ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشا انسانی تا انقلاب فرانسه
چین دارای سابقهای طولانی از اعتراض در مورد مالیات است و یک سنت قدرتمند کنفوسیوسی بیان میداشت که مالیاتهای بالا نمایاننده ناکامی اخلاقی دولت است. «شی جینگ» یا «کتاب اودس» شامل اشعار زیر است: موش بزرگ، موش بزرگ/ ارزن مرا مخور/ سه سال به تو خدمت کردم/ اما تو اهمیتی به من نمیدهی/ تو را ترک میکنم/ و به آن سرزمین شادمان میروم/ سرزمین شادمان، سرزمین شادمان/ جایی که جای خود را در آنجا بیابم.
محدودیتهای قدرت امپراتور چین در دوران مینگ هر چه باشد اما مبتنی بر قانون نبود. چنانکه در مورد امپراتریس «وو» دیدیم، حاکمان چین بر خلاف همتایان اروپاییشان، در پی کسب اجازه از دادگاهها یا پارلمانهای مستقل به منظور بالا بردن مالیات نبودند. آنها نه تنها میتوانستند نرخ مالیات را از طریق فرمان اجرایی به دلخواه تعیین کنند بلکه میتوانستند به میل و اراده خود اموال را مصادره هم بکنند. بر خلاف پادشاهان «مطلقه» فرانسه و اسپانیای مدرنِ اولیه که وقتی با نخبگان قدرتمند مواجه میشدند مجبور بودند بسیار محتاطانه عمل کنند (فصلهای 23 و 24 را ببینید)، «تایزو»، اولین امپراتور مینگ، به راحتی زمینهای بزرگترین زمینداران در منطقه را مصادره کرد. گفته شده او خانوادههای مرفه «بیشماری» را بهویژه در دلتای یانگ تسه تسویه و از میان برد، همان جایی که او باور داشت که با اپوزیسیون [مخالفت] واقعا قدرتمندی روبهرو است. محدودیتهای واقعی بر قدرت چین متفاوت بود و از سه نوع اساسی بودند. اولین مورد، فقدان انگیزههای روشن برای خلق ظرفیت اداری جهت انجام و اجرای دستورات و بهویژه گرفتن سطح بالایی از مالیاتها بود. چین در ابتدای سلسله مینگ کشوری به راستی وسیع بود، با جمعیتی بالغ بر 60 میلیون در سال 1368 که جمعیت آن تا قرن هفدهم به 138 میلیون نفر افزایش یافت. چالشهای جمعآوری مالیات در یک چنین قلمرو و سرزمین وسیعی امری بسیار دهشتناک و البته بس دشوار بود. در قرن چهاردهم پول بسیار اندکی در گردش بود. بنابراین، مالیات اساسی کشاورزی که قرار بود بر آحاد شهروندان چین بسته شود بهصورت غیرنقدی جمعآوری میشد. پرداختهای غیرنقدی معمولا بهصورت غلات بود اما میتوانست در قالب ابریشم، پنبه، الوار و دیگر کالاها هم دریافت شود. هیچ نظام پولی مستحکمی برای ثبت این پرداختها یا تبدیل آنها به واحد مشترک سنجش وجود نداشت. بسیاری از این پرداختها بهصورت محلی (یعنی، «تخصیصی» budgeted) مصرف میشد؛ بسیاری دیگر از پرداختها باید به انبارهای غله در سطوح بسیار بالاتر مدیریتی و در نهایت به پایتخت (ابتدا در نانجینگ و سپس پکن) منتقل میشدند. مسوول هزینههای انتقال مالیاتها به دولت هم خود مالیاتدهندگان بودند؛ اضافه بهایی که اغلب از ارزش کالاهای مهم فراتر میرفت. هیچ تمایز آشکاری میان درآمدهای محلی و مرکزی و بودجه بندی و تخصیص وجود نداشت. یک محقق این سیستم را با صفحه کلید تلفنهای قدیمی مقایسه کرده است که در آن سیمها از سوراخهای متفاوت بیرون آمده و به سوراخهای دیگر در سیستمی میرفت که یک مدار پیچیده و گیجکننده اسپاگتیگونه بود. «وزارت درآمد» [ministry of revenue] آنقدر دچار کمبود کارمند بود که نمیتوانست این سیستم را کنترل یا حتی شناختی از آن به دست آورد. نظرسنجیهای ثبتی [cadastral surveys: منظور دادهها و نظرسنجیهای مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک است.] که قرار بود مبنای مالیات بر زمین باشد به شکل معیوبی در اوایل این سلسله به اجرا در میآمد و بهروزرسانی نمیشد به گونهای که با رشد جمعیتیِ متعاقبِ آن، تغییر در مالکیت یا حتی جغرافیای فیزیکی (سیل یا بازپسگیری زمین)، ثبتنام اساسی جمعیتی به زودی و به شکل ناامیدانهای تاریخ انقضایش به سر آمد. چینیها، مانند مردمان دیگر، در پنهان کردن داراییهایشان از جمعآوریکنندگان مالیات و مشارکت در طرحهای مربوط به پولشویی بسیار حرفهای بودند.
قدرتهای سختگیرانه مربوط به مالیات و مصادره که از سوی امپراتوران انجام میگرفت به سوی هدررفتِ کالاها تمایل مییافت. این قدرت سختگیرانه میتوانست در آغاز سلسله مورد استفاده قرار گیرد یعنی زمانی که امپراتور در حال تحکیم قدرت و بده بستان امتیاز با مخالفان سابق بود. اما با گذشت زمان، کاخ امپراتوری درمییافت که به همکاری همان نخبگان نیازمند است و به شکل چشمگیری نرخ مالیات را در مناطقی که پیشتر اموال را مصادره کرده بود کاهش داد. نبود ظرفیت اداری درآمدهای مالیاتی را نه فقط به طرف عرضه محدود میکرد بلکه محدودیتهایی هم بر مقدار درآمدهایی که از سوی امپراتوران مختلف طلبیده میشد به وجود میآمد. فرض اولسون که هر حاکمی خواهان به حداکثر رساندن درآمدهای خود است بازتاب این فرض رایجِ اقتصادهای مدرن است که به حداکثر رساندن، ویژگی جهانشمول رفتار انسانی است. اما این تجسم بیموردی از ارزشهای مدرن در یک جامعه رو به عقب است که ضرورتا آنها را به اشتراک نمیگذارد. اولین امپراتور مینگ، تایزو، یک مستبد سختگیر و تندمزاج بود که از اندازه دولت مرکزی کاست و از جنگهای خارجی اجتناب کرد؛ انبارهای غله او واقعا به مازاد دست یافت. این البته در مورد جانشین وی- چنگزو (1360- 1424)- که برنامهای جاهطلبانه از ساخت کانال و کاخسازی را آغاز کرد، مصداق نداشت. چنگزو همچنین امپراتوری بود که بودجه سفرهای فرمانده نیروی دریایی خواجگان یعنی «ژنگ هی» (1371-1435) را تامین کرد که ناوگانی از کشتیهای غول پیکر را تا منتهیالیه آفریقا و احتمالا فراتر از آن هدایت کرد. مخارج این سفر دو تا سه برابر سطح مخارج اولین امپراتور مینگ بود. اضافههای مالیاتی و ملزومات کاری هم بر همان اساس افزایش یافت، که منجر به شورشهای مالیاتی و نارضایتی در تمام امپراتوری شد.