بخش شصت و دوم
افسانه «نوسازی اقتدارگرا»
چین در ابراز نگرانی از ترویج «آزادی اینترنت» و ابزارهای دور زدن سانسور دولتی از سوی آمریکا تنها نیست؛ روسیه هم مدعی و خواهان اعمال کنترل بر دسترسی شهروندانش به اینترنت است. محور دیگر اختلافات مربوط است به حضور امنیتی منطقهای آمریکا. با این حال، اگرچه چین در حلوفصل مناقشات سرزمینی در منطقه میکوشد اما ممکن است اَشکالی از اجبار را هم به دوش بکشد که اگرچه ممکن است تخلفی از قواعد خاص تعبیه شده در نظم نباشند با این وجود با روح هنجار عدم تجاوزش مغایر است. تا جایی که این اقدامات به منزله تضعیف آن هنجار تلقی شود و تا جایی که علیه متحدان آمریکا جهت گرفته باشند، بر منافع چشمگیر آمریکا تاثیر خواهند گذاشت.
در عین حال، مشارکت چین در معاهدات، کنوانسیونها و نهادها اغلب واجد صلاحیت بوده و در راستای خدمت به منافع این کشور است. در برخی حوزهها، همچون حقوق بشر، نقش این کشور به وضوح ریاکارانه است. در حوزههای دیگر، مانند تجارت، پیشرفتهایی داشته اما همچنان درگیر چندین رفتار محدودکننده حمایتی تجاری و صنعتی است که روح سازمان تجارت جهانی را از میان میبرد. مهمتر از همه، قدرت و اعتماد روزافزون این کشور در سالهای اخیر است که منجر به طرح ادعاهای ارضی و منافع دیگر به شیوههای خصمانه و تهاجمی شده است. همچنین روشن است که آینده نگرش چین در قبال نظم چندجانبه قاعدهمحور هنوز ثابت و مشخص نیست. دهه آینده میتواند دورهای از تغییرات شگرف باشد و شاید شاهد شواهد بیشتری از نظارت و مدیریت یک چین مسوولیتپذیرتر بر نظم چندجانبه، یا تلاشهای چین برای تضعیف آن نظم به نفع هژمونی منطقهای خودش یا ترکیبی از هر دو خواهیم بود. شواهد در دسترس به ما اجازه نمیدهد که پیشبینی روشنی از این داشته باشیم که کدام یک از این رویکردها محتملتر است. بنابراین، به منظور ارزیابی طیف وسیعی از نتایج احتمالی، ما برخی سناریوهای احتمالی آینده برای تعامل چین را با نظم بینالمللی غالب پساجنگ طی 10 سال آینده بررسی کردیم. براساس تحلیل منافع چین و دیدگاههای مربوط به نظم، ما چند مسیر محتمل را برای آینده میان مدت از میان طیف گستردهای از نتایج احتمالی برگزیدیم. ما سه مورد خاص را در مورد رویکردهای بالقوه آینده چین شناسایی کردیم:1) جابهجایی خصومتآمیز [adversarial displacement] (2) قدرتآزمایی چندجانبه [multilateral power-flexing] (3) طفرهروی ناهماهنگ [uncoordinated shirking]. برای هر سناریو، مجموعهای از سیاستهای چینی را برمیشماریم که مرتبط با آن مسیر - رویکرد خواهد بود از جمله پیامدهایی برای آمریکا. ما با برجسته کردن سیاستهای آمریکا که بیشترین تاثیر را در مقابله با مجموعهای از این پیامدها دارد به این نتایج رسیدیم. برخی ناظران آمریکایی از مواضع و رفتارهای چین به این نتیجه رسیدهاند که پکن نه تنها دیدگاهی منسجم و خاص از نظم جهانی چینی که به دنبل خلق آن است، ندارد بلکه هیچ استراتژیای هم برای دستیابی به یک نظم جایگزین ندارد. در عوض، چین به این نظم پیوسته و میکوشد تا جایگاه خود در درون این نظم را بهبود بخشد تا اینکه بتواند تاثیرگذاری بیشتری در شکل دادن به قواعد و اتخاذ تصمیماتی داشته باشد که بر منافعش اثرگذار است. این کشور به جای رهبری فعال، بیشتر یک موجسوار بوده و از این نظم برای خدمت به منافع خودش استفاده کرده است.
