ریشههای نظم سیاسی از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه

حتی آنها با سرعت شتابانتری در تغییر نسبت به آنچه که در گذشته میشناختند مواجهاند. ادغام بیشتر جوامع در اقصی نقاط دنیا، سطح رقابت میان آنها را هم افزایش داده است و به همین دلیل هم نرخ بالاتری از تغییرسیاسی و هم همگرایی اَشکال سیاسی را تولید کرده است. تکامل خاص- یعنی، گونهزایی و افزایش تنوع زیستی- زمانی رخ میدهد که ارگانیسمها در ریزمحیطهای متمایز تکثیر شده و تماس با یکدیگر را از دست میدهند. عکس آن، جهانی شدن زیستی، در حال وقوع بوده آن هم در زمانی که گونهها- خواه عمدی خواه تصادفی در مخزنهای بیضی شکل کشتیها- از یک منطقه اکولوژیک به منطقهای دیگر منتقل میشوند. صدفهای راه راه و گیاه کودزو و زنبورهای قاتل آفریقایی اکنون با گونههای بومی در حال رقابت هستند. اینها، در کنار بزرگترین رقیب همگان یعنی انسانها، به کاهش چشمگیر در تعداد گونهها در اطراف و اکناف جهان انجامیده است. در سیاست هم همینطور. امروز هر کشور در حال توسعهای آزاد است که- صرفنظر از سنتها یا فرهنگ بومیاش- هر مدل توسعهای را که میخواهد اتخاذ کند.
طی جنگ سرد، هم ایالات متحده و هم شوروی به دنبال صادر کردن مدلهای سیاسی و اقتصادی خود بودند؛ امری که هنوز هم ایالات متحده در قالب برنامههای ترویج دموکراسی خود دنبال میکند. همچنین یک مدل شرق آسیایی از توسعه دولت محور و مسیر سرمایهداری اقتدارگرایانه ارائه شده از سوی چین وجود دارد. نهادهای بین المللی مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان ملل آماده ارائه مشاوره در مورد نهادسازی و نیز منابع و حمایت فنی برای ظرفیتسازی بودهاند. برای توسعهگران اخیرِ مدرن لازم نیست که با توجه به نهادها یا سیاستها دست به دوبارهکاری [منظور نویسنده این است که برای کشورهای جدیدی که قدم در راه توسعه گذاشتهاند و برای توسعهگران این کشورها، لازم نیست که گامهای توسعه را از نو شروع کنند؛ چراکه تجربیات دیگری برای الگوبرداری و بومیسازی وجود دارد] بزنند. از سوی دیگر، اتفاقات بدی در میان مرزها رخ میدهد و مرزها را در مینوردد مانند مواد مخدر، جرائم، تروریسم، همه گونه تسلیحات، پولهای غیرقانونی و امثال آن. جهانی شدن «گرگ و میش حاکمیت» خوانده شده است. این بی تردید اغراق است اما فناوری و تحرک روزافزون این امر را برای دولتها بسیار دشوارتر کرده تا قوانین را در قلمرو خود به اجرا در آورده، مالیات جمع آوری کرده، رفتارها را تنظیم یا کارهای بسیارِ دیگری در ارتباط با نظم سیاسی سنتی انجام دهند. در روزگارانی که ثروت به شکل زمین در اختیار بود، دولتها میتوانستند نفوذ چشمگیری بر فرادستان ثروتمند اعمال کنند؛ امروز، آن ثروت میتواند به راحتی به حسابهای بانکی خارج از کشور فرار کند. بنابراین دیگر نمیتوان به سادگی از «توسعه ملی» سخن گفت. در علوم سیاسی، سیاستهای مقایسهای و روابط بینالملل بهطور سنتی به مثابه زیرمجموعههای متمایزی تلقی میشدند؛ یکی به چیزهایی میپرداخت که در چارچوب دولتها رخ میداد و دیگری به روابط میان دولتها میپرداخت. بهطور فزایندهای، این حوزهها بهعنوان یک کل یکپارچه مورد مطالعه قرار خواهند گرفت. اینکه چگونه به این مرحله میرسیم و اینکه چگونه توسعه سیاسی در دنیای معاصر رخ میدهد موضوع جلد دوم این اثر خواهد بود.
در نهایت، جوامع در دام گذشتههای تاریخی خود گرفتار نیستند. رشد اقتصادی، بسیج بازیگران جدید اجتماعی، ادغام جوامع در سراسر مرزها و شیوع رقابت و مدلهای خارجی همگی نقاطی ورودی برای تغییر سیاسیای هستند که یا وجود نداشتند یا به شکل بسیار ضعیف پیش از انقلاب صنعتی وجود داشتند. با این حال، جوامع کاملا آزاد نیستند که خود را در هر نسل مشخصی بازسازی کنند. اغراق در مورد اینکه جهانی شدن به راستی چقدر جوامع را در اقصی نقاط دنیا در هم ادغام کرده آسان است. در حالی که سطوح مبادله اجتماعی و یادگیری بسیار بالاتر از ۳۰۰ سال پیش است، اکثر مردم همچنان در افقی زندگی میکنند که تا حد زیادی به واسطه عادات و فرهنگ سنتی خودشان شکل گرفته است. اینِرسی و سکون جوامع همچنان بسیار زیاد است؛ در حالی که مدلهای نهادین خارجی بسیار در دسترستر از گذشته هستند اما آنها هم باید بومیسازی شوند.
روایت تاریخی فعلی از منشأ نهادهای سیاسی باید در چشم انداز مناسبی دیده شوند. هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که کشورهای در حال توسعه معاصر تمام گامهای خشونت بار اتخاذ شده از سوی چین یا جوامع اروپایی برای ساخت دولت مدرن را تکرار و تقلید کنند یا اینکه یک حاکمیتِ قانونِ مدرن باید مبتنی بر مذهب باشد. دیدیم که چگونه نهادها محصول شرایط و حوادث تاریخی غیرمترقبهای بودند که بعید است از سوی دیگر جوامع با ویژگیهای متمایز تکثیر و تکرار شوند. غیرمترقبه بودن منشأ آنها و کشمکشهای تاریخی درازدامنی که برای عملی ساختن آنها لازم بود، باید در نزدیک شدن به وظیفه نهادسازی در دنیای معاصر با درجه مشخصی از فروتنی در ما رسوخ کند. نهادهای مدرن بدون ارجاع به قواعد موجود و نیروهای سیاسی حامیشان نمیتوانند به سادگی به جوامع دیگر منتقل شوند. ساختن یک نهاد مانند ساختن یک سد برقابی یا یک شبکه راهی نیست. این مستلزم کار سخت و طاقتفرسا برای انجام چند کار است: ترغیب مردم به اینکه در وهله اول تغییر قانونی لازم است، ائتلافسازی به نفع تغییری که میتواند بر مقاومت ذینفعان موجود در نظام کهن فائق آید و سپس مقید نمودن مردم به پذیرش مجموعه جدیدی از رفتارها بهعنوان رفتارهای روتین و قابلانتظار.