بخش هفدهم
محرمانههای کرهشمالی
این نیز به نوبه خود باعث جسور شدن مردم شده است. آنها که ۳-۴ سال پیش از کشور فرار کردند شاید بگویند که فیلمهای خارجی را در تنهایی و خلوت میدیدند اما این روزها مردمان کرهشمالی این فیلمها را با دوستان نزدیک و اعضای خانواده خود میبینند (البته با درهای قفل شده و پردههای کشیده شده). امروز مردم کمتر در مورد یکدیگر جاسوسی میکنند [پس از تحکیم حاکمیت کیم ایل سونگ، جاسوسی از یکدیگر حتی از اعضای خانواده به امری معمول در کرهشمالی تبدیل شد. این روزها اما احتمال کمتری هست که مردم چنین کنند]. در حقیقت، این روزها آنچه معمول شده شنیدن صحبتهای مردم و بحث و جدل آنها در مورد نمایشهای کرهجنوبی با دوستان و حتی همسایگانشان است. این روزها حتی برخی اصطلاحات و عبارات از کرهجنوبی وارد دایره لغات و واژگان مردم کرهشمالی شده است مانند « dangyeon haji» به معنای «البته» و این زمانی موجب هیجان طرفین میشود که هر دو، یکدیگر را با درک متقابل از این عبارت کاملا میفهمند. مردم از طریق هواداری از تلویزیون کرهجنوبی دوستیهایی قوی شکل میدهند یعنی محتوای آن فیلمی را که با دیگری به بحث میگذارند نشاندهنده اعتماد میان آنهاست. بنابراین، پیوندهایی فوری شکل میگیرد.
فیلم گانگستری کرهجنوبی به نام «Chingu» [«دوستی»] بهصورت زیرزمینی در پیونگ یانگ برای علاقهمندان نشان داده میشد به ویژه برای بچه مدرسهایهای عضو خاندانهای نخبه و حاکم. این فیلم که در شهر ساحلی کرهجنوبی به نام «بوسان» ساخته شده مملو از گویشها، اصطلاحات، عبارات و واژگانی – از جمله واژگان بسیار موهن و فحش گونه – است که به هیجانات جنسی شخصیت یک زن اشاره میکند. این اصطلاحات، عبارات و واژگان در میان پسران نوجوان و جوان پیونگیانگی بهشدت متداول شده و محبوبیت یافته است. درست مانند کرهجنوبی، محبوبترین نمایشها سریالهای درام است که معمولا شامل داستانهایی حول مثلث عشق، نزاع خانوادگی و زنان زیبارو (اما فقیر) میشود که با پسران پدران چائهبول [ chaebol]: یک چائه بول شکلی از کسب و کار در کرهجنوبی است که عموما شرکتهای متعدد بینالمللی دارند و تحت اداره یک فرد قدرتمند اداره میشوند] ازدواج میکنند و ویژگی این درامها تمایل به مرگ غمانگیز بازیگران اصلی است. برای مردم کرهجنوبی، نمایشهای درام یا تخلیه روان و پاکسازی روان [cathartic] است یا گریزگرایانه [escapist]؛ آنها به خاطر اثرگذاری احساسی، چندان در مورد زندگی واقعی اغراق نکرده و آن را بازتاب نمیدهند. اما مردم کرهشمالی درامهای کرهجنوبی را به دلیل واقعگرایی نسبیاش ارج مینهند. تلویزیون کرهشمالی روی این مساله مانور میدهد که «بدی بدون مجازات نمیماند» یا «خوبی در آخر شکست میخورد»؛ تلویزیون این کشور حالتی خنثی دارد و خوبی و بدی را نه تنها به درستی به تصویر نمیکشد بلکه آن را در راستای منافع خود توجیه و تفسیر میکند. قهرمان درام کرهشمالی یک «کارگر الگو» [model worker] است که در نهایت پاداش خود را میگیرد؛ این نه قابل باور است و نه جالب.
