ایده یک هویت ملی «پایدار» نه تنها صرفا متضمن امتناع از ایده یک اروپای مشترک است بلکه متضمن ساخت یک اروپا با چند سرزمین [a Europe of Homelands] هم هست. ایده اروپا البته با هویت مشترک اروپایی و حافظه [memory] و خاطرات مشترک مرتبط است. سوالاتی که مطرح می‌شوند اینها هستند: مواضع پوپولیست‌ها در ارتباط با حافظه تاریخی مشترک اروپایی، وقتی این مواضع در پس زمینه توتالیتاریسم و اقتدارگرایی بررسی می‌شود، چیست؟ چگونه این بر نگرش‌های فدراسیون روسیه تاثیر می‌گذارد که به‌شدت متاثر از پدیده رو به رشد پوپولیسم است؟ چگونه احزاب و جنبش‌های پوپولیستی با اقداماتی که هدفش تبدیل اروپا به یک دموکراسی چندلایه‌ چند فرهنگی است مخالفت می‌ورزند؛ هدفی که مبتنی است بر احترام متقابل برای مردمان و فرهنگ‌های متنوعش، تنوع و شمولیت ارزش‌هایش به‌گونه‌ای‌که بر خلاف رویکردهای سلسله مراتبی، نابرابری و طردنگرانه اداره می‌شود؟ آنها چگونه موانعی بر سر راه تثبیت حقوق شهروندی از طریق غلبه بر نژادپرستی و جنسیت‌زدگی ایجاد می‌کنند؟ این احزاب و نیروها - درحالی‌که با صدای بلند با پروژه اروپایی و اتحادیه اروپا مخالفت می‌ورزند- چگونه به‌شدت درگیر انواع متفاوتی از روابط فراملی و بین‌المللی (مثل قراردادهای متقابل و نمایندگی در پارلمان اروپا) می‌شوند؟

۲- نوفاشیسم از قرن بیستم تا هزاره سوم: مورد ایتالیا

مقدمه

تاریخ سیاسی ایتالیا در ۱۰۰ سال گذشته فرصت بی‌نظیری برای تحلیل ارتباط میان فاشیسم و پوپولیسم به‌دست می‌دهد. فاشیسم- یک ایدئولوژی و یک روش توتالیتری سازماندهی به جامعه- یک ابداع یا یک محصول ایتالیایی است. فاشیسم به‌عنوان یک تغییر سیاسی غیرمنتظره پس از بحران نظام پارلمانی ظاهر شد که به واسطه درگیری‌های طبقاتی طی سال‌های پرنوسان و آشفته پس از جنگ جهانی اول به لرزه درآمده بود. فاشیسم که در ایتالیا به‌وجود آمد در بافت ملی سایر کشورهای اروپایی – از آلمان نازی تا اسپانیای فرانکو- کپی‌برداری شده و انطباق دوباره یافت.