منافع چین احتمالا گسترش بیشتری خواهد یافت زیرا این کشور بیشتر منابع خود را از خارج تهیه میکند، شهروندانش در خارج از کشور کار و زندگی میکنند، بیشتر شرکتهای چینی هم در خارج از این کشور فعال بوده و در خارج سرمایهگذاری میکنند. هر چه منافع جهانی این کشور بیشتر افزایش یابد، موضع این کشور در مورد برخی مسائل خاص هم تغییر خواهد کرد. برای مثال، این کشور میل بیشتری برای حمایت از مداخله نظامی در کشورهای ضعیفتر خواهد یافت. علاوه بر منافع جهانی چین، مولفههای داخلی و بینالمللی نگرش و رفتار چین در قبال نظم را تحت تاثیر قرار خواهند داد. رشد اقتصادی آهسته، ناآرامی داخلی یا دیگر تهدیدها بر حاکمیت حزب کمونیست چین میتواند رفتار پرخاشگرانه و تهاجمی چین را با توجه به منافع امنیتی این کشور در امتداد مرزهای پیرامونیاش سرعت بخشد. همسایگان چین- که بسیاری از آنها نسبت به فعالیتهای نظامی چین در دریاهای چین جنوبی و شرقی گوش به زنگ شدهاند- میتوانند رفتار چین را تعدیل یا تشدید کنند. اینکه آمریکا چگونه به ظهور چین واکنش نشان دهد بهطور ویژهای مهم است. همان طور که گزارش سال ۲۰۱۴ موسسه RAND نتیجه گرفت، هر چه چین به لحاظ اقتصادی رشد یابد «نقش جهانی این کشور و ردپای امنیتیاش هم رشد خواهد یافت. سیاستگذاران آمریکایی باید مراقب باشند که دست به محاسبه اشتباه برای تعرض به چین نزنند. بهطور خاص، تجمیع قابلیتهای نظامی، درحالیکه نگرانیهای جدیدی برای تصمیمگیران دفاعی آمریکا ایجاد میکند، اما ضرورتا به معنای نیات تهاجمی نیست. چین منافع امنیتی داخلی و منطقهای زیادی دارد که تهدیدی متوجه آمریکا یا نظم بینالمللی موجود نمیسازد.»
در فوریه ۲۰۱۲، رئیسجمهور «شی» از عبارت «نوع جدیدی از روابط میان قدرتهای بزرگ» در سخنرانیها و مذاکراتش با رئیسجمهور باراک اوباما استفاده کرد تا امیدهای خود برای روابط آمریکا- چین را توصیف کند. در توصیف این مفهوم، مقامهای جمهوری خلق چین آن را به «تله توسیدید» [Thucydides Trap: تله توسیدید به این معناست که بدفهمی در مباحث قدرت و روابط میان قدرتها میتواند آنها را به سوی «تلهای مرگبار» بکشاند. گراهام الیسون، اندیشمند سیاسی آمریکایی مینویسد در ۵۰۰ سال گذشته ۱۶ بار این خطر پیش آمده که قدرتی درحال ظهور جای قدرت مسلط را بگیرد. ۱۲ مورد از این ۱۶ تا به جنگ انجامیده است. توسیدید هم میگوید: «آنچه جنگ را گریزناپذیر کرد رشد آتن و ترسی بود که در دل اسپارت میانداخت.» بنابراین، تله توسیدید به ما میآموزد که، براساس پیشینه تاریخی، احتمال جنگ هست] مرتبط کردند؛ اصطلاحی دیگر برای «تئوری انتقال قدرت» که میگوید قدرتهای درحال ظهور و قدرتهای درحال افول همواره در ستیز بر سر رهبری «نظم» و «نظام» بینالمللی خواهند بود.
ارسال نظر