محرمانه‌های کره‌شمالی

مقام‌های شوروی که او را به‌عنوان بخشی از آینده دولت دست‌نشانده کره‌شمالی رصد می‌کردند از عملکرد کیم در آزمون «تئوری مارکسیستی» دچار ترس و واهمه شدند. با این حال، کیم‌ایل‌سونگ توجه «لاورنتی بریا»، رئیس پلیس مخفی انگشت‌نمای شوروی را به خود جلب کرد تا اینکه «بریا» او را به‌عنوان رهبر بالقوه به جوزف استالین معرفی کرد. از آن زمان به بعد، او توانست از مزیت‌های کامل عطایا و نعماتی که به‌خاطر آن شهرت یافت بهره‌مند شود- تبلیغات، کاریزمای فردی و رفتار ماکیاولیستی- تا رقبا را به حاشیه رانده و قدرت را در دستان خود جمع کند.  

دو سال بعد، او به «وزارتخانه تبلیغات و تحریکات» منتقل شد و در سال ۱۹۶۸ به ریاست آن رسید. در این مرحله بود که کیم‌جونگ‌ایل برای اولین بار به سینما علاقه شدیدی یافت و تمام جنبه‌های فیلم‌سازی در بخش فیلم و هنر این وزارتخانه به دغدغه او تبدیل شد. این حوزه‌ای بود که او در آن به راستی عالی بود؛ و به گفته برخی، وقتی فیلم‌ها را در اتاق ادیت می‌برید و اصلاح و ویرایش می‌کرد یا از لنز دوربین نگاه می‌کرد بسیار خوشحال می‌شد.

کیم‌جونگ‌ایل به‌خاطر تمام مزیت‌های آشکاری که از تولد کسب کرد، ضرورتا یک مرد خوشحال نبود و نهایتا تضمینی نبود که ردای پدرش را هم به ارث برد. مادرش «کیم‌جونگ‌سوک»- که اکنون و تا حدی به‌دلیل تلاش‌های شخص کیم‌جونگ‌ایل به‌عنوان مادر ملت شهره است و تقدیس می‌شود – زمانی درگذشت که کیم هنوز یک پسر جوان بود چنان‌که برادر کوچک‌ترش «مان ایل» [Man Il] هم چنین بود. بعدها، او و خواهرش «کیم کیونگ هویی» به شکل منظم از سوی «کیم‌سونگ‌آی» [Kim Song Ae]، همسر دوم کیم‌ایل‌سونگ، مورد سوءاستفاده کلامی قرار می‌گرفتند. «کیم‌سونگ‌آی» سه فرزند دیگر هم برای رهبر کشور به دنیا آورد و سخت می‌کوشید توجه رهبر را از کیم‌جونگ‌ایل و کیونگ هویی دور بدارد و در عوض توجه او را به فرزندان خود معطوف سازد. او و بستگان خونی‌اش در دستگاه دولت فرزند وسطی‌اش «پیونگ ایل» را که در سال ۱۹۵۵ متولد شد به‌عنوان جانشین کیم‌ایل‌سونگ مطرح کردند.

با این حال، مانع فوری در برابر کیم‌جونگ‌ایل طی دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ عمویش «کیم‌یونگ‌جو» بود [Kim Yong-ju: برادر کوچک‌تر کیم‌ایل‌سونگ که در دوران زمامداری برادرش طی دهه‌های ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ پست‌های بالایی در حزب کارگران کره یافت اما در سال ۱۹۷۴ و به‌دنبال کشمکش بر سر قدرت با برادرزاده‌اش کیم‌جونگ‌ایل از چشم افتاد]. برای ناظران بیرونی، محتمل‌تر این بود که «کیم‌یونگ‌جو» با توجه به سن و تجربه‌اش در امور سیاسی جانشین برادرش شود؛ اما کیم‌جونگ‌ایل غیر از اینکه فرزند ارشد بود یک مزیت مهم دیگر هم داشت: او در چاپلوسی در برابر پدرش زبردست‌تر از عمویش بود. براساس بسیاری از گزارش‌ها، کیم‌ایل‌سونگ همواره در برابر چاپلوسی و کاسه لیسی بسیار آسیب‌پذیر بود؛ به این معنا که وقتی رقبایش یکی پس از دیگری حذف شدند و قدرتش در کشور افزایش یافت، میل به چاپلوسی از او هم فزونی گرفت. غذای او از مزارع خاص می‌آمد.

