مترجم: مانا مصباحی
منبع: اکونومیست
در تحلیل‌های جدید گروه جی پی مورگان، عملکرد اقتصاد ایالات‌متحده و آلمان با نمودارهای بسیار جالب، با یکدیگر مقایسه شده است. روند تولید ناخالص داخلی و نرخ بیکاری این دو اقتصاد، در نمودار شماره 1مشاهده می‌شود. نمودار تولید ناخالص داخلی، دربردارنده نکات بسیار مهمی است.

همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید، مقایسه‌ها یک سال پس از سال پایه (سال ۲۰۰۶) صورت گرفته است. در سال ۲۰۰۶ اقتصاد آلمان، بسیار قوی‌تر از اقتصاد ایالات‌متحده، عمل کرده است و با احتساب این سال، می‌توان اذعان داشت که در نیمه دوم دهه گذشته، اقتصاد این کشور عملکرد بسیار بهتر و در خور توجه‌تری نسبت به ایالات‌متحده داشته است. گرچه هر دو اقتصاد، هنوز در رسیدن به نقطه ماکزیمم تولید سابقشان، ناکام مانده‌اند.
نمودار شماره 1، روند بیکاری را در دو اقتصاد مقایسه می‌کند. کشور آلمان بخش اعظم دهه گذشته را صرف اصلاحات ساختاری اساسی در بازار نیروی کارش کرده است. معنای این تغییر سیاستی برای اقتصاد آلمان، کاهش نرخ بیکاری آن هم در آغاز رکود اقتصادی اخیر بوده است؛ اما نکته جالب این است که آلمان پس از انجام این تغییرات و به منظور جلوگیری از آثار مخرب رکود اقتصادی بر بازار کارش، فاز بعدی حمایت از بازار کار را در دستور کار قرار داد. این حمایت از طریق برنامه‌ای تحت عنوان «ساعات کاری کم» (short work) صورت پذیرفت. در این برنامه، بنگاه‌ها ترغیب شدند تا به جای کاهش و تعدیل نیروی کارشان (اخراج)، از ساعت کاری آنان کم کنند. در نتیجه کارمندان با کاهش ساعات کاری مواجه شدند و درآمدی دریافت می‌کردند که از یارانه برخوردار بود. اجرای این برنامه برای اقتصاد آلمان چه نتیجه‌ای دربرداشت؟ به‌رغم کاهش شدید تولید در این کشور، بازار نیروی کار تنها اندکی متاثر شده و ضربه دید.
با این حال، وقتی روند تولید ناخالص داخلی آلمان و این واقعیت را که ساعات کار بخش خصوصی این کشور در کل، خیلی هم کم نشد، در کنار هم می‌گذاریم (نمودار شماره ۲)، درمی‌یابیم که رکود و بهبود منحصربه‌فرد آلمان چیزی بیش از تغییر ساختاری در بازار نیروی کارش بوده است. واقعیت در این موضوع نهفته است که آلمان صادرکننده بزرگی است و با بازارهای نوظهور به ویژه اقتصاد چین مراودات تجاری داشته و از این طریق نفع چشمگیری نصیبش شده است.
اقتصاد آلمان پس از وقوع رکود اخیر، یعنی آن زمان که جریان مالیه تجارت خشک شد و حجم تجارت بین‌المللی تقریبا تا مرز صفر کاهش یافت، ضرر و آسیب فراوان دید، اما به محض بهبودی بازارها و بازگشت تقاضای اقتصاد چین از کالاهای سرمایه‌ای، اقتصاد آلمان خود را بازیافت. چگونگی اثرگذاری این مهم بر اقتصاد آلمان به شرح ذیل است؛ بنگاه‌های آلمانی در پاسخ به افزایش تقاضا و به منظور افزایش تولیدشان، دیگر نیازی نبود تا نیروی کار جدیدی استخدام کنند، بلکه کفایت می‌کرد که ساعات کار کارمندانش را افزایش دهند. بخت و اقبال خوب آلمان در رکود اخیر، فقط به خاطر شانس خوب این کشور نیست.
این کشور برای گسترش صنایع صادراتی‌اش، بسیار تلاش کرده و محیط رقابتی را در اقتصادش بهبود داده است. نحوه بهبود اقتصادی آلمان در رکود اخیر، چیزی نیست که بتوان آن را پس از هر رکود به کار گرفت و در عین حال هر کشوری نمی‌تواند با نسخه‌برداری از این شیوه، به چنین دستاوردی نائل گردد. برای مثال چین برای خروج از بحران، با مسائل محدود‌کننده‌ای مواجه شده بود. در زمان وقوع بحران اروپا در تابستان سال جاری (بحران یورو)، آلمان تلاش کمی در خصوص پایین نگاه داشتن نرخ یورو در مقابل دلار و در نتیجه حمایت از صادرات کشورش، صورت داد. آلمان هنوز نمی‌تواند خیلی به خود مغرور شود.