-همان مردی که در سخنرانی خود در سال ۲۰۱۱ وعده جاری شدن رود خون را داده بود-اکنون توسط بسیاری از لیبیایی‌ها به‌عنوان پاک‌ترین نامزد ریاست‌جمهوری شناخته می‌شود. همه فاتحان سیاسی و قهرمانان انقلاب لیبی اخیرا نام خود را به خطر انداخته‌اند، به‌دلیل ارتباطی که با گروه‌های مسلح خطرناک داشته‌اند.

بازگشت سیف‌الاسلام برای بسیاری از لیبیایی‌ها راهی برای بازگشت به فرصت‌هایی است که در طی یک دهه از دست رفته است. با این حال روشنی اندکی وجود دارد که او پس از یک دهه چه چیزی برای این کشور به ارمغان خواهد آورد. سیف همیشه یک معما بوده است. از آنجا که فرض بر این بوده که وی جانشین منتخب قذافی است، بسیاری از مردم در داخل و خارج از کشور امیدهای خود را به وی بسته‌اند.

سیف این ایده را که جانشین پدرش است، تقویت کرده و یک رسانه به نام لیبی فردا تاسیس کرده بود. اگرچه سیف هیچ مقام رسمی در رژیم قذافی نداشت، اما پدرش با اعطای وکالت در پرونده معروف سقوط هواپیمای لاکربی، نقش مهمی به وی هدیه کرد. سیف همچنین ممکن است در تصمیم پدرش برای برچیدن سلاح‌های کشتار جمعی کشورش نقش ایفا کرده باشد.

سیف در دانشکده اقتصاد لندن نیز پیرو اساتیدی بود که تمایل به اصلاحات لیبرال داشتند. در سال ۲۰۰۵، او از دیده‌بان حقوق بشر دعوت کرد تا از زندان این کشور دیدن کند. بعدا او پدر خود را متقاعد کرد تا زندانیان سیاسی را آزاد کند و او علنا خواستار اصلاح زندان و قانون اساسی شد. در یک ‌میهمانی شام هم در سال ۲۰۰۳، سیف در کنار یکی از دیپلمات‌های آمریکایی نشست که رئیسش از مدافعان سرسخت اسرائیل بوده است. وقتی این کارمند دیپلماسی پرسید لیبی به چه چیزی بیشتر نیاز دارد، سیف پاسخ داد: «دموکراسی.»

این فرد وقتی کلمه دموکراسی را از زبان سیف شنید، فکر کرد که او می‌گوید رژیم لیبی دموکراتیک است.

وقتی دوباره سوال کرد که آیا لیبی به دموکراسی بیشتر نیاز دارد، سیف پاسخ داد، نه! دموکراسی بیشتر به این معناست که شما از حداقل دموکراسی بهره‌مند بوده باشید؛ درحالی‌که چنین نیست.با این حال، در خانه، افکار دموکراتیک او توسط تندروهای اطراف پدرش از بین رفت. منتقدان او را «سیف‌الاحلام» یا «سیف رویاها» نامیدند. او البته سوی دیگری از یک زندگی لوکس هم داشت: یک جفت ببر سفید به‌عنوان حیوان خانگی و گزارش از جشن‌های مجلل تولدی که در سنت‌تروپز و موناکو می‌گرفت یا سفرهای شکاری که در اروپا و نیوزیلند، داشت، نقل محافل بود. او با پنج برادر خود، به‌ویژه معتصم، فرمانده نظامی وقت، برای قدرت جنگید. گاهی اوقات، سیف کمی گیج و گمشده بین غرب و شرق به نظر می‌رسید و مطمئن نبود که چگونه انتظارات پدرش را می‌تواند برآورده کند. با وجود این، سیف باید فردی مناسب برای سازش بین رژیم پدرش و شورشیان ۲۰۱۱ باشد. او شخصا به چهره‌های برجسته جنبش اعتراضی نزدیک بود و دو نفر از آنها را برای کمک به اصلاحات، وارد رژیم قذافی کرده بود. حتی اسلام‌گرایانی که در جنبش ۲۰۱۱ شرکت کرده بودند، مدیون سیف بودند: او در کمک به عفو رهبران آنها که تا قبل از قیام در زندان بودند، کمک کرده بود. با این حال او بازگشت خود را یک‌باره نمی‌بیند. او به من گفت: «من ۱۰ سال است که از مردم لیبی دور بوده‌ام. شما لازم است که آرام‌آرام بازگردید. شما باید مثل یک رقاص با ذهن آنها کمی بازی کنید.»

p04-03