بخش پنجاه و یکم
آفتابپرستهای چشم آبی
طبقهبندی بهدلایل طبیعی و فرهنگی نه تنها به کار گروههای سلسله مراتبی میآید بلکه گروههای خاصی را طرد کرده یا این گروهها را مجبور به استحاله میسازد. اشکال «جدید»ی از نژادپرستی مثل تکثرگرایی قومی به صراحت سلسله مراتب را توضیح نمیدهد بلکه خواهان حفظ «واحدهای فرهنگی» متفاوت و «حق [و وظیفه] متفاوت بودن» میشود. در هر حال، روابط خصومتورزانه «ما» و «آنها» به ترس از این مساله اشاره دارد که نمیدانیم «ما» که هستیم. بنابراین، «دیگران» به منزله «بازتاب معکوس» ارزشهای «خود» تلقی میشود.
مهاجران: جذب مشروط
از زمان برگزاری همهپرسی «ابتدا اتریش» از سوی «حزب آزادی اتریش» (FPÖ) در سال ۱۹۹۳، مهاجرت به موضوعی کلیدی در پوپولیسم دست راستی اتریش تبدیل شده است. از آن زمان، مهاجرت به منزله کاتالیزوری برای تبدیل حزب به حزبی پوپولیست عمل کرده است. استراتژی عمده بسیج یا تحرک از سوی «حزب آزادی اتریش» شامل تغییر (shift) به سوی درکی خصومتورزانه از روابط «ما» و «آنها»ست که از سوی مهاجران بازتاب داده میشود. همهپرسی خواستار محدودیت بر مهاجرت بود. اگرچه همهپرسی موفقیتآمیز نبود اما نقطه آغازی برای تحول گفتمان عمومی اتریش در مورد مهاجرت بود. لفاظیهای پرطرفدارش هنوز در استراتژیهای گفتمانی فعلی حضور دارد. بهدنبال منطق نژادپرستی، «حزب آزادی اتریش» خصومتی میان مهاجران و گروه «ما» بهوجود میآورد؛ درحالیکه این مساله را که چه کسی واقعا به این گروه «ما» تعلق دارد همچنان باز میگذارد. تبدیل «مردم» [the people] به «دال»ی [signifier: دال اشخاص، مفاهیم، عبارات، و نمادهایی انتزاعی یا حقیقی هستند که در چارچوبهای گفتمانی خاص، بر معانی خاص دلالت میکنند. معنا و مصداقی که یک دال بر آن دلالت میکند، مدلول (Signified) نامیده میشود. برای مثال، تکثر مطبوعات منتقد، دال و آزادی بیان مدلول آن است] توخالی مقوم این ایده است که هر کسی «میداند» که چه کسی تعلق دارد و چه کسی تعلق ندارد، چه کسی اتریشی است و چه کسی نیست. به عبارت دیگر، مشخص نکردن یا عدم تعریف «مردم» نشاندهنده درک مشترک و تعریفی موافق از این نهاد است. افزون بر این، «تناقض» احتمالی میان «ما» و «آنها» تاکید میکند که جذب [inclusion را برابر جذب و exclusion را برابر دفع گذاشتهام] نمادین مهاجران در گروه «ما» مشروط است و این تغذیهکننده برساختنی نژادپرستانه از «دیگری مهاجر» است.