مقام‌ها در هدیه دادن به او، مانند خانه‌های آن‌چنانی و زن‌های جوان، از هم سبقت می‌گرفتند. کیم‌جونگ‌ایل- که احتمالا به‌دلیل کمبود دریافت محبت از والدین در دوران کودکی دوستدار جذب عشق پدرش بود- در برابر کیم‌ایل‌سونگ زانو می‌زد تا کفش‌هایش را برق بیندازد. کیش شخصیت کیم‌ایل‌سونگ در اواخر دهه ۶۰ خیلی بدتر شد و همین انگیزه‌ای شد برای رقابت میان «کیم‌جونگ‌ایل» و «کیم‌یونگ‌جو» برای چاپلوسی بیشتر از کیم‌ایل‌سونگ. کیم‌جونگ‌ایل به‌عنوان متخصص پروپاگاندا در جایگاه خوبی برای بالا بردن شهرت و اعتبار پدرش از طریق فیلم‌ها، کتاب‌ها، نقاشی‌ها و اپراها جهت اغراق در مورد عظمت او بود؛ سازمان‌های خلاقانه جدیدی مانند «استودیوی هنر مانسودای» و «تولیدات پائک توسان» با مسوولیت صرف تولید کارهایی تاسیس شدند که تنها هدفشان تمجید و ستایش از کیم‌ایل‌سونگ بود. یک سال کامل هم برای برگزاری مراسم تولد شصتمین سالگرد «رهبر بزرگ» یا «قائد اعظم» [Great Leader] اختصاص داده شد که در آن کیم‌جونگ‌ایل در راس هر کاری بود و خودش شخصا اشعار قطعات موسیقایی را می‌نوشت، نمایش‌های تردستی را مدیریت می‌کرد و همه کاری می‌کرد تا اعتبار لازم را کسب کند.

کیم‌جونگ‌ایل که از متورم کردن شهرت کیم‌ایل‌سونگ چندان راضی نبود دستور یادآوری خاطرات انقلابیون دیگر را هم صادر کرد تا شاید یادآوری قهرمانی‌های آنها اندکی از تورم شهرت پدرش بکاهد [با وجود این و در همان حال، کیم‌جونگ‌ایل دقت داشت تا در مورد رفقای چریک قدیمی پدرش که مشاغل بالایی در دولت داشتند هم چاپلوسی به خرج دهد. او با دادن هدایا و افتخاراتی به آنها توانست حمایت (یا لااقل، رضایت) محافظان قدیمی را تضمین کند]. او همچنین در سال ۱۹۷۰ آغازگر عمل الصاق نشان [badge] کیم‌ایل‌سونگ بود که اعضای حزبی تا امروز به برگردان یقه‌هایشان [lapels] وصل می‌کنند. این نشان در سمت چپ یقه‌ها نصب می‌شود تا همواره کیم‌ایل‌سونگ را نزدیک قلب‌ها نگاه دارند [این نشان هرگز بر لباس‌های بیرونی مانند اورکت نصب نمی‌شود بلکه روی لباس‌های زیرین الصاق می‌شود]. درحالی‌که کیش شخصیت استالین به‌گونه‌ای بود که بر جایگاه رهبر به‌عنوان خدمتگزار نهایی حزب تاکید می‌کرد، اما کیم فراتر رفت: کیم‌ایل‌سونگ فراتر از حزب بود، فراتر از سوسیالیسم بود و بی‌تردید ماورای هر انسان دیگری است. تنها کسی که بیش از هر فرد دیگری به ایجاد این حس کمک کرد فرزندش کیم‌جونگ‌ایل بود.