بخش سیام
تراژدی اجتنابناپذیر: کیسینجر و جهان او
در جایی که خود رئیسجمهور از قانوناساسی تخلف میورزید، «قانونمدار بودن» دیگر چه معنایی میداد؟ یک عامل دیگر هم وجود داشت که قلب و بطن غرور نظامی و حرفهایگری ارتش را هدف گرفته بود. شبهنظامیان وفادار به آلنده خارج از کنترل ارتش در حال سازماندهی خود بودند. راستها هم در حال شکل دادن به گروههای شبهنظامی خاص خود بودند و با وجود شایعه کودتا، عناصر رادیکالتر ائتلاف آلنده میل نداشتند تا به وفاداری ارتش باور داشته باشند. در می۱۹۷۲، سیا گزارش داد که آلنده در حال ارسال سلاح به وفاداران خود در سراسر کشور است. یک مقام علمی استدلال کرده است که گروههای راستگرا پس از آن شروع به تسلیح خود کردند که چپها چنین کردند. این دیدگاه «رجیس دبرا» نبود. او میگفت شبهنظامیان چپگرا برای حفاظت از آلنده در برابر راستها شکل گرفته بودند. چه کسی میداند؟ ما باید در مورد تعیین اینکه چه کسی گام اول را در رقابت برای تسلیح شبهنظامیان برداشت محتاط باشیم. آیا مهم است؟ آنچه مسلم است اینکه در ماههای اول سال ۱۹۷۳، زمانی که جامعه از هم گسست و سوءظن در تمام طرفها افزایش یافت، فعالیت شبهنظامیان در هر دو سو یعنی چپ و راست افزایش چشمگیری یافت و این از کاهش اقتدار مشروع نشان داشت. دولت کنترل را از دست داده بود. شایعات مربوط به کودتا در هر کوی و برزنی شنیده میشد. گفته شده «تا اوت ۱۹۷۳، شیلی به یک کمپ مسلح و نظامی تبدیل شده بود.» در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، ارتش خسته و فرسوده شده بود. ارتش قیام کرد و برای همیشه تاریخ شیلی را تغییر داد. دولت آمریکا در تمام این موارد و حوادث کجا بود؟ بسیاری از مورخان و دیگر مفسران به این نتیجه رسیده بودند که واشنگتن مداخله مستقیمی در کودتا نداشت، هرچند البته میتوان مخالفتهایی را در مورد این دیدگاه یافت. سفیر «دیویس» در خاطرات خود مینویسد: «من در طرح توطئه دخالتی نداشتم و از تلاش همکارانم در انجام این کار، از جمله کارکنان ایستگاه سیا، دفاتر وابسته و گروه مشورتی نظامی هم هیچ آگاهیای نداشتم.»