ریشه‌های نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه

 بزرگ‌ترین چالش‌ها برای هژمونی و برتری مذهب برهمنی، به اجبار از سوی مهاجمان خارجی وارد شد: مغولان اسلام آوردند و بریتانیایی‌ها هم حامل باورهای دموکراتیک و لیبرالی غربی بودند؛ بنابراین مذهب و سیاست باید به‌عنوان محرک‌های رفتار و تغییر تلقی شوند نه محصول نیروهای بزرگ اقتصادی.

 عقلانیت مذهب هندی

تصور کردن نظامی اجتماعی که با اقتضائات اقتصاد مدرن کمتر سازگار است دشوار است جز نظام مذهبی برهمنی «جاتی». نظریه بازار کار مدرن می‌طلبد که به تعبیر آدام اسمیت، افراد باید «برای بهتر کردن شرایط خودشان» از طریق سرمایه‌گذاری در آموزش و مهارت‌ها و عقد قرارداد برای خدماتی که به هر کسی که می‌خواهند ارائه دهند، آزاد باشند. در یک بازار کار انعطاف پذیر با اطلاعات خوب، این باید موجب رفاه همگان شده و منجر به تخصیص بهینه منابع شود. در عوض، براساس سیستم «جاتی» افراد در قالب مجموعه محدودی از دسته بندی‌های شغلی زاده می‌شوند. آنها باید شغل پدران خود را دنبال کنند و باید با فردی از همان گروه شغلی ازدواج کنند. سرمایه‌گذاری بر آموزش بی معنی است زیرا فرد هرگز نمی‌تواند در زندگی این جهانی به شکل بنیادینی وضع خود را بهبود بخشد. تحرک اجتماعی در نظام «جاتی» محتمل است اما فقط در بخشی از اجتماع نه کل آن و نه توسط افراد. از این رو، «جاتی» ممکن است تصمیم بگیرد که به یک منطقه جدیدی برود یا کسب و کار جدیدی را در منطقه‌ای جدید شروع کند اما هیچ فضایی برای کارآفرینی فردی وجود ندارد. این نظام موانع عظیمی را برای همکاری اجتماعی خلق می‌کند: برای برخی برهمن ها، اقدام صرف چشم دوختن به یک «نجس» مستلزم انجام مراسم مفصل تطهیر است.

اما آنچه از نظر اقتصاد مدرن غیرمنطقی به‌نظر می‌رسد، زمانی منطقی می‌شود که فرد فرضیات آغازین مذهب برهمنی را بپذیرد. در واقع، کل نظام اجتماعی تا پایین‌ترین قواعد رفتار کاستی به مثابه محصولات منطقی نظام بزرگ‌تر متافیزیکی کاملا منطقی می‌نماید. ناظران مدرن بارها کوشیدند تا قواعد اجتماعی هند را بر حسب سودمندی کارکردی یا اقتصادی شان توضیح دهند؛ برای مثال، اینکه ممنوعیت خوردن گوشت گاو به مثابه اقدامی بهداشتی برای احتراز از گوشت آلوده است. کاملا جدا از این واقعیت که هند و آریایی‌های اولیه همچون نوئرها از خورندگان گوشت گاو بودند، چنین توضیحی نمی‌تواند به ارتباط تجربه شده ذهنی جامعه رسوخ کند و بازتاب چیزی نیست جز تعصبات سکولار خود ناظران. ماکس وبر درجه بالایی از عقلانیت را تشخیص داد که در پس تعالیم مذهبی برهمنی قرار دارد: «تئودیسه» یا استدلالی الاهیاتی که «ضربه نبوغ» نامیده می‌شود [ theodicy: تئودیسه- از دو واژه یونانی «Theo» (خدا:God) و «Dike» (عدل/ حکم / توجیه: Justice) گرفته شده‌است- استدلالی الهیاتی است که سعی می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که چرا خدا اجازه داده است شر در جهان وجود داشته باشد]. این نبوغ اغلب با تغییر کیش غربی‌هایی احساس می‌شود که برای مطالعه به «آشرام»های هند می‌روند [ ashrams: آشرام را شاید بتوان نوعی «خانقاه» هندی دانست که مردان و زنان در آنجا عزلت معنوی اختیار کرده و به زندگی معنوی و عبادت روی می‌آورند]. نقطه شروع نفی و انکار واقعیت جهان پدیده وار است.

به تعبیر یک ناظر، «تمام نظام‌های مذهبی هندی به‌عنوان هدف غایی شان تعالی در زندگانی را در نظر دارند (موکشا) [moksha: چرخه‌شکنی یا موکشا به رهایی از چرخه زایش‌های دوباره (سَمساره) اشاره دارد. به باور ادیان هندی، چرخه‌شکنی از راه جدایی از حس من‌بودگی و یکی‌شدن یا جذب شدن در هستی والاتر قابل‌دستیابی است]زیرا همه فرض می‌کنند که وجود ادراک کننده برداشتی غلط از واقعیت (مایا) است، وجهی که در پس آن قرار دارد «تات ایکام» [tat ekam] است یعنی «یک» برهمن که وجودی ماورائی [formless] است و به‌دلیل همین وجود ابدی و ماورائی، تنها حقیقت است. تمام آنچه که از سوی احساسات ادراک می‌شود، تمام آنچه که به خاطر وجود فیزیکی مان به آن وصل می‌شویم «گذرا» (در معرض زوال و مرگ) و بنابراین، غیرواقعی (مایا) است. «هدف» وجود به راستی «دستیابی» به یکی شدن با این وجود نهایی نیست- چنانکه برخی مفسران مدعی‌اند- بلکه گسستن تمام موانع در مسیر کشف این است که آنچه در وجود فردی (آترنان)، درست و دائمی است چیزی نیست جز وجود غایی برهمن».

22222