یک عضو «حزب آزادی اتریش» در مصاحبه با ما میگفت: «ابتدا اتریش. ابتدا باید مراقب مردمان خود و کسانی باشیم که به اینجا آمدهاند اما اتریشی شدهاند یا کسانی که اتریشی نیستند اما به خوبی ادغام شدهاند یا کسانی که کار میکنند و مجرم نیستند. در این صورت، برایم مهم نیست که آیا آنها شهروندی اتریش را دارند یا خیر، آیا «نواتریشی» [neo-Austrian] هستند یا خیر. صرفنظر از اینکه از کجا آمده یا اتریشی است یا اتریشی شده است. او فقط باید درست رفتار کند.» عبارت «ابتدا اتریش» که در سال ۱۹۹۳ مورد استفاده قرار گرفت از یکسو اشاره به اهمیت سیاستهایی دارد که در راستای نیازهای «مردم ما» بهکار گرفته میشود. از سوی دیگر، «مردم ما» را به همان شکل مشترکی که درک میشود برمیسازد. با این حال، آن مقام «حزب آزادی اتریش» که در بالا ذکر آن رفت شخصا مسوولیت تعریف و بسط مفهوم «مردم» را میپذیرد. او در اظهاراتش مهاجرانی را میگنجاند که شهروندی اتریش را بهدست آوردهاند اما همزمان ویژگیهای مهم «مردممان» را تعریف میکند: «آنها که به خوبی ادغام شدهاند، کار میکنند، مجرم نیستند و کسانی که رفتار درستی دارند.» بنابراین، این از یکسو شهروندی و از سوی دیگر مجموعهای از ارزشهای مشترک است که ظاهرا معیاری برای جذب و شمولیت است.
با این حال، این تعلق و جذب، مشروط است. مهاجرانی با شهروندی اتریش بهعنوان «نواتریشیها» انتخاب میشوند، در مقابلِ گروه اصلی یا حقیقی «ما»، احتمالا مبتنی بر درکی از یک «قوم» [folk] همگن از اتریشیها که برای گفتمان نژادپرستی گروههای دست راستی در اتریش حیاتی است. این در اظهاراتی دیگر هم عیان است که میان «گروههای مهاجر» ظاهرا همگن تمایز مینهد و بار دیگر نشان میدهد که «مسیحیت» (مصاحبه با عضو FPÖ) میتواند بهعنوان معیاری برای جذب و برساختن دیگری متفاوت- یعنی- «مسلمانان» بهکار آید. مسیحیت به منزله انگیزه مشترک «طبیعی» برای درک بهکار میرود، در برابر تفاوت ادعایی «طبیعی مسلمانان». نقل قول زیر با ارجاع به مذهب و نوعی «غرور ملی طبیعی»، این تمایز میان مهاجرانی که «جور در آمده» و آنانی که «جور در نیامدهاند» را نشان میدهد: «از آنجا که به صربها بهعنوان گروهی رایدهنده اهمیت زیادی دادهایم، از آنجا که آنها هم مانند ما مسیحی هستند، با آنها اشتراکات بیشتری داریم تا مسلمانانی مانند ترکها... آنها حتی آلمانی را فصیح حرف نمیزنند اما کار میکنند و ادغام شدهاند و مقاومت منفی هم نمیکنند. آنها اغلب نزد ما میآیند زیرا از کشورهایی هستند که غرور ملی در آن هنجار است» (مصاحبه با یک مقام FPÖ).
این مقام حزبی FPÖ، «صربها» را شبیه به «ما» چارچوببندی میکند با این ادعا که آنها «کار میکنند و ادغام شدهاند و مقاومت منفی نمیکنند.» در عین حال، او این گروه از مهاجران را در برابر «مسلمانان» و ترکها قرار میدهد. درحالیکه صربها در گروه مسلمانان «ما»ی مسیحی [مسلمانانی که در دل جامعه مسیحی بوده و عملا مسیحی شدهاند] گنجانده میشوند اما ترکها از این گروه «ما» بهدلیل فقدان شباهتها، فقدان دانش زبانی و فقدان ارزش مشترک «غرور ملی» طرد میشوند. از این رو، خصومت میان «ما» و «مسلمانان» آشتیناپذیر جلوه مییابد درحالیکه گروههای مهاجر دیگر مانند پناهندگان ممکن است در دایره شمول آن قرار گیرند اگر «درست رفتار کنند» یا «از سیستم پناهندگی سوءاستفاده نکنند». این تفاوت میان گروههای برساخته مهاجر بیشتر نشاندهنده سازوکار سلسله مراتبی است که در بیشتر اشکال نژادپرستی ذاتی است.
ارسال نظر