آتلانتیک: ساکن بعدی کاخ سفید باید درباره آغاز جنگ جهانی سوم تصمیم بگیرد
وضعیت جنگی بین پکن و واشنگتن
دو راند از مناظرات دموکراتها گذشته و نقدنویسیها نسبت به آن دو رویداد اوج گرفته است. پروفسور پیتر بینارت، استاد علوم ارتباطات در دانشگاه نیویورک در اول اوت یادداشتی درباره این مناظرات در وبگاه مجله آتلانتیک منتشر کرده است. او نوشته است: بحثهای دموکراتها، این هفته کیفیت فوقالعادهای داشت. در دو شب متوالی که در آن راند دوم مناظرات در دیترویت برگزار شد، بحثها درباره موضوع سیاست خارجی تا حدی پایان یافت و عمدتا مباحث روی اینکه آمریکا باید سربازان خود را از افغانستان بیرون بکشد واز جنگ با ایران پرهیز کند، متمرکز بود و در نهایت نیز مایکل بنت گفت که باید دوباره در آمریکا سرمایهگذاری کرد. تا اینجا همه چیز خوب است. اما یک موضوع قابل توجه در این بحثها وجود دارد و آن هم مربوط به نقش قدرت آمریکا در تعادلبخشی به دنیا است. آنها بهگونهای سخن میگفتند که گویا قرار است برای نخستوزیری در کانادا نامزد شوند. مساله همین است؛ زیرا ایالات متحده در تلاش است تعادل ویژهای از قدرت را حفظ کند؛ چرا که قدرت اقتصادی و نظامی چین در حال رشد است. واشنگتن به سختی همان راهبردی را دنبال میکند که به جنگ با ژاپن در سال ۱۹۴۱ ختم شد؛ جلوگیری از هر نوع غلبه قدرت آسیایی در منطقه غرب پاسیفیک. چین در حال به چالش کشیدن این تلاش ایالات متحده است. اگر این دو قدرت جهانی با یکدیگر بر سر این مساله به توافق نرسند، استفاده از گزینه جنگ بین دو کشور ناگزیر است. چه نوع توافقی را الیزابت وارن، کاملا هریس، برنی سندرز و جو بایدن باید مدنظر قرار دهند تا سایه جنگ دور شود؟ آیا آنها برای تایوان مبارزه خواهند کرد؟ آیا آنها برای دسترسی آمریکاییها به دریای چین جنوبی تلاش خواهند کرد، دو نقطهای که احتمالا موجب شروع جنگ جهانی سوم شود. هیچکدام از تماشاکنندههای مناظره هیچ تصوری از این مشکل ندارند. در مناظره روز پنجشنبه، روز دوم از راند دوم مناظرهها، ۱۶ بار نام چین به دلایل مسائل تجاری برده شد؛ اما یکبار هم اسم این کشور بهدلیل مسائل امنیتی برده نشد. چنین رویکردی هم روز چهارشنبه، روز اول از راند دوم مناظرههای دموکراتها مشاهده شد: ۸ بار اسم چین برده شد که ۷ بار آن به دلیل مسائل تجاری بین دو کشور بوده و یکبار هم تولسی گابارد نام چین را بهعنوان یک کشور قدرت هستهای در کنار نام روسیه و کرهشمالی آورد. چنین رویکردی در قبال رقابت دو کشور بزرگ نه تنها بیمسوولیتی، بلکه خطرناک است. در سال ۲۰۱۵، گراهام آلیسون، یک دانشآموخته سیاست خارجی نوشت: جنگ بین چین و آمریکا طی دهههای آتی ناگزیر است، فقط باید آن لحظه را شناسایی کرد. بر اساس ردیابی تاریخی مساله، احتمال وقوع جنگ از عدم وقوعش بیشتر است. تحلیل او بنا بر مطالعه رویدادهای تاریخی و برخورد قدرتهای بزرگ در برهههای مختلف زمانی استوار بوده است. در واقع او به مطالعه منازعه قدرتهای مستقر و در حال ظهور پرداخته که دو سوم از این موارد به جنگ ختم شده است. در سال ۲۰۱۶، استیو بنن، با بیانی دقیقتر موضوع را شکافت: «ما در ۵ سال یا ۱۰ سال آینده یک جنگ در دریای چین جنوبی خواهیم داشت. در این خصوص جای هیچ شک و تردیدی نیست.»
