ژاک شیراک در ۸۶ سالگی درگذشت
پایان آخرین بازمانده میراث دوگل
ژاک شیراک، بیست و دومین رئیسجمهوری فرانسه، که حکومتش یادآور حکومت شارل دوگل بود، روز پنجشنبه ۴ مهر در ۸۶ سالگی درگذشت. وی پیش از این در بیمارستان «پیتیه سالپتریر» در شهر پاریس بهدلیل عفونت ریوی در سالهای ۲۰۱۰، دسامبر ۲۰۱۵ و سپتامبر ۲۰۱۶ بستری شده بود. شیراک متولد ۲۹ نوامبر ۱۹۳۲ در شهر پاریس بود. وی به مدت ۱۲ سال ریاستجمهوری فرانسه را از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷ برعهده داشت. مجمع ملی و سنا فرانسه برای یادبود وی دیروز یک دقیقه سکوت کردند. «جیمز. اف. کلاریتی» و «جان تالیابوی» در گزارش ۲۷سپتامبر در نیویورکتایمز نوشتند که شیراک یکی از برجستهترین رهبران ظرف سه دهه گذشته بود که همواره حامی پر و پا قرص وحدت اروپا به شمار میرفت. او پیش از ریاستجمهوری، از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ و از ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ نخستوزیر فرانسه و از ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۵ شهردار پاریس بود. او در دوران ریاستجمهوری مرکزگرایان و سوسیالیستها، نخستوزیر بود. «کلاریتی- تالیابوی» در گزارش خود مینویسند: شیراک بهخاطر ایستادگیاش در برابر حمله آمریکا به عراق، تواناییاش برای ریاست بر دولتی که در آن قدرت میان چپ و راست تقسیم شده بود و نگاهش به وحدت اتحادیه اروپا بسیار معروف بود. شیراک در سال ۲۰۰۰ گفت که «نگاه من نه ایالاتمتحده اروپا که دولتهای متحد اروپا بود.» شیراک به مدت ۱۸ سال شهردار پاریس بود و توانست اهمیت این مقام را در سطح سیاستهای ملی بازنماید. اگر روزگاری او توانسته بود شهرداری را بهعنوان سکویی برای پرتاب به الیزه مطرح کند و این پست را نزد نخبگان سیاسی پر ارج سازد اما در برههای هم این مقام دچار آسیب شد. در سال ۲۰۱۱ شیراک به جرم اختلاس و سوءاستفاده از بودجه عمومی برای تامین مالی حزب سیاسی خود همزمان با اداره شهر محکوم شد. به لحاظ تاریخی، سیاستمداران فرانسوی بهدلیل لغزشهای کوچک مالی اعتبارشان زیر سوال رفته است و این در مورد شیراک هم مصداق داشت. او حکم تعلیقی دو سالهای دریافت کرد اما میراثش دست نخورده باقی ماند. در فرانسه از دوران ریاستجمهوری او عموما به نیکی یاد میشود. بسیاری میگویند او کشور را خوب نمایندگی میکرد و رفتار و عملکردش با پرنسیپ ریاستجمهوری جور در میآمد.
«پاسکال پرینو»، استاد علوم سیاسی در دانشکده امور بینالملل پاریس که بخشی از «سیانس پو» است، در گفتوگویی اعلام کرد که سه دلیل مهم برای محبوبیت شیراک وجود دارد. اول، او توانست «ایده رئیسجمهوری را شکل دهد که فردی معمولی است؛ رئیسجمهوری که تحرک دارد و وسپا سوار میشود.» دوم، او توانست شکاف چپ و راست را پر کند. سوم «او در زمانهای نسبتا خوب ریاستجمهوری فرانسه را در دست گرفت.» گزارشگران نیویورکتایمز میافزایند شیراک نزد مخالفانش که او را «دراز قد، پرانرژی و پرحرف و نه مردی سخنور» مینامیدند سیاستمداری متلون المزاج بود که سیاستهایش را با خوانش خود از آنچه رایدهندگان میخواستند سازگار میکرد (که البته او را از دیگر سیاستمداران فرانسوی آن روزها چندان متفاوت نمیساخت). اما تقریبا همگی اتفاقنظر داشتند که او اساسا یک محافظهکار بود، به اتحادیههای کارگری قدرتمند چپگرا مظنون و دوست کارآفرینان خصوصی بود.