اما از این مسائل چه استنباطی میتوان کرد؟ اول از همه، رشد سریع بینندگان و مشاهده نمایشهای کرهجنوبی و دیگر فیلمها و نمایشهای خارجی ممکن است حکومت را وادارد تا در نحوه بازی خود تغییراتی به عمل آورد. اخبار تلویزیون کرهشمالی در گرافیک و محیط نمایش قرن بیستمی است. افزون بر این، منابع میگویند که انواع فیلمهای خارجی امروزه بیشتر از قبل بر صفحه تلویزیون کرهشمالی نقش میبندد. فیلمهای کرهای و روسی همواره در جدول زمانی تلویزیون جایگاه ثابتی دارند اما اکنون – برای مثال- با فیلمهای بالیوودی در حال رقابت برای نمایش هستند. حتی فیلم بریتانیایی « Bend It Like Beckham» در سال ۲۰۱۰ در تلویزیون دولتی نمایش داده شد. مهمتر از همه، انقلاب نصفه و نیمه فیلمهای تلویزیونی خارجی، در حال تضعیف کنترل دولتی است. تا نیمه دهه ۹۰، دولت تقریبا کنترل انحصاری بر توزیع اطلاعات در کرهشمالی داشت و تنها آلترناتیو برای آن «شایعات» بود [مردم پیونگیانگ تنها از طریق «شایعات» بود که به کشتار تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ پی بردند. تقریبا هیچ منبع قابل اعتمادی از اطلاعات در مورد این حادثه وجود نداشت و محتمل است حتی آنهایی هم که خارج از پیونگیانگ زندگی میکردند هیچ باور، بینش یا ایدهای از آنچه رخ داده بود نداشتند]. در گذشته، به مردم کرهشمالی گفته میشد که مردمان کرهجنوبی فقیرتر از آنها هستند [در عوض، تبلیغات کرهجنوبی در دوران دیکتاتوری نظامی هم مردمان کرهشمالی را شیاطینی با «شاخ» و «دُم» ترسیم میکرد]. از آنجا که امروز تقریبا تمام مردم کرهشمالی میدانند که این مسائل کاملا غیرواقعی و نادرست است (آن هم به خاطر تلویزیون کرهجنوبی)، این گونه پیامها و تبلیغات بیاعتبار شدهاند. به جای آن امروزه در کرهشمالی این مساله باب شده که جنوبیها «آلت دست» و «دستنشانده» آمریکاییها هستند. خصلت «دستنشاندگی» هم یک بازی کهنه است اما در عصر اطلاعات دیجیتال عمری دوباره یافته و برخی را به خود جذب کرده است.
فیلم و تلویزیون خارجی نیز در حال تغییر نگرش مردم کرهشمالی نسبت به آمریکاست. تبلیغات به لحاظ تاریخی آمریکاییها را مردمانی شرور و شیطانی معرفی کرده که تنها هدفشان به استعمار کشیدن جهان و نابودی کشورهایی است که مقاومت میکنند؛ کشورهایی مانند کرهشمالی. پوسترها سربازان آمریکایی را به مثابه روانیهایی به تصویر میکشد که سرنیزه اسلحه خود را به شکم کودکان فرو میبرند و مادران وحشتزده این کودکان کاری جز مشاهده از روی ترس و وحشت نمیتوانند انجام دهند [جالب این است که تبلیغات کرهشمالی به امپریالیسم آمریکا- بریتانیا اشاره میکند اما پس از عادیسازی روابط دیپلماتیک با بریتانیا، این کشور از این حلقه شیطانی خارج شد]. اما زمان در حال تغییر است؛ بسیاری از فراریان میگویند دیدگاهشان نسبت به «عمو سام» معتدلتر شده و فیلمهای هالیوودی مانند تایتانیک را مشاهده میکنند آن هم زمانی که در کرهشمالی هستند.
ارسال نظر