از زمانی که دونالد ترامپ امور را بهدست گرفت، او احتمال وقوع پیشبینی بنن را افزایش داد. ایالات متحده بهطور رسمی چین را بهعنوان رقیب راهبردی خود شناخته است. کشتیهای جنگی آمریکا عبور و مرور خود را در تنگه تایوان افزایش دادهاند و پکن بارها درخصوص این موضوع به واشنگتن هشدار داده است. چین حتی برای بازپسگیری تایوان ممکن است به جنگ نیز متوسل شود. گفتوگوهای نظامی بین چین و آمریکا از مدتها پیش از هم فروپاشیده است. پکن نیز روزافزون دست به آزار و اذیت و دستگیری شهروندان آمریکایی میزند. در حال حاضر نیز روابط اقتصادی چین و آمریکا بین دو ابرقدرت یک خصومت اندک است و هر چه پیش میرویم به یک دشمنی تبدیل میشود. ماه گذشته، برخی از دانشمندان برجسته علوم سیاسی در حوزه چین به ترامپ طی یک نامه سرگشاده نسبت به روابط پیچیده دو کشور هشدار دادند. ساده است که حدس زد چرا دموکراتها درباره روابط سیاسی و نظامی آمریکا با چین زیاد صحبت نمیکنند. تجارت با چین بهطور مستقیم بر زندگی مردم عادی آمریکا تاثیر میگذارد. ژئوپلیتیک شرق آسیا در مقابل تیره و تار و نامفهوم است. اما هر دو موضوع به یکدیگر وابستگی بالایی دارند، همانطور که دولت باراک اوباما، هنگام مذاکره بر سر ترانس پاسیفیک بهدنبال این بود تا با این اتحاد مانع ایجاد بلوک منطقهای از سوی چین شود. آمریکا بر این باور بود که اگر این بلوکها از سوی چین شکل بگیرد، آمریکا ناگزیر از منطقه دور خواهد شد. مناظرات جدید دموکراتها حتی این موضوع را هم شامل نمیشود. برای مثال در راند دوم مناظرات، الیزابت وارن، از ماساچوست از خطمشیهای تجاریاش رونمایی کرد و گفت دنبال قراردادهای تجاری تازهای است که به محیط زیست، کارگران و حقوق بشر احترام میگذارد. اینها سرمشقهای الهامبخش شگفتانگیزی هستند اما پکن اصلا به این استانداردها توجهی ندارد. این به منزله آن است که وارن آماده است تا جنگ تجاری فعلی پکن و واشنگتن را دائمی کند و بنابراین آن حمایتهای تجاری را که تاکنون بهدست آوردهایم، با این خطمشی از بین خواهد رفت. این همان مسالهای است که پیشتر هشدار داده شده است. وقتی شما یک سیاست خارجی جامع در قبال چین ندارید با این معضل روبهرو میشوید.
در حالی که دموکراتها جنگ سرد بین چین و آمریکا را نادیده میگیرند، جمهوریخواهان آن را به آغوش کشیدهاند. برای جمهوریخواهان جوانی مانند مارکو روبیو و تام کاتن که میخواهند فتیله شعارهای پوپولیستی ترامپ درخصوص جنگ تجاری و افزایش قدرت نظامی آمریکا را همواره شعلهور نگه دارند، چین بهترین گزینه است. اینجا جایی است که ترامپیستها و نومحافظهکاران همدیگر را پیدا میکنند. بنن اوایل سال موفق شد تا کمیته گروه خطر جاری را مجددا تاسیس کند. این گروه پیشتر در دهه ۱۹۷۰ بهمنظور مقابله با خطر شوروی بهوجود آمده بود و حالا این کمیته چین را جایگزین آن کرده است. اما جنگ سرد با شوروی همانگونه فریز شده باقی ماند؛ زیرا در اروپای مرکزی، جایی که واقعا اهمیت داشت، اتحاد جماهیر شوروی فاقد اراده بود تا اساسا از برلین عبور کند و اروپا را به چالش بکشد. در اروپای شرقی، اتحاد جماهیر شوروی نفوذ خود را بسط داده بود و فاقد آن قدرت اقتصادی بود که به فراتر از این نفوذ فکر کند. البته در زمان حاضر، چین بهعنوان یک قدرت به پا خاسته هنوز دارای توان نفوذ نظامی نیست. این کشور در تلاش است تا نفوذ خود را در دریای چین جنوبی، جایی که ناوهای جنگی آمریکا و چین در سپتامبر گذشته از ۵۰ متری یکدیگر عبور کردند، بسط دهد. در این راستا، چین، نیاز دارد تایوان را به خود ضمیمه کند. به همین دلیل است که روبیو و کاتن اصرار دارند تا آمریکا قدرت نظامی تایوان را افزایش دهد.
آلیسون در تحقیقات خود متوجه شده است که در زمانهای گذشته قدرت مستقر و قدرت بهپا خاسته برای اجتناب از جنگ نیاز به یک تعادل بزرگ و البته دردناک در نگرشها داشتهاند. جمهوریخواهان اما دقیقا دنبال معکوس کردن این گزاره هستند. آنها بهدنبال این هستند که آمریکا ذرهای در برابر چین کوتاه نیاید. در مقابل دموکراتهایی که روز چهارشنبه و پنجشنبه روی سن رفتند، کلمهای در اینباره صحبت نکردند.این موضوع زمانی قابل قبول بود که آمریکا، کانادا بود. این در حالی است که شاید رئیسجمهوری بعدی آمریکا باید تصمیم بگیرد که جنگ جهانی سوم آغاز شود یا نه؟ و وقتی مردم مناظرات دموکراتها را نگاه میکنند، گویی اصلا چنین ریسکی وجود خارجی ندارد.
ارسال نظر