کمدوامترین دولت بریتانیا
به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیایاقتصاد» اکونومیست در رابطه با شرایط جدیدی که با نخستوزیری بوریس جانسون در انگلستان پدید آمده، نوشته است، سکانداری خروج از بحران برگزیت نیازمند برخورداری از یک مهارت فوقالعاده در سیاست است. حزب حاکم محافظهکار اما با انتخاب یک پوپولیست بهعنوان رهبر جدید خود که بهزعم هیچکس دارای امنترین دستان برای سپردن این چالش نیست، قمار بزرگی را شروع کرده است. جانسون وعدههایی را در رابطه با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا مطرح کرده است که احتمالا قادر به تحقق آنها نخواهد بود و بهنظر میرسد که به سمت یک برگزیت بدون توافق درحال حرکت است. این وضعیت میتواند به یک تقابل بین او و پارلمان منجر شود، پارلمانی که به نظر میرسد در تلاش است تا برگزیت بدونتوافق به وقوع نپیوندد. باید رای عدم اعتماد به او داده شود و این در صورتی میسر خواهد شد که دستکم برخی از نمایندگان محافظهکار پارلمان رای به برکناری دولت حزب خود بدهند. این رویدادی است که از سال ۱۹۴۰ تاکنون در انگلستان بهوقوع نپیوسته است. نظرسنجیهای فعلی از تقسیمبندی در قالب ۴ حزب حکایت دارد، وضعیتی که هر انتخاباتی را به یک لاتاری تبدیل میکند. اما نمایندگان مردد باید بدانند اگر به جانسون اجازه داده شود که دموکراسی را به حالت تعلیق درآورد تا یک برگزیت بدون توافق حاصل شود، اقتصاد را در خطر قرار میدهد و کل اتحادیه اروپا را با یک ریسک مواجه خواهد کرد. این نهتنها خیانت به کشور محسوب میشود، بلکه به معنای پایانی بر حزب محافظهکار خواهد بود. جانسون نیز باید مطمئن باشد که اگر از وعدههای فانتزی خود دست بر ندارد و در رابطه با دستیابی به یک توافق برای برگزیت جدیت به خرج ندهد، در نهایت نه با چرچیل که با چمبرلین مقایسه خواهد شد. حالا بریتانیا باید برای یکی از پرفراز و نشیبترین و شاید یکی از کمدوامترین دولتها در تاریخ مدرن خود آماده شود.
در آسیا اما سرمقاله و طرح روی جلد اکونومیست روابط روسیه-چین را مورد بررسی قرار داده و به این موضوع اشاره کرده است که شراکت بین ولادیمیر پوتین و شیجینپینگ بیش از آنکه برای روسیه مفید باشد، به نفع چین است. در واقع چین بر همه جنبههای روابط دو کشور سلطه دارد. اقتصاد آن براساس برابری قدرت خرید ۶ برابر بزرگتر از اقتصاد روسیه است و قدرتش درحال افزایش، در عین حال قدرت روسیه درحال رنگ باختن است. آنچه که زمانی یک راه فوقالعاده برای پشت کردن پوتین به غرب و افزایش نفوذ روسیه محسوب میشد، حالا به تلهای تبدیل شده است که رهایی کشورش از آن بسیار دشوار مینماید. روسیه بهجای آنکه یک شریک برابر با چین محسوب شود، بیشتر به مثابه یک خراجگزار چین بهنظر میرسد چون بهعنوان یک بازار برای موادخام خود، تامینکننده تکنولوژی و تامینکننده پوشش نظامی برای ماجراجوییهایش، روزبهروز به همسایه بزرگ خود وابستهتر میشود. شاید این یک قضاوت سختگیرانه بهنظر برسد چون روسیه همچنان یک قدرت هستهای محسوب میشود که یک کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در اختیار دارد. نیروهای مسلح خود را مدرن کرده، بهطور مثال در سوریه و هراسی از اینکه آنها را بهکار بگیرد ندارد. در هفتهای که گذشت نیروی هوایی روسیه و چین برای نخستینبار گشتزنی هوایی مشترکی را به نمایش گذاشتند، که با ادعای کره مبنی بر تجاوز هواپیمای روسی به حریم فضایی این کشور موجب هشدار شد. حقیقت واقعی اما به این موضوع مربوط است که روسیه چگونه روزبهروز به یک همسایه وابسته به چین تبدیل میشود.
تناقض فاحشی است بین ادعای پوتین در بازگرداندن عظمت روسیه و حقیقت آشکار نقش فرعیاش در برابر چین. بهزعم اکونومیست دیر یا زود الکسی ناوالنی یا فردی همچون او بهعنوان رئیسجمهوری روسیه به غرب نظر خواهد کرد و بنابراین غرب بهجای تقابل علیه روسیه یا تلاش برای بازداشتن آن باید به جایگاه فرودست آن توجه کند و به انتظار بنشیند.
ارسال نظر