بخش صد و هفتاد و یکم
ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
با پایان این دوره، بخش اعظم نظم سیاسی اروپا به نظامی از دولتها تحول یافته بود. دولتهای حوزهای/ قلمرویی به دولتهای مالیاتی تحول یافته بودند که در آنها درآمدهای شاه نه فقط از قلمروی او بلکه از تواناییاش برای دریافت مالیات از کل ساکنان قلمرویش بر میخاست. اداره چنین نظامی مستلزم خلق بوروکراسیهای دولتی بزرگتری بود که با صدراعظمها و وزرای دارایی برای کنترل جمعآوری و توزیع درآمد شروع میشد. خودمختاری اربابان محلی به شدت کاهش یافت. آنها اکنون به جای خدمات، مالیات میدادند و دولت مرکزی روابط سنتی آنها را با دهقانان با بستن مالیات مستقیم بر دومی دچار اختلال کرد. این حوزهها یا قلمروها که مستقیما از سوی دولتها کنترل میشدند هم بهطور چشمگیری افزایش یافتند، زیرا داراییهای کلیسایی در تمام اروپا توقیف و به مثابه زمینهای دولتی تصرف شدند. صلاحیت سرزمینی دولتها از «حوزههای ناپیوسته چهل تکه» به «بلوکهای پیوستهای از زمین» تبدیل شد؛ برای مثال، فرانسه شکل آشنای ۶ ضلعی خود را در این دوره زمانی به دست آورد. اندازه دولتها همچنین با جذب (از طریق فتوحات، ازدواجها یا دیپلماسی) واحدهای سیاسی ضعیفتر و بادوام کمتر افزایش یافت. دولتها شروع به رسوخ گستردهتری در جوامع خود کردند، تعداد گویشهای محلی را به نفع گویشی که در دربار استفاده میشد کاهش دادند، سنتها و آداب و رسوم اجتماعی را همگن کردند و معیارهای حقوقی و تجاری مشترکی در حوزههای بهطور فزاینده بزرگ برقرار کردند.
سرعت و میزان این تحول قابل توجه بود. این از بسیاری جهات با آن چیزی قابل مقایسه بود که طی دوره سلسله «ژوی شرقی» در چین رخ داده بود، هرچند در پایان این فرآیند به جای یک امپراتوری واحد، چندین دولت برقرار ماندند. مالیاتگیری را در نظر بگیرید. در امپراتوری هابسبورگ، مالیات از ۳/ ۴ میلیون فلورین در سال ۱۵۵۶- ۱۵۲۱ به ۳/ ۲۳ میلیون در ۱۶۰۷-۱۵۵۶ افزایش یافت. متوسط درآمدهای مالیاتی سالانه در انگلستان از ۵۲ هزار پوند طی سالهای ۱۴۵۸-۱۴۹۰ به ۳۸۲ هزار پوند در ۱۶۰۰-۱۵۸۹ رسید. کاستیل ۵/ ۱ میلیون دوکات مالیات سالانه در ۱۵۱۵ اخذ میکرد و این رقم تا سال ۱۵۸۹ به ۱۳ میلیون دوکات رسید. این مالیاتگیری وسیع برای حمایت از بخش بزرگتر و حرفهایتر دولتی مورد استفاده قرار میگرفت. فرانسه در سال ۱۵۱۵ ۷ تا ۸ هزار منصبدار داشت که برای شاه کار میکردند؛ در سال ۱۶۶۵، تعداد رستههای اداری سلطنتی به ۸ هزار نفر رسید. دولت باواریا در سال ۱۵۰۸، ۱۶۲ پست داشت که دستمزد میگرفتند و در سال ۱۵۷۱ این رقم به ۸۶۶ پست رسید. در حالی که توسعه اولیه دولتهای اروپایی در توانایی آنها برای تامین عدالت ریشه داشت اما از قرن شانزدهم به بعد محرک این فرآیند تقریبا نیاز به تامین مالی جنگ بود.
جنگها در این دوره در مقیاس وسیع در میگرفتند و تقریبا هم مداوم بودند. جنگهای بزرگ شامل این موارد بود: نزاعهای طولانی میان فرانسه و اسپانیا برای کنترل ایتالیا؛ تلاش اسپانیا برای مطیع کردن استانهای آلمانی خود؛ نزاع میان انگلستان، اسپانیا، پرتغال، هلند و فرانسه بر سر مستعمرات «دنیای جدید»؛ حمله ناکام اسپانیا به انگلستان؛ نزاع طولانی در آلمان به دنبال عصر اصلاحات که در جنگهای ۳۰ ساله به اوج خود رسید؛ توسعهطلبی سوئد در اروپای مرکزی و شرقی و روسیه؛ نزاع مداوم میان امپراتوریهای عثمانی، هابسبورگ و روسیه. دولتها در دوران اولیه مدرن خدمت دیگری جز نظم و عدالتِ عمومیِ اساسی ارائه نمیدادند؛ حجم عظیمی از بودجهشان خرج هزینههای نظامی میشد. ۹۰ درصد بودجه جمهوری هلند در دوره نزاع طولانیاش با شاه اسپانیا صرف امور نظامی شد؛ ۹۸ درصد بودجه امپراتوری هابسبورگ صرف تامین هزینههای جنگیاش با ترکیه و قدرتهای پروتستان در قرن هفدهم شد. از آغاز قرن هفدهم تا پایان آن، بودجه فرانسه از ۵ به ۸ برابر افزایش یافت در حالی که بودجه بریتانیا از ۱۵۹۰ تا ۱۶۷۰ به ۱۶ برابر افزایش یافت. اندازه ارتش فرانسه به تناسب از ۱۲ هزار مرد جنگی در قرن سیزدهم به ۵۰ هزار مرد جنگی در قرن شانزدهم، ۱۵۰ هزار در دهه ۱۶۳۰ و ۴۰۰ هزار تا اواخر دوره حکومت لوئی چهاردهم افزایش یافت.
نقش قانون در توسعه اروپا
زمانی در اواسط هزاره اول قبل از میلاد، چین از یک ارتش جنگیِ مبتنی بر تعداد کوچکی از آریستوکراتهای ارابه سوار به ارتش پیاده نظام بسیار بزرگتر مبتنی بر خدمت عمومی گذار کرد. یک گذار تکنولوژیک مشابهی در قرون دوازدهم و سیزدهم در اروپا رخ داد که ارتشهای پیاده نظام بزرگ جایگزین شوالیههای اسب سوار و سنگینپوشی شدند که از کمان و نیزه استفاده میکردند. با این حال، بر خلاف دولتسازان اولیه چینی، پادشاهان اولیه مدرن اروپایی این ارتشها را با نامنویسی تودههای دهقانی در سرزمینهای خود جمعآوری نمیکردند. ارتشهای بزرگی که امپراتور شارلز پنجم وارد میدان کرد حول هستهای از سربازان کاستیلی موسوم به «تراسیوس» شکل گرفت اما شامل تعداد کثیری از مزدوران اجارهای بر اساس قرارداد هم از زمینهایشان و هم از حوزههای سرزمینی خارجیشان میشد. ارتشهای تودهای مشمول فقط در قرن هجدهم در اروپا رخ داد اما بهعنوان مبنایی برای قدرت دولت تا سربازگیری عمومیِ انقلاب فرانسه به راستی رخ ننمود. در عوض، دولتهای چینی مانند «چین» مستقیما از جنگهای آریستوکراتیکِ سوار بر اسب به سربازگیریهای تودهای از طریق نیروهای مزدور عبور کردند.