سه عامل رای بالای ترامپ
هر چقدر راهبرد رئیسجمهوری آمریکا در مورد پاندمی موجبات ناراحتی دموکراتها را فراهم آورد، در مقابل برای جمهوریخواهان فایده بیشتری داشته است. این بخشی از صحبتهای ویل ویلکینسون، ستوننویس نیویورکتایمز است. ویلکینسون در ۲۷ نوامبر در این روزنامه نوشت: فاجعه سوءمدیریت دونالد ترامپ در پاندمی در عدم انتخاب وی نقش بسزایی احتمالا ایفا کرده باشد. با این حال موضوعی که گیجکننده است، این بوده که او با وجود سلب مسوولیت از خود در مدیریت بیماری پاندمی و تحویل یک اقتصاد ویران ناشی از این بیماری، همچنان بیش از هر روسای جمهور پیشین تاریخ ایالات متحده آمریکا رای مردمی به دست آورد (نفر دوم پس از بایدن). سوالی که هم اینک مطرح شده، این است که چرا حاشیه پیروزیهای جو بایدن، رئیسجمهور منتخب در ایالتهایی که پیروزی را برای وی رقم زدند، این همه شکننده بوده است و چرا در شرایط طاعونی-عفونی و آشفته کشور، مردم به رونق گرفتن رای به ترامپ کمک کردند؟
دموکراتها به دنبال یک دلیل منطقی میگردند: آنها یا بیش از حد پیشرو یا سوسیالیست و تندرو بودند؛ افرادی که خواهان معامله سبز هستند، یا اینکه به اندازه کافی پیشرو نبودند که بتوانند رایدهندگان دموکرات بیشتری را قانع به حضور در انتخابات کنند.
اما آنها باید بدانند که هیچ راه فراری برای این شکل از ناامیدی وجود ندارد. سه عامل قطببندی حزبی که با نظرسنجیهای نادرست هم در حقیقت پنهان ماند، قدرت اقتصادی فراوان پیش از فراگیری کووید-۱۹ و در نهایت شیوه موفقیتآمیز انکار همه چیز از سوی ترامپ در پاسخ به مدیریت همهگیری، توضیح میدهد چرا دموکراتها آنگونه که باید در انتخابات موفق نبودهاند.
این راهبرد شوکآمیز برای جمهوریخواهان موفق از کار در آمد؛حتی اگر برای خود ریاستجمهوری دونالد ترامپ نان و آب نداشته باشد. افزون بر این، این تلهای بود که دموکراتها قدم در آن گذاشتند و باید با این نگاه به جلو بروند، چیزی که آنها باید درک کنند و خود را با آن وفق دهند.
چگونه یک رئیسجمهوری که عامل یک شکست بزرگ در تاریخ حکمرانی بزرگ آمریکاست، اینگونه جایگاه محکمی دارد؟
مکانیزم بازخورد سریع دموکراسی هنگامی که رایدهندگان در مورد وجود موانع و دستاندازها اختلاف نظر دارند، به تندی خود را نشان میدهد و باید سهم هر کسی را از طریق اعتبار یا شرمساری موجود مشخص کرد. وقتی وابستگیهای حزبی به منبع اصلی معنا و تعریف از خود تبدیل شود، واقعیت خود به امری مورد مناقشه تبدیل میشود و حقایق قابل تایید به موضوعات جنجالی داغ بر میگردند. وقتی دو حزب در انتخابات کاملا دوپارچه حضور پیدا میکنند و رای به دست میآورند، عملکرد دیگر نمیتواند وزنهای برای به دست آوردن رای تایید باشد.
ترامپ مهارت بالایی در استفاده از خصومتهای حزبگرایی و دوقطبی کردن جامعه دارد و میتواند آنها را از منابع حقایق مورد وثوق جدا کند و با دروغهای موذیانهاش فضا را ملتهب کند. این بار البته نتوانست خود سهم قابل توجهی از این راهبرد به دست آورد و این دو قطبی نشان داد که هنوز بهطور کامل فضای دموکراسی آمریکایی را نابود نکرده است. جارو کردن مشکلات زیر فرش، این بار نتوانست ترامپ را نجات دهد.
