بخش دویست و چهل و چهار
ریشههای نظم سیاسی از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
آیا دموکراسی میتواند به جامعهای وارد شود که در آن توازن دولت- جامعه برای مدتی مدید به سوی دولت میل کرده است؟ آیا چین میتواند مرزهای علم و فناوری را بدون حقوق مالکیت به سبک غربی یا آزادیهای فردی کنار بزند؟ یا آیا چینیها همچنان به استفاده از قدرت سیاسی یا پیشبرد توسعه از راههایی که در دسترس جوامع دموکراتیک دارای حاکمیت قانون نیست ادامه خواهند داد؟ سوال دوم به آینده دموکراسیهای لیبرال مربوط است. با توجه به پدیده زوال سیاسی، یک جامعهای که در یک برهه تاریخی مشخص موفق بوده است همواره ضرورتا موفق نخواهد ماند. اگرچه امروز لیبرال دموکراسی بهعنوان مشروعترین شکل حکومت تلقی میشود اما مشروعیت آن مشروط به عملکردش است. آن عملکرد به نوبه خود منوط است به توانایی آن دولت برای حفظ توازن مکفی میان یک کنش قدرتمند دولتی آنگاه که لازم است و انواع آزادیهای فردی که مبنای مشروعیت دموکراتیک بوده و رشد خصوصی- دولتی را تقویت میکنند. ناکامیهای دموکراسیهای مدرن شیوههای مختلفی دارد اما مسلطترین شیوه در اوایل قرن ۲۱ احتمالا ضعف دولتی است: دموکراسیهای معاصر بهراحتی بههم ریخته و سخت و غیرقابل انعطاف میشوند و بنابراین، ناتوان از اتخاذ تصمیمات سخت برای تضمین بقای سیاسی و اقتصادی بلندمدتشان میشوند. هندوستان دموکراتیک تعمیر زیرساختهای عمومی زوالیافتهاش-جادهها، فرودگاهها، سیستم آب و فاضلاب و امثال آن- را بینهایت دشوار مییابد؛ زیرا ذینفعان موجود میتوانند از نظامهای قانونی و انتخاباتی برای مسدود کردن اقدامها و تلاشها استفاده کنند. بخشهای مهمی از اتحادیه اروپا کاستن از حجم دولت رفاه را که آشکارا بسیار هزینهبَر شده غیرممکن مییابد. ژاپن یکی از بالاترین سطوح بدهیهای عمومی را در بین کشورهای توسعهیافته به خود اختصاص داده است و هیچ اقدامی برای از بین بردن سختیها در اقتصاد خود که موانعی برای رشد آینده است، انجام نداده است و سپس ایالاتمتحده وجود دارد که نتوانسته است بهطور جدی به مسائل مالی بلندمدت مربوط به بهداشت، تامین اجتماعی، انرژی و امثال آن بپردازد. بهنظر میرسد ایالاتمتحده بهطور فزایندهای گرفتار تعادل سیاسی کژکارکردی شده است که به موجب آن همگان بر لزوم رسیدگی به مسائل مالی بلندمدت توافق دارند اما گروههای ذینفع قدرتمند میتوانند کاهش هزینهها یا افزایش مالیات لازم برای ترمیم یا از میان بردن شکاف[ها] را مسدود یا با مانع مواجه سازند. طراحی نهادهای کشور، با کنترلها و توازنهای قدرتمند، دستیابی به راهحل را دشوارتر میسازد. باید به این مساله انعطافناپذیری ایدئولوژیک را هم افزود که آمریکاییها را در طیف مشخصی از راهحلها برای مشکلاتشان گرفتار میسازد. در مواجهه با این چالشها، محتمل نیست که ایالاتمتحده به شکل آشکار مناصب عمومی را به شیوه رژیم کهن در فرانسه، «پاتریمونیالی» کند اما این خطر هست که به مصلحتهای کوتاه مدت روی آورد که موجب احتراز از بحران نهایی نمیشود بلکه آن را به تعویق خواهد انداخت، درست مانند کاری که دولت فرانسه انجام داد. بهنظر میرسد نهادها در ابتدا با نگاهی به گذشته به لحاظ تاریخی دلایل محتملی بودند اما برخی نهادها بقا یافته و گسترش مییابند زیرا نیازهایی را محقق میسازند که به نوعی جهانشمول هستند. به همین دلیل است که به مرور زمان همگرایی نهادی وجود داشته است و به همین دلیل است که ارائه گزارشی واقعی از توسعه سیاسی میسر است.