بخش هفتاد و پنجم
تراژدی اجتناب ناپذیر: کیسینجر و جهان او
انتشار «ریشههای توتالیتاریسم» در سال ۱۹۵۱ شهرتی دائمی برای او به ارمغان آورد. از آن زمان به بعد، زندگی او بهعنوان یک روشنفکر مردمی همانا درگیر شدن در امور انتشاراتی، سخنرانی، تدریس، سفر و شناخت بود. انتشار کتاب «آیشمن در اورشلیم» در سال ۱۹۶۳ موجب بحث و جدال شدیدی شد؛ زیرا او جرات کرده بود بگوید «آدولف آیشمن» - اگرچه غیرقابل انکار بود که او یک قاتل جمعی [ mass murderer: فردی که به کشتار جمعی دست میزند] است- بیش از آنکه یک هیولا باشد، یک بوروکرات تهیمغز بود و اینکه رهبران یهودی در ویرانی اجتماع خودشان نقش داشتند. در همان سالی که کتاب آیشمنِ او منتشر شد، آرنت در کمیته پژوهش اجتماعی دانشگاه شیکاگو موقعیتی به دست آورد و پیش از بازگشت به نیویورک، چهار سال در آنجا ماند و پستی در «New School» گرفت. او بهعنوان یک سیگاریِ حرفهای (که از دوران جوانی سیگار کشیدن را شروع کرد) در ۶۹ سالگی و در سال ۱۹۷۵ بر اثر حمله قلبی درگذشت.
آرنت و اشتراوس از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷ در دانشگاه شیکاگو اشتراکها و اختلافهایی با هم داشتند، اگرچه آنها از سالها قبل یکدیگر را میشناختند. هر دو از پرشورترین ستایشگران هایدگر در آلمان بودند و هر دو از سخاوتمندی و اشتیاق «سالو بارون»، محقق دانشگاه کلمبیا بهرهمند بودند و او اولین کسی بود که - هنگام ورود این دو بهعنوان پناهنده به ایالات متحده- کرسی تاریخ یهود در ایالات متحده را به دست داشت. یک اشتراوسی مرتد به نام «آن نورتون» میان آرنت و اشتراوس «شباهتی خانوادگی» میبیند. او مینویسد، آنها «از نظر سلیقه و روابطشان، نسب فکری و تجربیات تاریخی شبیه هم بودند». آنها از نظر آموختهها و اینکه نزد چه کسانی شاگردی کردهاند و این مطالعات چگونه به کار آنها آمده شبیه بودند. در اینکه آنها منتقد جامعه تودهای مدرن و فرهنگ مصرفی بودند، مخالف جهتگیری اثباتگرایانه و کمّی رایج در میان همکاران دانشگاهی خود بودند، فلسفه کلاسیک یونان باستان را ارج مینهادند، پدران بنیانگذار آمریکا را تحسین میکردند، نگران آن چیزی بودند که آن را تهدید «نیهیلیسم معاصر» مینامیدند، اهمیت حوزه خصوصی در برابر هژمونی لیبرال را تایید میورزیدند، به خودمختاری اندیشه اعتقاد داشتند، افول فکری در غرب بهطور اعم و در ایالاتمتحده بهطور اخص را درک کردند، حق کاملا با نورتون بود. اما اشتراوس و آرنت در شیکاگو فقط همکار بودند نه دوست یا همپیمان؛ از نظر پیشینه قومی و تحصیلی بسیار شبیه هم بودند اما از نظر شخصیتی، خلق و خو و دیدگاه فلسفی با هم تفاوت داشتند. گفته میشود که اشتراوس زمانی که در آلمان بود به آرنت اظهار عشق کرد اما وقتی با پاسخ منفی آرنت مواجه شد، گویا میراثی از دشمنی در وجود اشتراوس شکل گرفت.