آفتابپرستهای چشم آبی
«مــاد» و «کالــواسر» از «پـوپـولیسم فــراگیــرنده»
(inclusionary populism) در آمریکایلاتین در برابر «پوپولیسم بخشینگر» (exclusionary populism) در اروپا سخن میگویند. این اکنون روشی متداول برای سخن گفتن از نیروهای رادیکال چپ اروپایی مانند «اسکار لافونتن» از حزب «Die Linke» در آلمان یا «جبهه چپ» ژانلوک ملانشون در فرانسه و الکسیس سیپراس(سیریزا) در یونان است. پوپولیسم دیگر فقط با احزاب مستقر در حاشیه یا پیرامون قدرت ارتباط ندارد؛ حتی رهبران جریان اصلی با خطر بیاعتبار شدن با برچسب «پوپولیست» مواجه هستند.در تقاطع رسانه و دانشگاه، «پوپولیسم» به سرعت به حوزه سیاسی یورش برد و در برخی شرایط انتخاباتی خاص به منزله عبارتی توهینآمیز یا تحقیرآمیز بهکار گرفته شد. بهدلیل کاربرد وسیع و معنای مشترکش، محتوای فنی این مفهوم ظاهرا مشکلساز است. توافق بر سر تعریفی اجماعی از پوپولیسم دشوار است. افزون بر مسائل ایدئولوژیکی، چندین ارجاع تاریخی انواع مختلفی از جنبشها را در وضعیت ابهام مفهومی میگذارد که از سوی «دیامانتی» (Diamanti) چنین خلاصه شده است: «پوپولیسم یکی از کلماتی است که مدتی است بدون تفاوت چشمگیر میان محیط علمی، عمومی، سیاسی و زندگی روزمره در گفتمان سیاسی بسیار (...) بهچشم میخورد. در واقع پوپولیسم مفهومی جذاب است که میتواند بدون وضع معنای بسیار دقیق و قطعی «بروز یابد». در حقیقت این مفهوم معرف نیست، بلکه محرک است.»
تعمیم تهاجمی (invasive) و هنجاری (normative) این مفهوم میل به پنهان کردن ارزش نظریاش دارد. چگونه پوپولیسم میتواند به مفهومی ذهنی در چنین شرایطی تبدیل شود؟ امروزه غیرممکن بهنظر میرسد که از این عبارت بهطور کامل حذر کنیم اما تفاوت متون توافق بر سر تعریفی مشترک که فراتر از مرزها و ویژگیهای ملی برود را دشوار میسازد. چندین نویسنده مانند «مارگارت کانووان» اولویت را به طبقهبندیهای تجربی میدهند؛ دیگران مانند «زاسلاو» (Zaslove) پوپولیسم را بهخاطر تاکیدش بر مردم و نخبگان، مردمی ظاهرا هماهنگ که در برابر نخبگان ایستادهاند، نه فقط در چارچوب یک کشور بلکه در سطح اروپا یا جهان (پایتختهای مالی) و بر خلاف «دیگرانی» تعریف میکنند که با نژاد، مذهب، منشأ قومی یا جنسیت تعریف میشوند. همانطور که «پلینکا» (Pelinka) مینویسد پوپولیسم معاصر «علیه نخبگانی هدایت میشود که درها را به روی نفوذ خارجی و به روی خارجیان گشودهاند.» اما پوپولیسم به منزله یک ایدئولوژی به ما نمیگوید که «نخبه» کیست و «مردم» کیستند، آنها چه میکنند و چه میاندیشند؛ بنابراین به اشکال مختلفی میتواند یافت شود که مشروط است به روابط موجود میان حکومت و جامعه.
ارسال نظر