بخش پنجم
محرمانههای کرهشمالی
خشم تاجران معمولی بیتردید با این حقیقت درآمیخته میشود که نخبگان کرهشمالی تمایل داشتند داراییهای خود را در قالب ارزهای دیگر بهویژه یوآن چین حفظ کنند. حتی پیش از حذف صفر، وون کرهشمالی ارزی نبود که مردم به آن اعتماد چندانی بکنند و بنابراین، آنها که فرصتی داشتند- مانند مقامهایی که بدهبستان نیمه عمومی و نیمهخصوصی با همتایان چینی خود داشتند- دارایی خود را به ارز خارجی حفظ میکردند.
اما باز هم، نتیجه بلندمدت فشار بر مردم کرهشمالی حتی فراتر از مدار کنترل اقتصادی دولتی بود. مردم معمولی اکنون یوآن و دیگر ارزها را منبعی برای حفظ داراییهای خود میدانند. آنها آموختهاند که به دولت و پول آن- وون- اعتماد نکنند. همزمان، آنها یاد گرفتهاند که تجارت و پس انداز با یوآن میتواند آنها را از پیامدهای غارت و چپاول و بیکفایتیهای آینده دولت در امان نگه دارد. در نتیجه، تخمین زده میشود که اکثریت بدهبستانهای بازاری در کرهشمالی با پولهای خارجی انجام میگیرد و در این میان، یوآن مطلوبترین ارز است.
چندان تعجبی ندارد که ارزش غیررسمی بازار خاکستری کرهشمالی در مسیر کاهشی قرار دارد. اگرچه نرخ تبادل رسمی دولتی ۹۶ وون به ازای هریک دلار است – نرخ واقعی در زمان نگارش این کتاب ۸ هزار وون بود- و آن نرخ در سالهای اخیر بهطور چشمگیری با کاهش اعتماد به وون افزایش یافته است. حتی بانکهای کرهشمالی درحال نزدیکتر شدن به نرخ بازار سیاه هستند و اغلب به نرخی تغییر میدهند که قیمتهای بازار سیاه را تحت تاثیر قرار دهند. در منطقه اقتصادی ویژه «راسون» [Rason]، بانک مثلث طلایی [Golden Triangle Bank] حتی یک دلار را با ۷۶۳۶ وون در نیمه اکتبر ۲۰۱۳ مبادله میکرد. همچنین گزارشهایی وجود دارد که کارگران در مجموعهای از شرکتهای بزرگ دولتی مانند «معدن آهن موسان» [Musan Iron Mine] دستمزدهایشان از سه، چهار هزار وون در ماه به ۳۰۰ هزار وون در ماه در سپتامبر ۲۰۱۳ افزایش یافت تا بازتابی باشد از ارزش واقعی وون.
قیمتگذاری بازار سیاه بر وون در مغازهها و رستورانها درحال تبدیل شدن به نرخ رایج بازار است. برای مثال، یک مغازه اسباب بازی فروشی در پیونگ یانگ قیمت هر توپ بسکتبال را ۴۶ هزار وون قرار داده و کمتر کسی باور میکند که یک توپ بسکتبال ۴۰۰ دلار ارزش داشته باشد. در اقدامی مشابه، فروشگاههایی که محصولات معروف غربی مانند کلوچههای پپریج [Pepperidge’s cookies]، شکلاتهای هرشی[Hershey’s chocolate]، فیرو روشر [Ferrero Rocher] و آب انگور سرس [Ceres grape juice] را میفروشند، قیمت آنها را ورای نرخ رسمی قرار میدهند اما وون کرهشمالی را نمیپذیرند. همین مساله در مورد کل فروشگاه آدیداس هم صادق است؛ فروشگاههایی که مملو از کالاهای ورزشی هستند که از چین (ظاهرا بدون اطلاع آدیداس) آورده میشوند آن هم به قیمتهایی که اگر مردم توان خرید با وون را داشته باشند فوقالعاده سخاوتمندانه است. قیمتهای پایین وون نشانهای است از اینکه فرد باید پول این اجناس را به ارز خارجی بپردازد، در قیمت دلاری که بازتاب ارزش واقعی آن است. با این وجود، ارزشگذاری دوگانه وون کرهشمالی موجب چانهزنیهای جالبی میشود. حملونقل عمومی همچنان با قیمتی ارائه میشود که بازتاب نرخ رسمی است که یعنی هزینه سفر بسیار کمتر از ارزش واقعی آن است. برای مثال، هزینه سفر با مترو در پیونگ یانگ ۵ وون است. این یعنی حدود ۵ سنت آمریکا با نرخ مبادله رسمی و با نرخ واقعی هم یعنی سفر رایگان.
متاسفانه، همین مساله در مورد حقوقها هم صادق است. تمام کارگران، یا لااقل بسیاری از آنها، در استخدام دولت هستند و حقوق آنها براساس ارزش رسمی وون پرداخت میشود. برای مثال، حقوق نیروهای کشوری معمولا ۱۰۰۰ تا ۶۰۰۰ وون در ماه است. با نرخ رسمی ۹۶ وون به ازای هر دلار این چندان کافی نیست اما وقتی کسی نرخ مبادله «واقعی» بازار خاکستری را در نظر میگیرد، حتی یک مقام بسیار بالا هم کمتر از یک دلار در ماه حقوق میگیرد. طبق یک سیستم تئوریکِ کمونیستی بهداشت، تحصیل، غذا و مسکن رایگان، چنین حقوقی آنگونه که بهنظر میرسد فاجعه بار نیست. اما تا جایی که میدانیم، دولت دیگر نمیتواند خدماتی به مردم ارائه دهد (هر چند مسلم است که به نخبگان هنوز مقادیری کمک ارائه میشود). بنابراین، کارگر و خانوادهاش باید بهدنبال روشهای دیگری برای پول درآوردن- معمولا در بازار یا با ارائه برخی خدمات- باشند. نتیجه این میشود که در کرهشمالی همگان از معدنچی تا معلم مدرسه یک زندگی اقتصادی دوگانه دارند یعنی بسیاری در وقت اضافهشان برای پول در آوردن یا درگیر کارهایی هستند که پول نقد بهدنبال دارد یا در فعالیتهای بازاری حضور دارند. این پدیده پیامدهایی فوقالعاده منفی برای توانایی کشور جهت کارکرد مناسب دارد. از آنجا که تقریبا هیچ چیز به مردم پرداخت نمیشود، آنها هم انگیزه اندکی برای کار واقعی نشان میدهند. پلیس منتظر فرصت برای دریافت رشوه است و بسیاری از کارمندان دولت با دزدیدن اموال محل کار بهدنبال کسب پول بیشتر یا صرف آن برای رفع نیازهای خود هستند. یک کارگر کارخانه حدود ۲ هزار وون در ماه دریافتی دارد و بنابراین تعجبی ندارد که گزارشهای زیادی از کارخانههای دولتی وجود دارد که از هر چه که ساخته شده از فلز است تهی شده و کارگرانش محصولات کارخانه را ربوده و در خفا به فروش میرسانند. براساس نرخ تبادل رسمی، یک کارگر کارخانه نمیتواند حتی یک بسته سیگار با حقوق ماهانه خود بخرد چه برسد به فندک یا کبریتی برای روشن کردن آن.
ارسال نظر