بخش سیزدهم
آفتابپرستهای چشم آبی
رژیم فاشیست ایتالیا ۲۰ سال دوام یافت. در سال ۱۹۴۳، شکست نظامی ایتالیا- در اتحاد با آلمان نازی در جنگ جهانی دوم – موجب سقوط آن شد. در همان زمان یک واکنش و طغیان مردمی- مقاومت [the Resistance]- علیه اشغال خشونت بار ایتالیا از سوی آلمان و رژیم جنایتکار و همدست نازیاش یعنی «جمهوری سالو» [Republic of Salò: «جمهوری سوسیال ایتالیا» که بهطور غیررسمی «جمهوری سالو» خوانده میشود یک «دولت دستنشانده» با شناسایی محدود بود که در اواخر جنگ جهانی دوم شکل گرفت که از آغاز اشغال ایتالیا از سوی آلمان در سپتامبر ۱۹۴۳ تا تسلیم نیروهای آلمانی در ایتالیا در می ۱۹۴۵ به حیات خود ادامه داد. جمهوری سوسیال ایتالیا دومین و آخرین نمود یا تجسم دولت فاشیستی ایتالیا به رهبری بنیتو موسولینی بود] به رهبری موسولینی به پا خاست. این «مقاومت» نمود بازتاسیس ایتالیا بود. با وجود پیامدهای فاجعه بار فاشیسم- هشدار بزرگ ناشی از جنگ، شکست نظامی، مشارکت در جنایتهای آلمان نازی علیه بشریت طی دوره آزار و پیگرد یهودیان، ارتکاب جنایات جنگی در اسلوونی و کرواسی- اقلیتی از ایتالیاییها (بهدلایل شخصی و سیاسی)به ایدئولوژی فاشیستی وفادار ماندند.
در مورد اکثریت، عناصری از فاشیسم در جهانبینی، اعمال هر روزه و روحیاتشان باقی ماند. میراث سیاسی و فرهنگی فاشیسم با «فاشیسمزدایی محدود» [limited de-fascistisation] از میان نرفت. یک بیاعتمادی عمیق از دموکراسی لیبرال و نظام حزبی در ذهنیت و روحیاتی دوام یافت که طی دوره فاشیسم شکل گرفته بود. تصادفی نیست که DNA دو حزب غالب پس از جنگ- دموکرات مسیحیها و کمونیستها- فاقد لیبرال دموکراسی بود و آنها فقط طی دهههای ۶۰ و ۷۰ با نوسانها و درجات مختلفی از لیبرال دموکراسی حمایت میکردند. نفی و طرد لیبرال دموکراسی و نظام حزبی موجب موفقیت جنبش غیرمعمول پساجنگ - یعنی «جبهه عوامان» [TheCommon Man’s Front که به ایتالیایی «Fronte dell’Uomo Qualunque, or UQ» نامیده میشود. این جبهه یک حزب سیاسی دست راستی، پوپولیست، سلطنتطلب و ضد کمونیست بود که البته زندگی کوتاهی هم داشت. این حزب اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم تاسیس شد و رهبرش «گوگلیلمو جیانی» نام داشت که نمادش هم همان نماد روزنامه جیانی بود که «L’Uomo qualunque» نام داشت] - شد که حول یک مجله هزلآمیز جمع شده بودند در سال ۱۹۴۴ از سوی گوگلیلمو جیانی تاسیس شده بود یعنی زمانی که نیروهای متفقین [Allied forces: نیروهای متفقین کشورهایی هستند که با هم در جنگ جهانی اول در برابر متحدین جنگیدند و در جنگ جهانی دوم نیز به جنگ با نیروهای محور یا همان «متحدین» ادامه دادند. اعضای اصلی آن عبارت بودند از فرانسه، بریتانیا، روسیه و آمریکا. در مقابل، نیروهای محور یا متحدین (Axis powers) بودند که اتحادیهای بین آلمان نازی، ایتالیا، ژاپن و متحدانشان بود] هنوز اداره این کشور را در دست داشتند و احزاب سیاسی در فرآیند سازماندهی دوباره بودند. هدف «جبهه عوامان» از حمله به نخبگان، مخالفت با حرفهایگری [professionalism] سیاستمداران و مقاومت در برابر مالیاتها نمایندگی این جبهه در برابر سیاستمدارانی بود که تصویری منفی داشتند. این گروه که جنبشی پوپولیست نام گرفت بهطور قابل توجهی از فاشیسم تفاوت داشت: برای مثال، این گروه مدافع یک دولت «کوچک» بود که کاملا در نقطه مقابل ایده توتالیتری دولت فاشیستی بود. افزون بر این، این مجله هزلآمیز موسولینی را «دلقک پره داپیو» [Predappio: قصبهای کوچک در استان فورلی-چزنا که زادگاه موسولینی، دیکتاتور ایتالیا از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳، بود] مینامید. وقتی در سال ۱۹۴۸ «جبهه عوامان» منحل شد، بسیاری از رایدهندگانش احتمالا به سوی حزب «نوفاشیستی» جدیدِ «جنبش سوسیال ایتالیا» یا « MSI» [Italian Social Movement: یک حزب سیاسی نوفاشیستی در ایتالیا که در سال ۱۹۴۶ از سوی حامیان سابق موسولینی تاسیس شده بود که بسیاری از آنها در تجربه «جمهوری سوسیال ایتالیا» و «حزب فاشیست جمهوریخواه» حضور پیدا کرده بودند و این حزب به چهارمین حزب بزرگ در ایتالیا تا اوایل دهه ۶۰ تبدیل شد. این حزب ابتدا حمایت غیررسمی و محلی و در نهایت حمایت ملی از «دموکرات مسیحیها» از اواخر دهه ۴۰ تا ۵۰ به عمل آورد و در ایدئولوژی ضدکمونیستی اشتراک داشتند. در اوایل دهه ۶۰، این حزب به حاشیه سیاست در ایتالیا رانده شد. در این حزب رقابت داخلی میان دو جناح «میانه رو» و «رادیکال» وجود
داشت. رهبری جناح رادیکال بهدست «جیورجی آلمیرانته» بود و در سالهای اول دست برتر داشتند درحالیکه میانهروها در دهههای ۵۰ و ۶۰ غالب بودند] رفتند؛ حزبی که در اواخر ۱۹۴۶ با وجود این حقیقت تاسیس شد که قانون اساسی ایتالیا تاسیس دوباره «حزب فاشیست» (بند انتقالی و نهایی دوازدهم) را ممنوع کرده بود. البته «جنبش سوسیال ایتالیا» هیچ شباهت ایدئولوژیکی با حزب فاشیست نداشت اما محصول بیاعتمادی رژیم پارلمانی بود.
اگرچه «جبهه عوامان» عمری کوتاه داشت اما MSI – با وجودی که نمایندگی اقلیتی از ایتالیاییها را بر عهده داشت (در اولین انتخابات ملی ۲ درصد آرا را بهدست آورد و بیشترین آرایی که طی سالها به دست آورد ۶/ ۸ درصد بود و بهطور متوسط ۵-۶ درصد رای بهدست میآورد) و هیچ امیدی به تبدیل شدن به نیروی سیاسی هژمون نداشت- سایهای طولانی بر چشمانداز سیاسی داشت.
ارسال نظر