بینظمی جدید جهانی
وقتی پای حذفشدگی یا ناپدیدشدگی به میان میآید، ابداعات فناورانه مقصر بزرگتری شناخته میشوند. آینده نوید ابداعات فناورانه بیشتری را میدهد؛ ابداعاتی مانند هوش مصنوعی، روباتها و چاپ سه بُعدی همگی بر بهرهوری میافزایند و هرچند مشاغل جدیدی را خلق کنند اما برخی مشاغل خاص را حذف میکنند. باز هم، کمک به شهروندان برای مقابله با آشفتگی اجتنابناپذیر از طریق اَشکال گوناگون کمک و ترکیب آموزش/ تحصیل و بازآموزی حیاتی است.
وقتی پای این مساله به میان میآید که ایالاتمتحده باید بر چه چیزی تمرکز کند تا مسائل داخلی خود را انتظام بخشد، آموزش/ تحصیل موضوعی تکراری میشود. این مساله [آموزش و تحصیل] برای رشد اقتصادی، برای کمک به آن دسته از کارگرانی که بهخاطر تغییرات تجاری و تکنولوژیک آسیب دیدهاند و برای حمله به نابرابری، حیاتی است. در مورد خطرات نابرابری زیاد گفته و شنیده شده است. بله، نابرابری درحال رشد است اما مشکل واقعی این نیست که تعداد معدودی فوقالعاده ثروتمندند بلکه مشکل این است که بسیاری فقیرند و شاهدند که معیارهای زندگی یا چشماندازهای زندگیشان هیچ بهبودی نمییابد. تجویز سیاسی تلاش برای کاهش نابرابری بهخودی خود، از طریق یارانههای گسترده و مالیاتهای جدید در راستای بازتوزیع ثروت نیست. این تجویز بیتردید شکست خواهد خورد و انتقال ثروت، ظرفیتگیرندگان را برای اینکه به گیرندگانی خلاق، بهرهور و سازنده تبدیل شوند افزایش نخواهد داد بلکه خلاقیت و بهرهوری آنها را کاهش خواهد داد. در عوض، هدف باید این باشد که تحرک رو به بالا به یک حقیقت تبدیل شود. این فقط زمانی رخ خواهد داد که دسترسی بیشتری به آموزش باکیفیت وجود داشته باشد آن هم نه فقط برای جوانان بلکه برای تمام شهروندانی که درحال گذران عمر و زندگی خود هستند. بدیل یا جایگزین آن- کشوری که بهطور گستردهای با طبقه تعریف میشود- به کاهش رشد اقتصادی و اصطکاک اجتماعی بالاتر ختم میشود و این هم به نوبهخود، موجب تولید پوپولیسم بیشتر در سیاست آمریکا و حمایت کمتر برای گونهای از سیاست خارجی میشود که مورد نیاز است.
آموزش/ تحصیل نیز به معنایی دیگر شایسته ذکر است. این کتاب استدلال کرده است که دنیا برای ایالاتمتحده و آمریکاییها اهمیت دارد و در مقابل، آنچه هم که ایالاتمتحده انجام میدهد (یا نمیدهد) برای دنیا اهمیت دارد. درک این واقعیات و قضاوت در مورد سیاستهایی که به بحث گذاشته میشود مستلزم شهروندی است که به لحاظ جهانی باسواد و اینکه قدردان مزیتهای بالقوه مشارکت جهانی و ریسکهای بالقوهای باشد که از جهانی شدن و نیز از مشارکت خیلی کم یا خیلی زیاد در تحولات جهانی برمیخیزد؛ یا به شکل دقیقتر، از مشارکت بیش از حد از نوع نادرست و مشارکت کمتر از حد در نوع درست. در بر گرفتن «تعلیمات جهانی» بهعنوان دورهای (course) در مدرسه و دانشگاه، پیشنهادهایی که روشن میسازد چرا جهان اهمیت دارد و گزینههایی که ایالاتمتحده با آن روبهروست سرمایهگذاریهای خوبی برای آینده خواهد بود.
میخواهم آخرین نکته را در اینجا بیان کنم. آنچه بیش از پیش آشکار میشود این است که چشماندازها برای انجام بیشتر آنچه که باید در داخل در زمینه اقتصادی و دیگر حوزهها انجام شود آنقدر که از سوی سیاست تعیین میشود از سوی اقتصاد تعیین نمیشود. نتیجه تحولات در دهههای اخیر بهگونهای بوده که سیاست را دشوارتر کرده است. افراطها به قیمت میانهروی بهدست میآید. سازش و مصالحه در بسیاری از جاها به کلمهای کثیف تبدیل شده است. چه چیزی این تغییر را توضیح میدهد؟
ارسال نظر