بخش هشتاد و سوم
تراژدی اجتنابناپذیر: کیسینجر و جهان او
اشتراوس میگفت اخلاقیات «نیرویی در روح انسان است.» بزرگترین متفکر قرن بیستم به نازیها پیوسته بود و در سطح شخصی، اشتراوس مجبور نبود چیز دیگری بگوید. چنانکه دوستش توضیح داده است، او «یک فیلسوف سیاسی بود اما یک یهودی بود که از نازیها نفرت داشت.» اشتراوس به ندرت بهطور مستقیم به مسائل و موضوعات معاصر میپردازد و بنابراین خوانندگان باید دیدگاههای او در مورد رویدادهای جاری را از سخنان و «جاده خاکی رفتنهای» او و از فورانهای احساسیاش استخراج کنند. یکی از معدود – و احتمالا معروفترین - مواردی که او نقش روشنفکر عمومی را به عهده گرفت در سخنرانیای بود که او در «مدرسه جدید» در فوریه ۱۹۴۱ ارائه داد. عنوان آن «نیهیلیسم آلمانی» بود و موضوع ظاهری آن کتاب تازه ترجمه شده «هرمان راوشینگ» با عنوان «انقلاب نیهیلیسم» بود. مخاطبان اشتراوس عمدتا متشکل از محققان پناهندهای مانند خودش بودند که بهطور منظم برای سمیناری که وقف «تجربیات جنگ جهانی دوم» بود دیدار میکردند.
راوشینگ، نازی مصلح که روزگاری دستیار هیتلر بود، همکاران سابق خود را به دلیل نیهیلیسم، میل و اراده به قدرت بدون هیچ هدفی جز خودِ قدرت، محکوم کرد. اما اشتراوس چشمانداز جدیدی در آن انتقاد ارائه داد. نازیها نیهیلیست نبودند، اگر منظور از آن «ویرانگران همه چیز» بود. هدفشان چیزی خاصتر بود - تمدن مدرن - و جنبش آنها در اصل اعتراضی «اخلاقی» علیه جوامع باز بود. در بیان و پیکربندی نقطه نظر نازی، اشتراوس که دشمن مدرنیته بود به طرز حیرتانگیزی با آن همراه بود: «جامعه آزاد - اگر نگوییم هرزه است - لااقل محکوم به غیراخلاقی بودن است: میعادگاه جستوجوگران لذت، منفعت و قدرت غیرمسوولانه. در حقیقت، میعادگاه هر نوع بیمسوولیتی و فقدان جدیت.» او میگفت، این اعتقاد «کاملا نامعقول» نبود زیرا «هیچ کس نمیتواند» از دنیای جمهوری وایمار «رضایت داشته باشد».