بخش هشتادوهشتم
آفتابپرستهای چشم آبی
ملموسترین فعالیت BNU «راهپیمایی لوکوف» [Lukov March: راهپیمایی لوکوف اشاره دارد به نام «هریستو لوکوف»، وزیر دفاع بلغارستان در دهه ۳۰ میلادی که رهبری اولتراناسیونالیست بود که از سوی یک گروه کمونیستی در سال ۱۹۴۳ ترور شد. او یک ژنرال فاشیست بود که پیوندهای نزدیکی با آلمان نازی داشت. «اتحادیه ملی بلغارستان» هر ساله روز ترور او را گرامی میدارد و با برگزاری یک راهپیمایی به نام او به تجلیل از وی میپردازد] بوده است که به تمجید از ژنرال نظامی بحثانگیزی میپرداخت که به گذشته فاشیستی- ضدیهودی بلغارستان تعلق داشت؛ این رویداد موجب احیای شعارهای ناسیونالیستی شده است. نمایش راهپیمایی با مشارکتکنندگان با نظم و انضباطش، سوزاندن مشعل در هنگام غروب در جمع تجمعکنندگان و قدرت یک گروه بسیج شده و متحد برای ناسیونالیستهای جوان جذاب بوده است. تصاویر نظامی هسته تجمع نمادین BNU را شکل میدهد. این راهپیمایی با ویدئوهایی از تمرین با کنشگران جوان و عکسهای اعضا با یونیفورمهایی که شبیه جوانان فاشیست بلغاری پیش از جنگ جهانی دوم است بیشتر برجسته میشود. «اتحادیه ملی بلغارستان» (BNU) نمایاننده بازیگران غیرحزبی در صحنه رادیکال است (که سرتراشیدهها و هواداران فوتبال از اعضایش هستند). آنها همگی در فضای سیاسی میان گفتمان دیگرهراسی و کنشگری خشونت آمیز عمل میکنند. «گشت غیرنظامیان» [civic patrols] در پایتخت در برابر مهاجران غیرقانونی در آغاز بحران آوارگان نشاندهنده همین مورد دوم است. به شکل تناقضآمیزی، آنها به فردی حمله میکنند که مهاجر نیست بلکه شهروند بلغارستان است. صرفنظر از شهروند بودن قربانی، خشونت، خشونت است. با این حال، پیش از آنکه مقامها این گشتها را غیرقانونی اعلام کنند، زمان زیادی طول کشید. شباهتها و تفاوتهای میان احزاب و سازمانهای راست افراطی را میتوان از سه منظر خلاصه و بررسی کرد: «عملکرد» [agency] «سیاست» و «قدرت».
بهخاطر شباهتها در کارکرد و فعالیتهای مشترک فراوان «عملکرد» مهمترین اتحادبخش است. کارکرد کنشگر راست رادیکال شبیه است به شخصیت اقتدارگرای آدورنو با نگرشهای قوی ضداقلیت، ضدمهاجرت و ضدنخبگی. عملکرد کنشگران راست افراطی همچون لکه ابری با فواصل متفاوت است که به شیوههای مختلف برای فعالیتهای مختلف پیکربندی شده است. «سیاست» ترس و تولید بیش از حد «دیگرسازی» مخرج مشترک رایج تمام بازیگران سیاسی راست افراطی است. سیاست «پساسکولاریسم» [postsecularism] و «مذهبی کردن ناسیونالیسم» [religionisation of nationalism] برند آتاکاست. اکثر بازیگران راست افراطی با سیاست «حق حاکمیت» [sovereignty] و «دولت محوری» [s tatism] با وجود انتقاد تلخ نخبگان پیوستگی دارند اما همچون آتاکا در مبارزه با «نو استعمارگرایی» نیروهای جهانی و اروپایی بر روی تلاش نمادین زیادی سرمایهگذاری نمیکنند. آزمون «قدرت» برای هر حزب راست افراطی حیاتی است. «آتاکا» و «جبهه ملی برای رهایی بلغارستان» این را به شکل متفاوتی پشتسر میگذارند. آتاکا در آن رد شد درحالیکه NFSB برای قبولی در آن میکوشد. جایگاه آتاکا در ائتلاف حاکم با «حزب سوسیالیست بلغارستان» و «جنبش حقوق و آزادیها» تاثیری مخرب بر سلامت سیاسیاش داشت. حزب NFSB در باقی ماندن در ائتلاف با GERB و اصلاح طلبان بدون از دست دادن کارکرد سخت ناسیونالیستیاش موفق بوده است.
سه روند از طریق گسترش/ تکثیر و تنوع/ تعدد بازیگران و گفتمانهای ناسیونالیستی ظهور کرده است. اولین روند تاثیر سیاسی رقابت شدید در فضای شلوغ راست افراطی است که موجب رادکالیزه شدن بازیگران ناسیونالیست شده است. حزب IMRO جالبترین نمونه را بهدست میدهد: طی دهه ۹۰ این حزب تصویر یک حزب میهنپرست را بهخود گرفت که نسبت به ائتلافهای میانهرو رویکردی باز دارد. پس از ظهور آتاکا، IMRO به شدت رادیکال شد و با رقیب جدید خود در حوزه افراطگرایی رقابت میکرد. اگر IMRO رادیکالیزاسیون یک حزب قدیمی را به تصویر میکشد، ما نیز شاهد روندی بودهایم که از منظر هویتهای حزبی در نقطه مقابل است، اما در ماهیت و در نفس خود مشابه است: ظهور تشکیلات جدید به شدت رادیکال. این تشکیلات از سوی افراطیترین رهبران تاسیس میشوند که حزب قبلی خود را به منظور تاسیس حزبی جدید، اما افراطی تر ترک میکنند. یک نمونه خاص «سیمون کوستادینوف» [Simeon Kostadinov] است که در ابتدا عضوی از آتاکا بوده، به BNU منتقل شد و سرانجام به یکی از پایهگذاران «حزب ملیگرای بلغارستان» تبدیل شد. رفتار رسانهای بیش از حد پرخاشگرانهاش تکرار ورود «ولن سیدروف» به سیاستهای افراطی است. دومین روند قابل رویت بودن عمومی و بیشتر رویدادها، سازمانها و احزاب ناسیونالیستی است. «حزب ملی بلغارستان» پوشش رسانهای گستردهای دریافت کرده و تاسیس آن از سوی رسانهها به یک رویداد سیاسی مهم تبدیل شد؛ هواداران فوتبال از سوی احزاب اصلی برای رادیکال کردن تظاهرات ۲۰۱۳ به خدمت گرفته شدند و علاقه رسانهها به رسواییها و سیاستمداران بحثانگیز مخاطبان گسترده دائمی برای رهبران و کنشگران افراطگرا را تضمین کرده است. سومین روند تکثیر/ گسترش گفتمانهای افراطی و نویسندگانشان است که دیگر محدود به احزاب افراطگرا نیست بلکه به درون احزاب و موسسات اصلی هم رسوخ کردهاند. هشدارآمیز اینکه، مخاطبان بلغار به شدت شاهد گفتمانهای بیگانه هراس از سوی سیاستمداران «میانهرو» و نفرت پراکنی از روی سکوی بلند پارلمان و وزرای مختلف کابینه بودهاند.
ارسال نظر