با این حال، کارزار بیوقفه ترامپ در موضوعات اقتصادی از جمله کاهش مالیاتها، به رغم ایجاد کسریهای عظیم و بدهیها و عدم افزایش نرخ از سوی فدرال رزرو از سوی میلیونها آمریکایی مورد استقبال واقع شد. در این راستا ما تمایل داریم بگوییم که در مقایسه با چند سال قبل، مشخصا رونق بیشتری داشتهایم. اما واکنش فاجعهآمیز رئیسجمهوری به بیماری پاندمی کووید-۱۹، اقتصاد را در یک چرخش قرار داد. این همان نکته قابل توجهی است که دموکراتها را نگران و ناراحت کرده است. ترامپ از مسوولیت خود شانه خالی کرد و بار اصلی را به دوش ایالتها و شهرداریها با بودجههای سنگین گذاشت. او سپس یک جنگ تمام عیار از طریق کلمات علیه شهرداران و فرمانداریها، به ویژه دموکراتها که حاضر نبودند بر سر جان شهروندان دست به معامله سیاسی بزنند و بازگشاییها و فعالیتهای اجتماعی را از سر بگیرند، به راه انداخت.
او طرفداران خود را تحریک کرد که خطر بیماری عفونی را دست کم بگیرند، از ماسک زدن امتناع کنند و خود را مظهر رهایی از نظرات مستبدانه کارشناسان عفونی نشان داد و محدودیتهای بهداشت عمومی در مدارس و اجتماعات انسانی را به یک توطئه ظالمانه از سوی مخالفانش تقلیل داد که به این طریق قصد دارند در انتخاب مجدد وی اخلال ایجاد کنند.
او به این شیوه توانست دموکراتها را درخصوص محدودیتهای اقتصادی و بسته شدن مدارس در موضع دفاعی قرار دهد. با گذشت ماهها و عدم کمک اقتصادی واشنگتن، ایالتها و شهرهای دموکرات چارهای جز کاهش محدودیتها نداشتند؛ چرا که باید چراغ کسب و کار روشن میماند.
به نظر میرسید که خرد اقتصادی ترامپ در ایالتهای اکثرا جمهوریخواه مردم را قانع کرده بود تا تئوری غلط پیروزی بر ویروس کرونا را بپذیرند و مدام شعار بازگشت به شرایط عادی بدهند. اما تقدیر این بود که دموکراتها این بار در دام ترامپ گیر نیفتند. آنها چارهای جز دوری از آن نداشتند، هر چند خود در این میان آسیب هم دیدند. آنها به جمهوریخواهان اجازه دادند تقابل رویکردهای حزبی را درخصوص بیماری پاندمی به سود خود تعبیر کنند.
دموکراتها برای مقابله با پیامرسانی جمهوریخواهان نیاز به ارائه یک استراتژی رقابتی و جذاب داشتند. کارگران و مشاغل در حال مبارزه با مشکلات دقیقا نمیدانستند که دموکراتها قرار است چه چیزی را برای آنها به نمایش بگذارند و دموکراتها نیز هرگز نگفتند که اگر دست رد به سینه جمهوریخواهان نزنند، چه خواب آشفتهای را فیلها در این شرایط حساس برای آنها دیدهاند. دموکراتها باید با برقراری ارتباط قدرتمندانه با سایر ایالتها برای کنترل موفقیتآمیز ویروس، بر عمق شکست جمهوریخواهان تاکید میکردند. آنها باید قول میدادند که سرعت آزمایشها را بالا خواهند برد تا سریعتر کسب و کارها فعالیت خود را از سر گیرند. در مقابل آنها مدام ناله کردند که ترامپ سهلانگاری میکند و بیکفایتی ترامپ را در عرصه اقتصاد ناشی از کرونا جار زدند و شکایت میکردند که میچ مککانل نسبت به کمک مالی بزرگ بیتفاوت است. آنها اشتباه نمیکردند، اما نشان دادن اینکه چه کسی مقصر است برای کارگران به زحمت افتاده نان و آب نمیشد.