بخش شانزدهم
افسانه «نوسازی اقتدارگرا»
از زمان مرگ مائو در سال ۱۹۷۶، چین از یک اقتصاد کاملا دولتی به اقتصادی گذار کرده که تحت استیلای SMEs است؛ دست بهگذاری سیاسی از یک حکومت خودکامه فردی به یک رهبری جمعی نهادین زده است؛ رفاه اجتماعی «کاسه آهنین برنج» [iron rice bowl: اصطلاحی چینی است که اشاره دارد به حرفهای که با امنیت شغلی، مزیتها و درآمد تضمین دار پیوستگی دارد] یعنی رفاه از گهواره تا گور را از میان برده و دسترسی آزاد به مراقبتهای بهداشتی و دیگر خدمات اساسی را پایان داده؛ کشوری که روزگاری بهعنوان یکی از مساواتگراترین جوامع دیده میشد به یکی از نابرابرترین جوامع تبدیل شده و بیشترین میزان شهریسازی در هر کشوری را از دوران صنعتیسازی استالین در شوروی از دهه ۳۰ تجربه کرده است. بسیاری از تغییرات با وجود حزب روی داده نه بهخاطر حزب. اما حتی آنجا که نظام رهبری بهطور مستقیم وارد شده، رویکردش اصلا تدریجیگرایی نبوده است. بنابراین، در فاصله ۱۹۹۵ و ۲۰۰۱ بازسازی SOEsها منجر به ۴۶ میلیون فراوانی [redundancy] شد؛ تحولی شدیدتر از تمام تلاشهای انجام گرفته در دوران به اصطلاح «شوک درمانی» یلتسین (کاهش تناسب در روسیه امروز یعنی از دست رفتن ۵میلیون شغل. البته، «ژو» توانست چنین اصلاح گسترده و فراگیری را مدیریت کند زیرا بخشخصوصی پرشور توانست بخش زیادی از این سستی و رخوت را بهبود بخشد؛ گزینهای که در روسیه قابل دسترس نبود، جایی که SMEsها حدود ۲۰ درصد از GDP را تشکیل میدادند). ترازنامه تغییر و تحول در چین بهطور کلی مثبت بود و حدود ۳۰۰ میلیون نفر را از فقر خارج کرد و پویایی «نیروهای مولد» در تمام سطوح جامعه را آزاد کرد. اما وانمود کردن اینکه این نوسازی «تدریجی» به قیمت هزینه اجتماعی گسترده رخ نداده یا تلفات و هزینههای عمدهای در تغییر وجود نداشته، کاملا پوچ است.
ثبات نه ضعف
بیتردید درست است که رهبران چین اهمیت چشمگیری به ثبات سیاسی و اجتماعی میدهند و آن را پایه و اساس توسعه بلندمدت و طول عمر حزب میبینند، با این حال مفهوم «ثبات» دچار بدفهمیهای بسیاری شده است. ثبات راستین، پویاست نه پدیده راکد. ثبات به معنای چسبیدن صرف به قدرت و حفظ ساختارها و شیوههای سنتی به هر قیمتی نیست، بلکه به معنای روند دائمی سازگاری و انطباق است. حزب کمونیست چین از بسیاری ابعاد یک نیروی محافظهکار است که از تغییر واهمه زیادی دارد. با این حال، راز موفقیت این حزب در دوران پسامائو در ظرفیت آن برای بازسازی دائمی خود جهت پاسخ به شرایط متغیر داخلی و بینالمللی بوده است. از این رو، در سال ۱۹۷۸ در آغاز عصر اصلاح، نظام رهبری به دهقانان اجازه فروش مازاد محصول را داد زیرا به این درک رسید که این کار تنها راهی است که کشور میتواند به تغذیه خود بپردازد. نظام سیاسی همچنین این درس تاریخی را آموخت که فقر روستایی پیشتر چندین سلسله را به زیر کشیده است. به این ترتیب، در اوایل دهه ۹۰ دنگ شیائوپینگ درک کرد که اگر چین به یک کشور مدرن تبدیل شود و خواستههای مادی مردمانش را برآورده سازد، سرکوب و سختگیری سیاسی در دوران پسا تیان آنمن بر شرکتهای خصوصی امری ناپایدار خواهد بود.
ارتباط میان پویایی و ثبات محدود به نوسازی اقتصادی نیست بلکه به سیاست هم مرتبط است. یکی از قابلتوجهترین ویژگیهای این حزب مدرن همانا فرآیند نهادینه شدن جانشینی در آن است که تجلی آن در زمامداری دو دورهای [یازدهمین کنگره خلق چین روز یکشنبه ۱۱ مارس ۲۰۱۸ (۲۰ اسفند ۹۶) با رای خود محدودیت دو دوره زمامداری برای رئیسجمهوری کشور را لغو کرد. محدودیتی که سال ۱۹۸۲ از سوی رهبر وقت چین، دنگ شیائوپینگ در قانوناساسی این کشور وارد شده بود. سال ۱۹۸۲ دنگ شیائوپینگ، با عبور از هرجومرج ناشی از زمامداری مائو به تغییر قانوناساسی جمهوری خلق چین اقدام کرد. محدود کردن دوره زمامداری یک رئیسجمهور با این هدف پیشبینی شده بود که مانع از شکلگیری حکومت دیکتاتوری مادامالعمر در این کشور شود. با این حال، تصمیم کنگره خلق چین، اکنون راه را برای رهبری نامحدود شی جین پینگ هموار کرده است. این روز در تقویم تاریخ جمهوری خلق چین، روز مهمی است. چنین است که برخی از آن با عنوان «کودتای خزنده» در چین یاد کردهاند. حدود سه هزار نفر از شرکتکنندگان در کنگره خلق چین، به لغو محدودیت دوره زمامداری رئیسجمهوری چین رای مثبت دادند. تصمیم لغو این محدودیت تنها سه رای ممتنع و یک رای باطل داشت. شیجینپینگ در سال ۲۰۱۲ به مقام ریاستجمهوری چین انتخاب شد اما با لغو این محدودیت او عملا تا سال ۲۰۲۲ در قدرت خواهد بود] و محدودیت سنی برای اعضای کمیته دائمی پولیتبورو است. منطقی که در پس این کار حزب وجود دارد همانا تمایل به جلوگیری از ظهور مائویی دیگر است یعنی تمرکز قدرت فوقالعاده در دست یک فرد که آن را بهصورت دلبخواه اعمال میکند. اما این همچنین بازتاب این اعتقاد است که حزب کمونیست – برای حفظ کارآمدی و جذابیت گسترده خود- همواره باید با ارتقا و ترویج بهترین استعدادها خود را بازسازی کرده و به خود فرصت درخشیدن بدهد. «نوسازی، بهسازی و تجدید حیات» نظام رهبری برای طرز کار و عمل [modus operandi] حزب حیاتی است و برند حکمرانی چین را از دیگر برندها و رژیمهای اقتدارگرا و نیمه اقتدارگرا (مانند روسیه) متمایز میسازد.
ارسال نظر