بخش هشتادم
آفتابپرستهای چشم آبی
مصاحبهشوندگان تاکید میکنند که بازیگران دست راستی با دسترسی به منابع مالی و دیگر منابع بهخوبی سازماندهی شده هستند اما سازمانهای مردم نهاد باید کار عادیشان را به تعویق اندازند تا در کارزارهای همهپرسی مشارکت کنند. کنشگران گزارش میدهند که در اوج کارزارهای همهپرسی در چند مباحثه، مصاحبه، میزگرد و دیگر حوادث عمومی هر روزه مشارکت میکنند و در این وضعیتها، آنها با پرسشهایی در این مورد مواجه میشوند که وقتی از اهدافی که ممکن است به آن نرسند حمایت میکنند، تا چه حدی از سوی احزاب سیاسی (دستچپی) مورد استفاده ابزاری قرار میگیرند.
موفقیت چنین گفتمانهایی موجب شده که بسیاری از کنشگران ناامید و سرخورده شوند: «[تمام این] نشان میدهد که افراد بسیاری هستند که همچون من نمیاندیشند. برای من خیلی جالب بود که این را ببینم بهویژه به این دلیل که برخی از آنها ادبیات خود را بر حقوقبشر استوار کرده بودند، درست همانطور که من چنین کردم. حتی امروز، آن را جالب و جذاب مییابم... از استدلالها شگفتزده شدم زیرا میبینم که چگونه آنها ناقض یکدیگر هستند... شما به «مخالفانتان» مینگرید که از چشماندازی متفاوت دفاع میکنند و نمیتوانید باور داشته باشید که آنها مایل به گفتن چه هستند، آنهم فقط برای حفظ باورهای سنتیشان.»
نتیجهگیری
ساخت سیاسی پوپولیسم معاصر در اسلوونی را میتوان به پایان دهه ۸۰ بازگرداند. وقتی این ساخت در چارچوب جنبش مسلط ناسیونالیستی- دموکراتیکی رخ داد، پوپولیسم از طریق درهای باز وارد جریان اصلی سیاست شد و به بخشی مستقر از دموکراسی و دولت- ملت مستقر تبدیل شد. با ملاحظه اینکه در دهه ۹۰ اسلوونی از سیاستهای آشکارا قوممحور و اقدامات طردگرایانهای که علیه گروههای اقلیت تبعیض اعمال میکرد فاصله نگرفته بود، میتوانیم ملاحظه کنیم که پوپولیسم در دل دولت و نهادهایش تعبیه شد. در متن سیاسی- ملی ۲۵سال گذشته، فرآیندهایی که به یک دولت-ملت مستقل، دموکراتیزاسیون و دستیابی به اتحادیه اروپا منجر شد، نقش خاص و قابلملاحظهای ایفا کرد. در این فصل نشان داده شد که در تصور پوپولیستی، این فرآیندها به منزله گسست از گذشته کمونیستی و بالکانزدایی و اروپاییسازی ملت ادراک میشود. نگرش پوپولیستی از جهان روی این ایده ساخته میشود که اسلوونی یک دولت «اسلوونیایی راستین» است که بر چهارراه ملیت، قومیت، مذهب، گرایش جنسی، همبستگی سیاسی و... برساخته میشود. گروههای مختلف «دیگران» به منزله «به خطراندازان» آینده کشور و مردم تصور میشوند. بیسرانجامان، مهاجران، مسلمانان، رومانیاییها و دیگران اهداف معمول سیاستهای ضدپوپولیستی هستند. «دیگرسازی» پوپولیستی در چارچوب بلوک احزاب سیاسی دستراستی مانند SDP، کلیسای کاتولیک و ابداعات مدنی مانند CIFRC بیشتر عیان است. این بازیگران در امتداد خطوط قومی- ناسیونالیستی و پوپولیسم قومی- مذهبی عمل کرده و به لحاظ سازمانی با هم مرتبطند. در سال ۲۰۱۴، رئیس CIFRC «آلس پریمک» یکی از چهرههای برجسته در کمیتهای بود که اعتراضات روزمره را در حمایت از رهبر SDP یعنی جانز جانسا سازمان میداد که به رشوه در پرونده پاتریا محکوم شده بود (بعدها این حکم از سوی دادگاه قانوناساسی لغو شد). همانطور که تحلیل ما نشان داده است، سازمانها و بازیگران پوپولیستی مانند SDP و CIFRC بارها به دموکراسی و میهنپرستی اشاره کردهاند؛ عشق به کشور، ملت و مردم برای دفاع از سیاستهای تبعیضآمیز و طردآمیز علیه اقلیتها مورد استفاده قرار میگیرد. در این فصل همچنین استراتژیهای دیگرسازی SDP و CIFRC هم با عواقب نژادپرستانهاش برای جمعیت اقلیت تحلیل شدند. قابلتوجه است که این سیاستها تا حد زیادی از سوی عموم بهعنوان ساز و کار دفاعی معتبر و میهنپرستانه که برای رفاه کشور و ملت کارگر است، پذیرفته شده است.
ظهور پساکمونیستی پوپولیسم ملی؛ پارادوکسهای بلغارستان
«پوپولیسم ملی» ورودی تماشایی (با شگفتی، نیرومندی و اعتمادبهنفس) به صحنه سیاسی بلغارستان داشت. در سال ۲۰۰۵، «وُلن سیدروف» [Volen Siderov؛ سیاستمدار بلغاری و رئیس حزب ملیگرا و بیگانهستیز «حمله» است که سردبیری چند روزنامه و نگارش ۵ کتاب را در کارنامه خود دارد. او مخالف پیوستن بلغارستان به اتحادیه اروپا است]، از یک شوی تلویزیونی با ۳۰۰ هزار رای (۱۴/ ۸ درصد) وارد پارلمان شد آنهم با چنان اشتیاقی که حتی نتوانست در حزبش ثبتنام کند. این موفقیت اسباب تعجب سیاستمداران، روزنامهنگاران و دانشمندان و عالمان سیاسی شد. رسانهها بهشدت شوک این لرزه سیاسی را چندبرابر کرده و تصویر نامتوازن مضحکی ارائه دادند؛ نمایندهای واحد از حزب افراطگرای جدید «حمله» [Ataka] علیه ۷ یا ۸ سیاستمدار میانهرو، اعضای سازمانهای مردمنهاد و روزنامهنگاران. هم پوشش رسانهای وسیع و هم مخالفان فراوان تعدادی از حامیان «حمله» به سادگی سرمایه نمادین این بازیگر سیاسی جدید را تقویت کردند.
ارسال نظر