بینظمی جدید جهانی
در مورد اتحادیه اروپا، نیازی آشکار برای اصلاح وجود دارد. احتمالات عبارت است از وضع برخی محدودیتها بر تحرک آزاد مردم «به» و «درون» اروپا، ایجاد نسخهای از بیمه سپردهگذاری جمعی مشروط به اینکه کشورها و بانکها اصلاحات و کنترلهای خاص را بپذیرند و برقراری نظم و انضباطی واقعی بر سیاستهای مالی آن هم در صورتی که کشورها به منطقه اروپا بپیوندند یا در آن باقی بمانند. اجازه داده شده که سیاستها و مهمتر از همه ایدئولوژیای که مدافع ادغام بیشتر است بر واقعیتهای اقتصادی غالب آیند؛ اما چنانکه تکرار بحرانهای مالی در چندین کشور جنوب اروپا نشان میدهد، این موضع به لحاظ سیاسی و اقتصادی به اتحادیه اروپا لطمه زده است. پرداختن به این شکاف میان واقعیتهای سیاسی و اقتصادی ممکن است اتحادیه اروپای آینده را وادارد که چندین سطح از عضویت را ارائه دهد؛ احتمالا نسخهای از آنچه پیش از این از لحاظ «هسته درونی» [inner core] کشورهای مشارکتکننده در منطقه یورو وجود داشت. اگر اتحادیه اروپا بخواهد سالم باقی بماند، چنین انعطافپذیریای حیاتی است.
اگر اتحادیه اروپا مجبور شود که در چارچوب رشد اقتصادی پاییندست به عمل بزند، محدودیتی در آنچه این اتحادیه میتواند انجام دهد وجود دارد. اصلاحاتی که ارتقادهنده رشد است از جمله انعطافپذیری بیشتر برای کارفرمایان آنگاه که پای بهکارگیری و استخدام کارگران به میان میآید، کاهش مزایا و مالیات هدفمند و هزینههای افزایش یافته زیرساختی، ارزش شناسایی و مسلما پذیرش را دارند. ابتکاری که میتواند به اتحادیه اروپا کمک کند و پیوندهای اروپا- آمریکا را تقویت کند همانا یک معاهده تجاری فراآتلانتیکی است. بهطور گستردهتر، یک مورد قانعکننده برای مشورت و همکاری نزدیک اروپا- آمریکا در مسائل جهانی و منطقهای و روابط با چین و روسیه وجود دارد. مشاوره و همکاری میتواند در ناتو، در بروکسل یا در پایتختها انجام شود با تاکید بر اینکه کدام محل میتواند بهترین نتیجه را در بر داشته باشد. تاریخ نشان میدهد که ایالاتمتحده از شراکت نزدیک با اروپا منتفع میشود؛ پرسش واقعی این است که آیا دولتهای اروپایی از ظرفیت و تمرکز برای اینکه شرکایی واقعی و معنادار شوند، برخوردار خواهند بود یا خیر.
فصل ۱۲- کشوری در آشفتگی
بخش زیادی از بار خلق و حفظ نظم در سطح منطقهای یا جهانی بر دوش آمریکا خواهد بود. این به چند دلیل اجتناب ناپذیر است. فقط یکی از دلایل این است که ایالاتمتحده قدرتمندترین کشور در جهان بوده و احتمالا تا دهههای آینده هم قدرتمندترین کشور در جهان باقی خواهد ماند. نتیجه حاصل از این نگاه این است که هیچ «کشور» دیگری یا «گروهی از کشورها» نه قابلیت و نه ظرفیت و جهانبینی لازم برای ساخت یک نظم جهانی را دارد. همچنین نمیتوان انتظار داشت که نظم بهطور خودکار سر بر آورد؛ هیچ دست نامرئیای در بازار ژئوپلیتیک وجود ندارد. باز هم، بخش زیادی از این بار (یا به تعبیری مثبت تر، فرصت) بر دوش قدرتهای بزرگ روز خواهد بود. چیزی بیش از نفع شخصی در خطر قرار میگیرد. ایالاتمتحده نمیتواند دور از جهان باشد، رخت عزلت بر تن کند و از جهانی آشفته متاثر نشود. جهانی شدن بیش از آنکه انتخاب باشد، واقعیت است. در سطح منطقهای، ایالاتمتحده به راستی با مشکلی وارونه مواجه است: اینکه بازیگرانی خاص از انگیزه و ابزار برای شکل دادن به نظم برخوردارند. مشکل این است که نگرش این بازیگران به نظم تا حدی یا بهطور کامل با منافع آمریکا ناسازگار است. نمونههای آن عبارتند از: ایران و برخی بازیگران فرومنطقهای در خاورمیانه، چین در آسیا و روسیه در اروپا.
این زمان، زمانهای سهل و بدون چالش برای ایالاتمتحده نخواهد بود. تعداد و طیف چالشها دلهرهآور است. بازیگران و نیروهای زیادی وجود دارند که باید با آنها رقابت کنیم. اتحادها- که بهطور معمول در مخالفت با یک کشور یا برخی کشورها شکل میگیرند- ممکن است در دنیایی که همه دشمنان همواره دشمن نیستند و همه دوستان همواره دوست نیستند ابزار مفیدی نباشد. میتوان روی دیپلماسی حساب کرد؛ پاداشی نیک برای مهارت و چالاکی وجود دارد. مشورتهایی که هدفش تاثیرگذاری بر اقدامات دولتها و رهبران دیگر است احتمالا اهمیتشان بیشتر از مذاکراتی است که هدفش حل مشکلات است. واقعیت دیگر این است که ایالاتمتحده با تمام قدرتی که دارد، نمیتواند نظم را تحمیل کند. تا حدودی، این منعکسکننده آن چیزی است که ممکن است واقعیتهای ساختاری نامیده شوند؛ یعنی اینکه هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی به مقابله با چالشهای جهانی (و با توجه به ماهیت این چالشها) برخیزد. ایالاتمتحده میتواند انتشار گاز کربن را به شدت کاهش دهد؛ اما تاثیر آن بر آب و هوای جهان در صورتی که چین و هند چنین نکنند، اندک خواهد بود. به همین ترتیب، ایالاتمتحده نمیتواند به تنهایی نظام تجاری جهان را حفظ کند یا بهطور موفقیت آمیزی به نبرد با تروریسم و بیماری بپردازد.
آنچه باید بر این واقعیات افزود، محدودیت منابع است. ایالاتمتحده نمیتواند به تنهایی تمام نیروها و دلارهای مورد نیاز برای حفظ نظم در خاورمیانه، اروپا، آسیا و جنوب آسیا را متقبل شود. بیتردید قابلیتهای فراوانی در میان بسیاری از کشورها دیده میشود.
ارسال نظر