شیراک بیش از ۴۰ سال نقشی پررنگ در سیاست فرانسه داشت. این سیاستمدار محافظهکار مدتی بود که به بیماری فراموشی دچار و در سال ۲۰۰۵ نیز دچار سکته مغزی شده بود. شیراک گرچه سیاستمداری محافظهکار بود، اما روابط نزدیکی با شهروندان فرانسه داشت. اغلب رسانههای فرانسوی او را سیاستمداری آگاه به الزامات قدرت و حکومتورزی محسوب میکنند. او نخستین رئیسجمهوری فرانسه بود که نقش کشورش در تعقیب و نابودی یهودیان در دوران اشغال فرانسه توسط آلمان نازی را پذیرفت. او به جنبههای ضدانسانی سیاست استعماری کشورش نیز آشکارا اذعان کرد. براساس گزارش نیویورکتایمز، شیراک در کسوت رئیسجمهور از باور گلیستها در مورد خودکفایی فرانسه فاصله گرفت. در عوض، بهدنبال یک اروپای فدرال جدید بود با اتحادیه اروپایی که قدرت بیشتر و بیشتری به مرور زمان پیدا میکرد که در نهایت موجب فرسایش حاکمیت دولتهای عضو میشد. هدف او همان هدف رهبران فرانسه در جنگ جهانی دوم از جمله شارل دوگل و فرانسوا میتران بود. اما این هدف چه بود؟ جلوگیری از وقوع جنگی دیگر با در آغوش کشیدن آلمان در قالب یک اتحادیه سیاسی و اقتصادی سفت و سخت. با این حال، وقتی زمان رای دادن به قانوناساسی اتحادیه اروپا فرارسید، او تلاش متقاعدکنندهای برایش نکرد. در حقیقت، همهپرسی بر سر قانوناساسی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۵ و نتیجه منفی آن یکی از ناکامیهای مهم سیاسی شیراک بهحساب میآید. شیراک که با دولتش در تدوین قانوناساسی اروپا سهم عمدهای داشت، شکست را با روی باز پذیرفت و آن را نشانه بلوغ و استقلال رای مردم توصیف کرد، اما از آن پس دیگر در شرایطی نبود که ایده و ابتکار تازهای برای به حرکت درآوردن چرخهای اتحادیه اروپا نشان دهد. عضویت ترکیه را هم که تا پیش از آن هوادارش بود مسکوت گذاشت و کم و بیش به جرگه مخالفان آن پیوست.
پیش از بهدست گرفتن کنترل حزب گلیست در سال ۱۹۷۶، شیراک با احزاب کمونیست و سوسیالیست اختلافنظر داشت. اما بهعنوان یک بوروکرات پرانرژی و جوان، او گزینه مطلوب رئیسجمهور «ژرژ پمپیدو» شد که در سال ۱۹۶۹ جانشین دوگل شده بود. یک سال قبلتر، شیراک سرکوب شورشهای دانشجویی و اشغال سوربون را پذیرفت هرچند او هیچ نقش رسمیای در آن نداشت. شیراک در سال ۱۹۳۲ در پاریس به دنیا آمد و از دانشگاه نخبگان ENA فارغ التحصیل شد و سپس در جنگ الجزایر شرکت کرد. فعالیت سیاسی را در کنار ژرژ پمپیدو، رئیسجمهوری اسبق فرانسه شروع کرد. فیلیپ سگون، همحزبی و همراه شیراک میگفت: «شیراک بسان دون خوآن بیشتر طالب کسب قدرت است، اما او بهجای آنکه از این قدرت استفاده کند، صرفا مایل به حفظ آن است.» زمستان سال ۲۰۰۵ نیز که شورش جوانان برخاسته از خانوادههای عمدتا مهاجر حومههای اطراف پاریس و شهرهای دیگر، فرانسه را فرا گرفت، باز هم شیراک بود و سکوت و کمبود ابتکار و ایده. این رویه در بهار سال ۲۰۰۶ که جوانان و دانشجویان و دانشآموزان فرانسوی به طرزی کمسابقه در اعتراض به منعطفشدن قانون کار به سود کارفرماها، به خیابانها آمدند نیز، چندان تغییری نکرد. کمبود ابتکار و عمل شیراک در تلفیق با عمدهشدن اتهام سوءاستفاده مالی از امکانات عمومی در دوران شهرداری پاریس، نکاتی بودند که مجموعا وزن منفی کارنامه او را بیشتر کردند.
هماهنگی و همدلی نسبی با اعراب نیز یکی از مولفههای اصلی سیاست خاورمیانهای فرانسه به شمار میرفت. این سیاست در سالهای آخر زمامداری شیراک دستخوش تغییرات محسوسی شد. روابط گرمتر با اسرائیل و پیشبرد سیاستی مشابه با آمریکا در قبال مسائل لبنان از نشانههای این تغییر بهشمار میآیند. یکی از کارهای به یاد ماندنی او مخالفتش با جنگ آمریکا علیه عراق است. او به همراه گرهارد شرودر، صدراعظم وقت آلمان علیه برنامه حمله جورج بوش پسر به عراق نقشی فعال داشت. اما سیاست مخالفت با آمریکا در عرصه عملی پاریس را ظاهرا به این درک رساند که با تعامل و هماهنگی با ایالاتمتحده بهتر میتوان بر سیاستهای آن تاثیر گذاشت و احیانا منافع خویش را پاس داشت. گزارشگران نیویورکتایمز میافزایند رئیسجمهور فقید فرانسه دوستانی در میان دیکتاتورهای جهان داشت که از آن جمله صدام حسین (رئیسجمهور مخلوع عراق) و دنگ شیائوپینگ (رهبر چین) بودند. او در دوران نخستوزیری و ریاستجمهوری خود میزبان تنی چند از رهبران جهان از جمله پاپ ژان پل دوم، رونالد ریگان و میخاییل گورباچف بود. در سال ۱۹۹۵ که شهرداری را ترک کرد شواهد زیادی یافت شد دال بر اینکه در دوران او فساد و تقلب سیاسی سکه رایج بود. با وجود نقاط مثبتی که در کارنامه داشت اما بیعملی و انفعال او در مواقع بحران و نیز فساد مالی و تقلب سیاسی از نقاط منفی او بود بهگونهایکه گزارشگران نیویورکتایمز میافزایند این نقاط منفی، نقاط مثبت را تحتتاثیر قرار داده بود.
ارسال نظر