بخش دویست و بیست و نهم
ریشههای نظم سیاسی از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
در دوره سلسله «هان»، بوروکراسی چینی به نهادهای تخصصی بیشمار و دپارتمانهایی در سطوح ملی، بخشی و محلی تبدیل شد. اگرچه این دولت پیچیدگی کمتری نسبت به دولت مدرن داشت اما با این وجود، نمایانگر یک تغییر و تحول عظیم از دولتهای اولیهای بود که به مثابه امتدادهای ساده خانواده امپراتوری اداره میشدند. دو معیار نهایی نهادینهسازی – یعنی استقلال و انسجام- ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.
در گزارش حاکمیت قانون که در فصلهای ۱۷ تا ۱۹ ارائه شد، دیدیم که، اینکه چه میزان قانون به مثابه محدودیت بر قدرت حکومت عمل میکند، علاوه بر چیزهای دیگر، به این بستگی دارد که چقدر دادگاهها مالک استقلال نهادین باشند. در این صورت، استقلال یعنی توانایی آموزش، استخدام، ترویج و عاری از مداخله سیاسی کردن اعضای کانون وکلا و دادگستری. استقلال ارتباط نزدیکی با تخصص دارد و به همین دلیل است که تمایل به توصیف و مشخص کردن نهادهای توسعه یافتهتر دارد. ارتشی که اجازه کنترل بر ترفیعات داخلی خود را دارد احتمالا عملکرد بهتری خواهد داشت- سایر چیزها برابر است- نسبت به ارتشی که ژنرالهایش به دلایل سیاسی منصوب میشوند یا فرامین و ماموریتهای خود را خریداری میکنند. از سوی دیگر، انسجام بیشتر معیاری سیستماتیک است از اینکه چقدر نقشها و ماموریتهای سازمانهای متفاوت در چارچوب یک نظام سیاسی بهخوبی تعریف شده و بر آنها توافق شده است. یک نظام سیاسی نامنسجم سازمانهای بسیاری دارد که مسوول جمعآوری مالیات یا برقراری امنیت عمومی هستند بدون اینکه مشخص باشد که چه کسی واقعا مسوول [چه چیزی] است. یک تشکیلات دولتی متشکل از بسیاری از سازمانهای مستقل به احتمال زیاد منسجمتر از تشکیلات دولتی با نهادهای تابع و فرمانبردار است. در جوامع پاتریمونیال، به اعضای قبیله یا خانواده رئیس اقتداری همپوشان یا مبهم برای کارکردهای متفاوت دولتی داده میشود یا اینکه جایگاهها و موقعیتهای خاص اقتدار برای افراد خاص ایجاد میشود. وفاداری در سازماندهی مدیریت دولتی مهمتر از استعداد است؛ روشی که در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه (و نه چند کشور توسعهیافته) ادامه دارد. تقسیم رسمی اقتدار میان وزارتخانهها با توزیع واقعی قدرت مطابقت نخواهد داشت و موجب عدم انسجام نهادی میشود. آنچه در این تعریف ۴ بخشی از نهادینهسازی ضمنی و تلویحی است، این مفهوم است که نهادها، قواعد یا الگوهای تکراری رفتاری هستند که از دست افراد خاصی که در هر زمان آنها را به عمل در میآورند جان به در بردهاند. در چین، امپراتور تقریبا زندانی بوروکراسی خود و قواعد دقیق آن بود. اگرچه روسای منفرد میتوانند نهادهایی را شکل دهند اما نهادهای بسیار توسعه یافتهتر نهتنها از دست روسای منفرد ضعیف جان بهدر میبرند بلکه نظامی برای آموزش و استخدام افراد جدیدتر و بهتر دارند.