بخش صد و نوزدهم
آفتابپرستهای چشم آبی
حزب UKIP که در سال ۱۹۹۳ از سوی «آلن اسکید» Alan Sked] تشکیل شد و جانشین «اتحادیه ضدفدرالیست» [Anti-Federalist League] شد آماده مخالفت با معاهده ۱۹۹۲ ماستریخت بود که مورد حمایت تمام سه حزب سیاسی اصلی بود. با تمرکز بر مخالفت با ادغام اروپایی و با بسط سیاستهای عامهپسند راستافراطی، این حزب موفق شد به تدریج حمایت از خود را از ۳/ ۰ (سه دهم درصد) آرا در انتخابات عمومی ۱۹۹۷ به ۶/ ۱۲ درصد در آخرین انتخابات عمومی در سال ۲۰۱۵ افزایش دهد؛ در انتخابات اروپا در سال ۲۰۱۴، این حزب ۵/ ۲۷ درصد از آرای مردمی را بهدست آورد تا به قویترین حزب در کشور در آن زمان تبدیل شود. پس از یکسری تغییرات در رهبری حزب، تحت رهبری «نایجل فاراج» Nigel Farage] این حزب بهطور موفقیتآمیزی موفق به تغییر در چیزی شد که «فورد» [ Ford] و «گودوین» [Goodwin] آن را «خرس بزرگ عصبانی» مینامیدند که «هر چند سال یکبار از خواب بیدار میشود، موجب نارضایتی عمومی از نخبگان سیاسی بروکسل و وست مینستر میشود و سپس به خواب فرو میرود.» با ترکیبی از بیگانههراسی، ملیگرایی، بدبینی به اروپا و ادبیات پوپولیستی، حزب UKIP موفق به پرداختن به [و رفع] نگرانیهای رایدهندگان و بهدست دادن آلترناتیوی معتدلتر در مقایسه با BNP شده و به این ترتیب، جایگاه خود در عرصه ملی را تثبیت کرد.
اساسنامه UKIP بیان میدارد که بریتانیا دیگر نباید عضو اتحادیه اروپا باشد و بنابراین نباید هیچ معاهدهای منعقد یا به هیچ سازمان بینالمللی بپیوندد و نباید هیچ بخشی از حاکمیت بریتانیا را تسلیم کند تا «کشور از سوی شهروندانش اداره شود و حکمرانی ابتدا باید منافع بریتانیا و مردمانش را در نظر بگیرد.» افزون بر تشویق به عقبنشینی از اتحادیه اروپا، UKIP در مانیفست خود در سال ۲۰۱۵ در حمایت از اصلاحات سیاسی استدلال میکند تا تضمین کند «دولت به درستی به پارلمان جواب میدهد و پارلمان به مردم پاسخگو است» و درخواستهای پوپولیستی را دامن میزند تا نشان دهد این حزب مدافع «حقوق مردم» است. علاوه بر مواضع حزب در حمایت از اصلاحات نظام سیاسی، UKIP بر نقش خود بهعنوان چالشگر احزاب سیاسی مستقر تاکید میکند. در اصل، اعتبار ضدتشکیلاتی UKIP با این باور ترسیم میشود که تمام احزاب اصلی یکی هستند.
ارسال نظر